eitaa logo
کانال شمیم بهشت
767 دنبال‌کننده
20.5هزار عکس
11.9هزار ویدیو
169 فایل
کانال شمیم بهشت 🌼🌻 🌼🌻یامهدی فاطمه (س) یار مظلومان جهان برای ظهورت دعای فرج میخوانم 🌼🌻بهترین کانال مذهبی و معنوی شمیم بهشت ۰( اللهم عجل الولیک فرج والعافیت ونصر ) @shamimmarefat5 ارتباط با مدیر محترم ⚘⚘⚘⚘ ممنونم که پستها رو فوروارد میکنید نه کپی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
**بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم صبح شما بخیر و سعادت پیام صبحگاهی امروز 🌷🌸 اللهم عجل لولیک الفرج 🌷🌸 استاد فاطمی نیا «رحمه الله تعالی» : 🔸حرف زدن پشت سر مردم ، قلب را تیره می کند ، توفیق را از آدم سلب می کند ، ونشاط عبادت را می گیرد . اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم** @shamimmarefat5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیشنهاد میکنم قبل از شروع ختم قرآن روزانه در ماه مبارک رمضان حتما حتما این کلیپ زیبا را دانلود کنید و تا آخر ببینید التماس دعا @shamimmarefat5
🌿هرروز، یک حدیث🌿 @shamimmarefat5
26.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◇ رد مظالم یعنی چی؟ 💥چه مواردی شامل رد مظالم میشه؟ رو‌ بابد به کی بدیم؟ @shamimmarefat5
نان و نان خانوادگی مهمتر است 👌 @shamimmarefat5
واااااي كه چقدر اين شعر زيباست لطفا كامل بخونين اگه گريه كردي و دلت شكست التماس دعا خواب بودم، خواب دیدم مرده ام/ بی نهایت خسته و افسرده ام/ تا میان گور رفتم دل گرفت/ قبر کن سنگ لحد را گل گرفت/ روی من خروارها از خاک بود/ وای، قبر من چه وحشتناک بود! بالش زیر سرم از سنگ بود/ غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود/ هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت/ سوره ی حمدی برایم خواند و رفت/ خسته بودم هیچ کس یارم نشد/ زان میان یک تن خریدارم نشد/ نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی/ ترس بود و وحشت و دلواپسی/ ناله می کردم ولیکن بی جواب/ تشنه بودم، در پی یک جرعه آب/ آمدند از راه نزدم دو ملک/ تیره شد در پیش چشمانم فلک/ یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟ دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟ گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود/ لرزه بر اندام من افتاده بود/ هر چه کردم سعی تا گویم جواب/ سدّ نطقم شد هراس و اضطراب/ از سکوتم آن دو گشته خشمگین/ رفت بالا گرزهای آتشین/ قبر من پر گشته بود از نار و دود/ بار دیگر با غضب پرسش نمود: ای گنه کار سیه دل، بسته پر/ نام اربابان خود یک یک ببر/ گوئیا لب ها به هم چسبیده بود/ گوش گویا نامشان نشنیده بود/ نامهای خوبشان از یاد رفت/ وای، سعی و زحمتم بر باد رفت/ چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد/ بار دیگر بر سرم فریاد کرد: در میان عمر خود کن جستجو/ کارهای نیک و زشتت را بگو/ هر چه می کردم به اعمالم نگاه/ کوله بارم بود مملو از گناه/ کارهای زشت من بسیار بود/ بر زبان آوردنش دشوار بود/ چاره ای جز لب فرو بستن نبود/ گرز آتش بر سرم آمد فرود/ عمق جانم از حرارت آب شد/ روحم از فرط الم بی تاب شد/ چون ملائک نا امید از من شدند/ حرف آخر را چنین با من زدند: عمر خود را ای جوان کردی تباه/ نامه اعمال تو باشد سیاه/ ما که ماموران حق داوریم/ پس تو را سوی جهنم می بریم/ دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود/ دست و پایم بسته در زنجیر بود/ نا امید از هرکجا و دل فکار/ می کشیدندم به خِفّت سوی نار/ ناگهان الطاف حق آغاز شد/ از جنان درهای رحمت باز شد/ مردی آمد از تبار آسمان/ دیگران چون نجم و او چون کهکشان/ صورتش خورشید بود و غرق نور/ جام چشمانش پر از خمر طهور/ چشمهایش زندگانی می سرود/ درد را از قلب انسان می زدود/ بر سر خود شال سبزی بسته بود/ بر دلم مهرش عجب بنشسته بود/ کِی به ۱۱سظ! داشتند این زمزمه/ آمده اینجا حسین فاطمه؟! صاحب روز قیامت آمده/ گوئیا بهر شفاعت آمده/ سوی من آمد مرا شرمنده کرد/ مهربانانه به رویم خنده کرد/ گشتم از خود بی خود از بوی حسین (ع)/ من کجا و دیدن روی حسین (ع)/ گفت: آزادش کنید این بنده را/ خانه آبادش کنید این بنده را/ اینکه این جا این چنین تنها شده/ کام او با تربت من وا شده/ مادرش او را به عشقم زاده است/ گریه کرده بعد شیرش داده است/ خویش را در سوز عشقم آب کرد/ عکس من را بر دل خود قاب کرد/ بارها بر من محبت کرده است/ سینه اش را وقف هیئت کرده است/ سینه چاک آل زهرا بوده است/ چای ریز مجلس ما بوده است/ اسم من راز و نیازش بوده است/ تربتم مهر نمازش بوده است/ پرچم من را به دوشش می کشید/ پا برهنه در عزایم می دوید/ بهر عباسم به تن کرده کفن/ روز تاسوعا شده سقای من/ اقتدا بر خواهرم زینب نمود/ گاه میشد صورتش بهرم کبود/ تا به دنیا بود از من دم زده/ او غذای روضه ام را هم زده/ قلب او از حب ما لبریز بود/ پیش چشمش غیر ما ناچیز بود/ با ادب در مجلس ما می نشست/ قلب او با روضه ی من می شکست/ حرمت ما را به دنیا پاس داشت/ ارتباطی تنگ با عباس داشت/ اشک او با نام من می شد روان/ گریه در روضه نمی دادش امان/ بارها لعن امیه کرده است/ خویش را نذر رقیه کرده است/ گریه کرده چون برای اکبرم/ با خود او را نزد زهرا (س) می برم/ هرچه باشد او برایم بنده است/ او بسوزد، صاحبش شرمنده است/ در مرامم نیست او تنها شود/ باعث خوشحالی اعدا شود/ گرچه در ظاهر گنه کار است و بد/ قلب او بوی محبت میدهد/ سختی جان کندن و هول جواب/ بس بود بهرش به عنوان عقاب/ در قیامت عطر و بویش می دهم/ پیش مردم آبرویش می دهم/ آری آری، هرکه پا بست من است/ نامه ی اعمال او دست من است/ فقط به عشق آقا امام حسین پخش کن یا علی مدد. 😭😭😭😭😭 @shamimmarefat5
من خدایم را دوست دارم... عاشقانه و معصومانه! بارها اتفاقاتی در زندگی‌ام پیش آمده که، حجم عظیم نگرانی بیخ گلویم را چسبیده و کارد به استخوان طاقتم رسیده... پیش آمده که مستأصل و درمانده تسلیم زندگی، سرنوشت و آینده شدم و شبیه کودکی ناتوان، اشک تنها تسکین روزهایم شده... اما میانِ تمامِ این اضطراب ها، لابلای همین دغدغه‌های دلهره‌آوری که خونِ رگ‌هایم را خشک میکرد، یادم نمی‌رفت خدایی هست که همیشه حضور پررنگش را در گوشه گوشه‌ی زندگی‌ام حس میکردم... یادم نمی‌رفت که دستم را میگیرد... حالم را خوب میکند و خودش روی همه‌ی نگرانی‌هایم گَردِ معجزه می‌پاشد... همان خدایی که دوستم دارد.‌. بدون آنکه بنده‌ی کاملی باشم و کفه‌ی ترازوی خوبی‌هایم بیشتر از خطاهایم باشد..‌ خودم دیدم...حس کردم... نفس کشیدم... دقایقی را که در اوج ناامیدی و غم نگاهش را از من و زندگی‌ام دریغ نکرد... من خدایم را دوست دارم... عاشقانه و معصومانه! و این شعر زیبا را هر لحظه به گوشِ جان زمزمه میکنم: «گر نگهدار من آنست که من میدانم... شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد.» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‎‌‎‌@shamimmarefat5
مدّتی هست که احوالِ پریشان دارم مثلِ طوفان زده‌ها حالتِ بحران دارم بی‌حواسی همهٔ حافظه را ریخت به هم منِ تنها سرِ یک میز، دو لیوان دارم! بس که در خاطره‌ام در همه جا همراهی جسمِ زیبایِ تو را نیز نمایان دارم دمِ صبحی، وسطِ خواب تو را بوییدم اینک انگار در این قلب گلستان دارم دائماً فکرِ تو در ذهن و خیالم جاری‌است من به عاشق شدنِ خویشتن اذعان دارم از الفبایِ محبّت به دلم یاد بده در صفِ عاشقی‌ات حالِ دبستان دارم چون که هر رهگذری محرمِ اسرار نشد در دلم چند غزل را به گروگان دارم حاضری تا که دوتایی به زیارت برویم؟ چند وقتی‌است که من قصدِ خراسان دارم با من ای ابرِ غزل‌ریزِ جوان حرف بزن تشنه‌ام، مثلِ کویرم، غمِ باران دارم کافرِ قلبِ مرا با سخنی مؤمن کن من به اعجازِ سخن‌های تو ایمان دارم. @shamimmarefat5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹درسی که آقا امام کاظم(علیه السلام) در قبرستان به مردم داد 🎙حجت الاسلام دکتر رفیعی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌾🌾🌾🌾🌾 @shamimmarefat5
. کوهنوردی می خواست به قله ای بلند صعود کند. پس از سال ها تمرین و آمادگی, سفرش را آغاز کرد. به صعودش ادامه داد تا این که هوا کاملا تاریک شد. به جز تاریکی هیچ چیز دیده نمی شد. سیاهی شب همه جا را پوشانده بود و مرد نمی توانست چیزی ببیند حتی ماه و ستاره ها پشت انبوهی از ابر پنهان شده بودند. کوهنورد همان طور که داشت بالا می رفت, در حالی که چیزی به فتح قله نمانده بود, پایش لیز خورد و با سرعت هر چه تمام تر سقوط کرد. سقوط همچنان ادامه داشت و او در آن لحظات سرشار از هراس, تمامی خاطرات خوب و بد زندگی اش را به یاد می آورد. داشت فکر می کرد چقدر به مرگ نزدیک شده است که ناگهان دنباله طنابی که به دور کمرش حلقه خورده بود بین شاخه های درختی در شیب کوه گیر کرد و مانع از سقوط کاملش شد. در آن لحظات سنگین سکوت, که هیچ امیدی نداشت از ته دل فریاد زد: خدایا کمکم کن ! ندایی پاسخ داد از من چه می خواهی؟ – نجاتم بده خدای من! – آیا به من ایمان داری؟ – آری. همیشه به تو ایمان داشته ام – پس آن طناب دور کمرت را پاره کن! کوهنورد وحشت کرد. پاره شدن طناب یعنی سقوط بی تردید از فراز کیلومترها ارتفاع. گفت: خدایا نمی توانم. خدا گفت: آیا به گفته من ایمان نداری؟ کوهنورد گفت: خدایا نمی توانم. نمی توانم. روز بعد, گروه نجات گزارش داد که جسد منجمد شده یک کوهنورد در حالی پیدا شده که طنابی به دور کمرش حلقه شده بود و تنها نیم متر با زمین فاصله داشت 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 @shamimmarefat5
در دین خدا، دنبال فهم عمیق باشید؛ زیرا فهم عمیق در دین، کلید بصیرت و کمال عبادت و سبب تحصیل مقام‌های والا و مراتب شکوهمند در امور دین و دنیاست؛ و برتری فقیه بر عابد، مانند آفتاب است بر کواکب، و کسی که در دینش فهم ِعمیق نجوید، خداوند هیچ عملی را از او نپسندد. امام موسی کاظم علیه السلام تحف العقول، ص ۴۱۰ ▪️ سیروسلوک | سفر إلی الله @shamimmarefat5
زنگ لبخند 😊 تو آسانسور بودم یه خانمی سوار شد گفت : چطوری؟؟؟؟ منم گفتم : الحمدالله طرف دست زد به هندزفریش یعنی دارم با موبایل صحبت میکنم😑 منم تسبیح رو از جیبم در آوردم و  ادامه دادم:الحمدالله الحمدالله...😝😅 فکر کرده من کم میارم، والا 😂🤷‍♂ 😂 @shamimmarefat5
🍃🍃🍃🍃💕💕 🍧یادت باشه تا خودت نخواي هيـچ کس نميتونه زندگيتو خراب کنه❕ 🍧یادت باشه که آرامش رو بايد تو وجود خودت پيدا کني❕ 🍧یادت باشه خدا هميشه مواظبته❕ 🍧يادت باشه هميشه ته قلبت يه جايي براي بخشيدن آدما بگذاري .... 🍧منتظر هيچ دستي در هيچ جاي اين دنيا نباش ...اشکهايت را با دستهاي خودت پاک کن ؛ همه رهگذرند❕ 🍧زبان استخواني ندارد اما آنقدر قوي هست که بتواند قلبي را بشکند مراقب حرفهايمان باشيم . 🍧گاهي در حذف شدن کسي از زندگيتان حکمتي نهفته است .اينقدر اصرار به برگشتنش نکنيد❕ 🍧آدما مثل عکس هستن،زيادي که بزرگشون کني کيفيتشون مياد پايين❕ 🍧زندگي کوتاه نيست ، مشکل اينجاست که ما زندگي را ديرشروع ميکنيم❕ 🍧دردهايت را دورت نچين که ديوارشوند ، زيرپايت بچين که پله شوند… 🍧هيچوقت نگران فردايت نباش ، خداي ديروز و امروزت ، فرداهم هست🥰👌 @shamimmarefat5
داستـــــــان زیبا 👌در قدیم یک فردی بود در همدان به نام " اصغر آواره " 🍃اصغر آقا کارش مطربی بود و در عروسیها و مجالس بزرگان شهر مجلس گرم کنی میکرد و اینقدر کارش درست بود که همه شهر او را میشناختند... 🌿و چون کسی را نداشت و بیکس بود بهش می گفتند اصغر آواره! انقلاب که شد وضع کارش کساد شد و دیگه کارش این شده بود میرفت در اتوبوس برای مردم میزد و میخوند و شبها میرفت در بهزیستی میخوابید. 🍃تا اینجا داستان را داشته باشید! ✍در آن زمان یک فرد متدین و مومن در همدان به نام "آیت الله نجفی" از دنیا میره و وصیت کرده بوده اگر من فوت کردم از حاج آقا حسینی پناه که فردی وارسته و گریه کن و خادم حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و از شاگردان خوب مرحوم حاج علی همدانی است🌿 بخواهید قبول زحمت کنند نماز میت من را بخوانند.🙏 🍃خلاصه از دنیا رفت و چند هزار نفر اومدند برای تشیبع جنازه اون در قبرستان باغ بهشت همدان و مردم رفتند دنبال حاج آقا حسینی پناه که حالا دیگه پیرمرد شده بود و آوردنش برای خواندن نماز میت....🙏 🌿حاج آقا حسینی پناه وقتی رسید گفت تا شما کارها رو آماده کنید من برم سر قبر استادم حاج مولا حسین همدانی فاتحه ای بخوانم و برگردم. 🍂وقتی به سر مزار استادش رسید در حین خواندن فاتحه چشمش به تابوتی خورد که چهار کارگر شهرداری زیر آن را گرفته و به سمت غسالخانه میبردند! 🍂کنجکاو شد و به سمت آنها رفت... پرسید این جنازه کیه که اینقدر غریبانه در حال تدفین آن هستید؟ یکی از کارگران گفت این اصغر آواره است! 🍃تا اسم او را شنید فریادی از سر تاسف زد و گریست.... مردم تا این صحنه را دیدند به طرف آنها آمدند و جویای اخبار و حال حاجی شدند و پرسیدند چه شد که شما برای این فرد اینطور ناله کردید؟! 🍃حاجی گفت: مردم این فرد را میشناسید؟ همه گفتند: نه! مگه کیه این؟ حاجی گفت: این همون اصغر آواره است. 🍂مردم گفتند: اون که آدم خوبی نبود شما از کجا میشناسیدش؟! و حاجی شروع کرد به بیان یک خاطره قدیمی.... گفت: سالها قبل از همدان عازم شهر قم بودم و آن زمانها تنها یک اتوبوس فقط به آن شهر میرفت سوار اتوبوس که شدم دیدم.... وای اصغر آواره با وسیله موسیقیش وارد شد... ترسیدم و گفتم: یا امام حسین (ع)، اگه این مرد بخواهد در این اتوبوس بنوازد و من ساکت باشم حرمت لباسم از بین میرود ، اگر هم اعتراض کنم مردم که تو اتوبوس نشستند شاید بدشان بیاد که چرا من نمیذارم شاد باشند و اگر هم پیاده شوم به کارم در قم نخواهم رسید... چه کنم؟! 🍁خلاصه از خجالت سرم را به پایین انداختم. .. آواره سوار شد و آماده نواختن بود که ناگاه چشمش به من افتاد، زود تیمپو رو گذاشت تو گونی و خواست پیاده بشه که مردم بهش اعتراض کردند که داری کجا میری؟ چرا نمیزنی؟ گفت: من در زندگیم همه غلطی کردم اما جلوی اولاد حضرت زهرا (سلام الله علیها) موسیقی ننواختم.😔.. 🍂خلاصه حرمت نگه داشت و رفت... اونروز تو دلم گفتم: اربابم حسین (ع) برات جبران کنه،🙏 حالا هم به نظرم همه ما جمع شدیم برای تشییع جنازه اصغر آواره و خدا خواسته حاجی عنایتی بهانه ای بشود برای این امر؛ 🌾خلاصه با عزت و احترام مراسم شروع شد و خود حاجی آستین بالا زد و غسل و کفنش را انجام و برایش به همراه آن جمعیت نماز خواند... این نمکدان حسیــ💕ــن جنس عجیبی دارد❣ هر چقدر می شکنیم باز نمک میریزد😭😭 "یا حسین ياحسین @shamimmarefat5 یا_صاحب_الزمان ادرکنی
✍ چھار جملہ ے کوتاہ و پر مفھوم را بہ خاطر بسپار! جورے خوب باش کہ اگر کسے ترکت کرد بہ خودش ظلم کردہ باشد از حرف مردم درس بگیر ولے ھیچ وقت با حرف مردم زندگے نکن ھمیشہ با ھم سن خودت بگرد کوچیک تر کوچیکت میکنہ و بزرگ تر تحقیرت پادشاہ جھنم خودت باش نہ کارگر بھشت دیگران @shamimmarefat5
🔅 ✍️ به آنچه خودت به‌دست آورده‌ای، افتخار کن 🔹بی‌ارزش‌ترین نوع افتخار، افتخار به داشتن ویژگی‌هایی است که خود انسان در داشتنشان هیچ نقشی ندارد، مثل چهره، قد، رنگ چشم، ملیت، ثروت خانوادگی و... 🔸از چیزهایی که خودتان به دست آورده‌اید حرف بزنید، مثل انسانیت، مهربانی، گذشت، صداقت و.... ◽آدمی را آدميت لازم است ◽عود را گر بو نباشد هيزم است @shamimmarefat5
خـــــدایا ...💓 هرڪَاه‌باعجلہ‌خواندمت بامحبّت‌جواب‌دادۍ ...🦋 هرڪَاه‌خالصانہ‌تمنایت‌ڪردم مشتاقانہ‌تراجابت‌ڪردۍ ...🌿🌸 چہ‌روزهاڪہ‌ندیدمت‌ولۍتودیدۍ چہ‌زمانهاڪہ‌نخواندمت‌ولۍتوخواندۍ🍃 چہ‌حڪمتۍست‌درخدایــۍتو ڪہ‌این‌چنین‌مهـــــربانۍمیڪنۍ💓 پروردڪَارم‌تنهاامید‌تویــۍ وهیچڪَاه‌نااُمیدنخواهم‌شد🌱 @shamimmarefat5
بسم الله الرحمن الرحیم همیشـــــه شکـــــر گزار اللّه متعـــــال باشیـــــم: 💫اَلْـحَـمْـدُللّــــــه 🌸اَلْـحَـمْـدُلِلّــــــه 💫اَلْـحَـمْـدُللّــــــه 🌸اَلْـحَـمْـدُللّــــــه 🍃اَلْـحَـمْـدُلـِلّـهِ عَـلـی کُـلِّ حــــــالٍ🍃 «حـمـد و سـپـاس الـلـه در هـمـه حـال» اللّه متعال میفرماید: «...لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ» «اگر شكرگزاری كنید(نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسی كنید مجازاتم شدید است». (ابراهیم/7) @shamimmarefat5 بدانیم ‌‌‌‌‌‌‌‌جهان ، به کسانیکه برای کوچکترین داشته‌ها شاکرند و برنداشته‌ها کمتر غر میزنند،بیشتر می‌بخشد آنها نعمات بیشتری را ازهستی جذب می‌کنند امروزشکرگزار داشته‌هایمان باشیم… 🌱🍀🌱🍀🌱 کَسی نیسٺ بِگویَد خُدا را دوست نَدارم هَمه دوست دارَند. امّاااااااا شَرطِ دوست‌ داشتَن است اگر واقعاََ خُدا رو دوست داری به عشقش نماز بخون... ادب رو نسبت بهش رعایت کن با نماز خوندن از همین امروز 😊💚
صبورباش: ‍ روزگار عجیبی است!! دخترانی در نوبهار زندگانی خود، عکسهایی در شبکه های اجتماعی می گذارند که حتی حیوانات هم از آن شرم می کنند. روزگار عجیبی است!! پدران و مادران به غذا و لباس فرزندان اهمیت می دهند اما فراموش می کنند که بذر ارزشها و اخلاق را در وجودشان بنشانند. روزگار عجیبی است!! کارمندان به بهانه حقوق کم، در کار خود اخلاص نمی ورزند و فراموش نموده اند که خداوند متعال در رزق و روزی حلال برکت می اندازد و حرام را از بین می برد. روزگار عجیبی است!! پسران و دختران جوانی که ساعتهای طولانی را در کوچه و بازار سپری می کنند اما در اولین رکعت نماز خسته می شوند. @shamimmarefat5 روزگار عجیبی است!! دختران و پسران جوانی که با سینه گشاده به موسیقی گوش می دهند اما اگر به کلام الله گوش فرا دهند سینه هایشان تنگ می گردد انگار که بسوی آسمان بالا می روند و نمی دانند که حلال با حرام درآمیختنی نیست. روزگار عجیبی است!! هر چه خوشمزه است را می خریم و صدها هزار تومان اسکناس می پردازیم اما هنگامی که به صندوق صدقه می رسیم دنبال سکه فلزی می گردیم تا در آن بیندازیم و به شنیدن صدای افتادن سکه در صندوق افتخار می کنیم. روزگار عجیبی است!! زنگ موبایل خودمان را تنظیم می کنیم تا دیر به سر کار نرسیم اما روبرو شدن با خداوند متعال در نماز صبح را فراموش می کنیم در حالی که می دانیم توان آنرا داریم که زنگ موبایل را برای نماز هم تنظیم نماییم. روزگار عجیبی است!! برخی از ما درباره آبرو و عیوب بندگان خدا سخن می رانیم و فراموش می کنیم که: "مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ" «انسان هیچ سخنی را بر زبان نمی‌راند مگر این که فرشته‌ای، مراقب و آماده (برای دریافت و نگارش) آن سخن است». روزگار عجیبی است!! از وفور حوادث و اتفاقات شکایت می کنیم اما با این حال خداوند را هنگام وقوع آنها از یاد می بریم. روزگار عجیبی است!! مردان، همسران و دختران و خواهران خود را می بینند لباسهایی می پوشند که برجستگی های بدنشان را آشکار می کنند اما به غیرت نمی آیند و با ادعای اینکه آنها روشنفکر، آزاداندیش و متمدن هستند هیچ واکنشی نشان نمی دهند!! رشوه همانند قهوه خوردن آسان و گوارا شده است.. اختلاط زن و مرد، نماد تمدن به خود گرفته است.. آرایش و اندام نمایی زنان به خوش اندامی مبدل شده است.. برهنگی و بی بند وباری به آزادی تبدیل شده ا @shamimmarefat5