eitaa logo
کانال شمیم بهشت
766 دنبال‌کننده
20.5هزار عکس
11.9هزار ویدیو
169 فایل
کانال شمیم بهشت 🌼🌻 🌼🌻یامهدی فاطمه (س) یار مظلومان جهان برای ظهورت دعای فرج میخوانم 🌼🌻بهترین کانال مذهبی و معنوی شمیم بهشت ۰( اللهم عجل الولیک فرج والعافیت ونصر ) @shamimmarefat5 ارتباط با مدیر محترم ⚘⚘⚘⚘ ممنونم که پستها رو فوروارد میکنید نه کپی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹از قشنگ ترین حس ها می تونم 🌹به نوبرانه های بهار اشاره کنم.. @shamimmarefat5
هدیه ای از جنس شهادت🌸 "شهید عباس دانشگر"🌿 «تولدت مبارک رفیق شهیدم» @shamimmarefat5
بود یک روباه و مرغی هر دو دوست گویی اش یک روح باشند در دو پوست هر دوتا خندان بدند دائم به باغ حسرتی از بهر کبک و دال و زاغ هر کسی میدیدشان حیران شدی آن دو را چون وصف بی پایان بدی روبه و مرغ ش شدند ضرب المثل خمره ای از شیره بودند و عسل! خوش بخوردند چرب و شیرین از طعام روزگار آن دو شد بی حد به کام! جامه ابریشمین از جنس ناب! بهترین بستر فراهم شد ز خواب! چون عزیز مصر شد معروف شهر این رفاقت کی بدید چشمی به دهر؟! نامه ها رد شد میان مابین شان کس نبود آگه ز آن سر نهان! هر که را گفتش نصیحت در خفا مرغ نادان طعنه اش زد بر جفا تو نداری در مقابل این سلاح این رفاقت نیست بر جان ت صلاح! روزگاران چو گذشت آرام و تند عشق شان سردی گراییدش به کند مرغ نازک دل شدی بی سرپناه گویی اش گم کرده او شهرش به راه روبهک دیدش چنین حیران ز مرگ مرغ را گفت از خواص سیخ برگ ران و کتف ت بهتر است باشد کنار شام بعدی شایدت آیی به کار مرغ نادان گفت در آخر کلام جمله ای پر گوهر و قیمت تمام هر که چون مرغی نشست با روبهان ظاهرش هستی دگر، شر ش نهان هر که چون مرغی شود خامی ز فکر می‌شود بر سیخ روبه نقل و ذکر! بسترت را کن تو جایی انتخاب که نباشد همچو آبی در سراب راز خود واگو همی با جنس خویش ورنه هر گرگی درد گردن ز میش! سعادت صفری جلال آبادی @shamimmarefat5
"صبح بهاری" دیگری🌤 از راه رسیده است و مڹ آمدہ ام ... با صبح بخیرے دیڪَر... و با سینی صبحانہ اے در دست ڪھ طعم شیرین عشق دارد و بوے دل انڪَیز امید امید بھ شروعی دوباره.... سلام صبحتون بخیر ‌‎‌ @shamimmarefat5
✨مَن كانَ للَّه كان اللهُ لَه... تکیه‌کلام شیخ این جمله بود: «مَن كانَ للَّه كان اللهُ لَه» کسی که صددرصد برای خدا کار کند، خدا هم برای او خواهد بود؛ و می‌فرمود: «تو برای خدا باش، خداوند و ملائکه‌اش برای توست.» گاهی می‌فرمود: «اگر انسان موفق به عملش هم نشود، صحبت آن، اثر خوبی در روحیهٔ شخص می‌گذارد.» 📚 کیمیای محبت @shamimmarefat5
🖼هرروز خود را با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کنید: تقویم امروز: 📌 چهارشنبه ☀️ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ هجری شمسی 🌙 ۲۹ شوال ۱۴۴۵ هجری قمری 🎄 8 می 2024 میلادی 📖حدیث امروز ✍امام صادق (ع) فرمودند: 🌴«هر کس آبی بیاشامد و جدم حسین (ع) را یاد کند و بر قاتلین او لعن و نفرین نماید ، خداوند صد هزار حسنه برایش بنویسد و صد هزار گناه او را بیامرزد ، و او را در جایگاه های بلند جای دهد ، و مانند این است که صد هزار بنده را ازاد کرده باشد. پس او در‌ روز‌ قیامت با دلی شاد و چهره ای خندان محشور می شود» 📚منتهی الامال صفحه ۳۴۳ 🔖مناسبت امروز: 🔸روز بزرگداشت شیخ کلینی رحمه الله 🔹روز جهانی صلیب سرخ و هلال احمر @shamimmarefat5
سلام امام زمانم✋🌸 هر چند عرصه،تنگ است… هر چند جان به لب شده ایم… هر چند طعم زندگی از یادمان رفته است… هر چند شادی،دیرگاهی است به ما سر نزده… هر چند لب هایمان مدتهاست رنگ لبخند ندیده است… اما در اعماق قلب هایمان نقطه ی روشن و گرمی است که خبر از آمدنت می دهد… تو می آیی و جان می گیریم،می خندیم، شادی می کنیم، امیدوار می شویم… به همین زودی،به همین نزدیکی…... 🌷اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🌷 @shamimmarefat5
✍ مواظب از دست رفتن فرصت ها باشیم ▪️مرحوم علامه قاضی رحمة الله: زمانی برسد که ما محتاج گفتن یک "لا اله الا الله" و محتاج گفتن یک "استغفرالله" می شویم و دیگر به ما فرصت نمی دهند؛ مواظب از دست رفتن فرصت ها باشیم. 🕋🕋🕋🕋 @shamimmarefat5
تفاوت خواب مامان و بابا: مامان و بابا داشتند تلویزیون تماشا می کردند که مامان گفت: ”من خسته ام و دیگه دیروقته ، میرم که بخوابم”. بلند شد، به آشپزخانه رفت و مشغول تهیه ساندویچ های ناهار فردا شد، سپس ظرف ها را شست، برای شام فردا از فریزر گوشت بیرون آورد، قفسه ها را مرتب کرد، شکرپاش را پر کرد، ظرف ها را خشک کرد و در کابینت قرار داد و کتری را برای صبحانه فردا از آب پرکرد. بعد همه لباس های کثیف را در ماشین لباسشویی ریخت، پیراهنی را اتو کرد و دکمه لباسی را دوخت. اسباب بازی های روی زمین را جمع کرد و دفترچه تلفن را سرجایش در کشوی میز برگرداند. گلدان ها را آب داد، سطل آشغال اتاق را خالی کرد و حوله خیسی را روی بند انداخت. بعد ایستاد و خمیازه ای کشید. کش و قوسی به بدنش داد و به طرف اتاق خواب به حرکت درآمد، مقداری پول را برای سفر شمرد و کنار گذاشت و کتابی را که زیر صندلی افتاده بود برداشت. بعد کارت تبریکی را برای تولد یکی از دوستان امضا کرد و در پاکتی گذاشت، آدرس را روی آن نوشت و تمبرچسباند؛ مایحتاج را نیز روی کاغذ نوشت و هردو را در نزدیکی کیف خود قرار داد. سپس دندان هایش را مسواک زد. باباگفت: “فکر کردم گفتی داری می ری بخوابی” و مامان گفت: ”درست شنیدی دارم میرم.” سپس چراغ حیاط را روشن کرد و درها را بست. پس از آن به تک تک بچه ها سرزد، چراغ ها را خاموش کرد، لباس های به هم ریخته را به چوب رختی آویخت، جوراب های کثیف را در سبد انداخت، با یکی از بچه ها که هنوز بیدار بود و تکالیفش را انجام میداد گپی زد، ساعت را برای صبح کوک کرد، لباس های شسته را پهن کرد، جاکفشی را مرتب کرد و شش چیز دیگر را به فهرست کارهای مهمی که باید فردا انجام دهد اضافه کرد. سپس به دعا و نیایش نشست. در همان موقع بابا تلویزیون را خاموش کرد و بدون اینکه شخص خاصی مورد نظرش باشد، گفت: ”من میرم بخوابم” و بدون توجه به هیچ چیز دیگری، دقیقاً همین کار را انجام داد! و اين است تفاوت خواب مادر و پدر... بهشت زیر پای مادران نيست بلكه بهشت خانه ايست كه« مادرم در آن است...» 🌹💐💐💐💐💐💐 @shamimmarefat5
شهیدی که بعلت لو ندادن عملیات زنده سرش را بریدند عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زنده‌ی دنیا تسلط داشت تک فرزند خانواده هم بود زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه. مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم…عباس اومد جبهه. خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته. اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب. فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه… بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند. یه روز شهید حسین خرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن. پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود… پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود. قبل از رفتن.. حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: ” به هیچوجه با عراقی ها درگیر نمی شید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقی ها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره… تخریبچی ها رفتند… یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته… اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقی ها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد… زمزمه لغو عملیات مطرح شد. گفتند: ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده! پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید… عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه… اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته… اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند…😭😭 جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند. گفتند به مادرش نگید سر نداره. وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! گفتن مادر بیخیال. نمیشه… مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین. یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟ گفتند: مادر! عراقی‌ها سر عباست رو بریدند. مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم… مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد( یاد گودی قتلگاه و مادر سادات) و خم شد رگ های عباس رو بوسید. و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد… (یاد شهدا و این شهید جوانمرد را حفظ کنیم ولو با ارسال این روایت زیبا به یک نفر حتی شده با یک صلوات) شادی روح پاک  شهدا صلوات:اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹 🌟😔فقط بدونیم کیا رفتن وجان دادن غریبانه تا با آرامش ما نفس بکشیم وامنیت داشته باشیم🌟😔 رو با یک صلوات یاد کنید @shamimmarefat5
4_6041847541731953065.mp3
11.41M
✅مراقبه بی نظیربرای بالا بردن اراده و عزت نفس و خودشناسی نشر آگاهی است ، فوروارد از کانال ، کارمای مثبت شماست ، در نشر آگاهی کوتاهی نکنید 🙏" # استاد عرشیانفر @shamimmarefat5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃صبحتان را با این دو سوره شروع کنید 🍃شب تان را با این دو سوره به پایان ببرید حجت‌الاسلام حیدری کاشانی @shamimmarefat5
خبر دارید... . هنوز که هنوز است از فاتحانه خیبر بر نگشته... . .. خبر دارید که آن دلیرمرد خطه مهمان نهنگ های خلیج فارس شد و برنگشت... . ..از خبری دارید... . .. بعد از اینکه یارانش را از به عقب بازگرداند دیگر کسی او را ندید... . از جوانانی که خوراک کوسه های شدند خبری دارید... . . .هنوز از صدای بچه ها می آید... . . .هنوز صدای مناجات از به گوش می رسد... . . .هنوز وصیت نامه شهدا خشک نشده؛ .... .... .. هنوز که هنوز است می ترسند از اینکه رو تنها بگذاریم... . .. و هنوز که هنوز است شهدا بند پوتینهایشان را باز نکرده اند و منتظر منتقم علیه السلام هستند تا دوباره در رکابش شهید شوند..... روح مطهر شهدا 😭✋🌷🍃 @shamimmarefat5
✋🏻سلام آقا اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ ༅🍃🌸🍃༅‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ @shamimmarefat5
📚 استادى از شاگردانش پرسید: «چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می‌کنند و سر هم داد می‌کشند؟» شاگردان فکرى کردند و یکى از آن‌ها گفت: «چون در آن لحظه، آرامش و خونسردی‌مان را از دست می‌دهیم.» استاد پرسید: «این که آرامشمان را از دست می‌دهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد، داد می‌زنیم؟ آیا نمی‌توان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد می‌زنیم؟» شاگردان هر کدام جواب‌هایى دادند امّا پاسخ‌هاى هیچکدام استاد را راضى نکرد. سرانجام او چنین توضیح داد: «هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلب‌هایشان از یکدیگر فاصله می‌گیرد. آن‌ها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آن‌ها باید صدایشان را بلندتر کنند.» سپس استاد پرسید: «هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می‌افتد؟ آنها سر هم داد نمی‌زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می‌کنند. چرا؟ چون قلب‌هایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلب‌هاشان بسیار کم است.» استاد ادامه داد: «هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى می‌افتد؟ آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمی‌زنند و فقط در گوش هم نجوا می‌کنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر می‌شود. سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بی‌نیاز می‌شوند و فقط به یکدیگر نگاه می‌کنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصله‌اى بین قلب‌هاى آن‌ها باقى نمانده باشد.» @shamimmarefat5
شهر قُم باشد مجلّل از جلال فاطمه نور باران است از نور جمال فاطمه بارگاه اقدسش فَخرُالبُقاع بقعه هاست این جلالت باشد از حُسن کمال فاطمه التماس دعا ملک پور @shamimmarefat5
گفتم: در دلم امید نیست ؟ گفت: هرگز از رحمتم نا امید نباش (زمر آیه ۵۳) گفتم: احساس تنهایی میکنم ؟ گفت: از رگ گردن به تو نزدیک ترم (قاف آیه ۱۶) گفتم: انگار مرا از یاد برده ای ؟ گفت: مرا یاد کن (بقره آیه ۱۵۲) گفتم: در دلم شادی نیست ؟ گفت: باید به فضل رحمتم شادمان گردی (یونس آیه ۵۸) گفتم: تا کی باید صبر کنم ؟ گفت: همانا یاریم نزدیک است (بقره آیه ۲۱۴) و چه کسی از او راستگوتر … @shamimmarefat5
"ام البنین کاشان تنها مادر چهار شهید شهر کاشان است که در هشت سال دفاع مقدس چهار فرزند خود را تقدیم انقلاب و نظام اسلامی کرده است. مادر شهیدان بارفروش با اشاره به شور و شوق فرزندانش برای اعزام به جبهه گفت: آنها امانت خدا بودند که خداوند امانت هایش را پس گرفت و من خوشحالم که امانتدار خوبی بودم. 🌹 جواد بار فروش 20 ساله در سال 1363 در شلمچه 🌹 محسن بار فروش 23 ساله در سال 1365 در عملیات کربلای 5 🌹 علی‌اصغربار فروش 17 ساله در سال 1367 در جزیره فاو به درجه رفیع شهادت نائل شدند. 🌹 محمدرضا بار فروش پس از اینکه در سال 1362 در محل کوشک به جانبازی نائل شد، سال 76 به شهادت رسید. خانواده بارفروش یکی از 1700 خانواده کاشانی هستند که نشان ایثار دوران دفاع مقدس را بر سینه دارند." 🌷 السلام علیک یا ام البنین 🌷 @shamimmarefat5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
0⃣1⃣پنج شنبه یادی کنیم از : شهدا پدرها و مادرها وابستگان بی وارثان بدوارثان با ذکر فاتحه و صلوات @shamimmarefat5
💫🌟✨ 🌟✨ ✨ 🌟السَّلامُ عَلَیکِْ یَا أُخْتَ وَلِیِّ اللّٰهِ 💫چقدر زائر عاشق! شبیه کودکی ام 💫ضریح مرقدتان را به زور می گیرم ✨دهه کرامت ✨کریمه اهل بیت ✨ 🌟✨ 💫🌟✨ @shamimmarefat5
🌷 «نشستن مرد نزد زن و فرزندش نزد خدای متعال محبوب‌تر از اعتکاف او در مسجد است».🌷 رسول خدا(ص) تنبیه الخواطر ،جلد 2ص122 🌹🍃🌹 @shamimmarefat5