eitaa logo
کانال شمیم بهشت
809 دنبال‌کننده
21.2هزار عکس
12.6هزار ویدیو
171 فایل
کانال شمیم بهشت 🌼🌻 🌼🌻یامهدی فاطمه (س) یار مظلومان جهان برای ظهورت دعای فرج میخوانم 🌼🌻بهترین کانال مذهبی و معنوی شمیم بهشت ۰( اللهم عجل الولیک فرج والعافیت ونصر ) @shamimmarefat5 ارتباط با مدیر محترم ⚘⚘⚘⚘ ممنونم که پستها رو فوروارد میکنید نه کپی
مشاهده در ایتا
دانلود
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 🔴 تجدید بناء مسجد مقدّس جمکران به امر مبارک صاحب الامر و الزّمان ارواحنا‌ فداه 🔴 (بخش اول) 🔷حجة الاسلام آقای قاضی زاهدی دامت برکاته نقل میکند: شب چهارشنبه ۷۴/۱۲/۹ مطابق با نهم ماه شوّال المکرّم ۱۴۱۵ در دفتر مخصوص هیأت اُمناء مسجد جمکران در جلسه خصوصی که با یکی از عزیزانی که مورد تأیید و عنایت آقا امام زمان ارواحنا فداه بوده و راضی به بردن نامشان نیستند و در این مورد خیلی تأکید فرموده‌اند، داشتم مطالب بسیار ارزنده و قابل توجّهی را در مورد بازسازی و تجدید بناء مسجد مقدّس جمکران می‌شنیدم که ثابت می‌کند این مکان شریف همانگونه که از اوّل مورد نظر والای یوسف زهرا بوده و به امر مقدّس آن حضرت ساخته شده الان هم‌ زیر نظر مبارک ‌بقیّة اللّه الاعظم ارواحنا فداه است، و به امر خود آن بزرگوار تغییر شکل داده و بزرگ گردیده‌. [اصل داستان از زبان این انسان وارسته و عاشق واقعی امام عصر علیه‌السّلام]: 👈 سال ۱۳۴۸ یا ۱۳۴۹ بود که نیمه شب نیمه شعبان با یکی از رفقا به مسجد جمکران آمدیم تصمیم گرفتیم شب را تا صبح بیتوته کنیم، خادم مسجد سیّدی بود به نام آقای لسانی که در اطاقی جنب مسجد داخل ایوان زندگی می‌کرد. جمعیت کم بود، چند ساعت که گذشت سیّد خادم آمد و اعلان کرد که همه باید بروند چون درب مسجد را می‌خواهم ببندم همه رفتند و ما دو نفر ماندیم، 🔷 آمد و گفت: شما چرا نمی‌روید؟! من گفتم: امشب اینجا می‌مانیم. گفت: درب مسجد را می‌بندم و قفل می‌کنم. گفتم: باشد. گفت: نصف شب نیائید مزاحم من شوید و مرا بیدار کنید. گفتم: باشد. او رفت و ما دو نفر مشغول نماز شدیم، هوا کاملاً سرد بود و فضای مسجد هم سرد بود، بعد از نصف شب رفیق من هم خسته شد و گفت: من دیگر طاقت ندارم. گفتم: برو استراحت کن. گفت: کجا؟ گفتم: داخل همین اطاق خادم، آهسته برو و آنجا چون گرم است استراحت کن صبح او را راضی می‌کنیم، رفت و آرام در آن اطاق خادم خود را جا داد و خوابید. 🔷من تنها مشغول مناجات و عبادت و توسّل شدم به نحوی که سرما را حسّ نمی‌کردم و غرق در توجّه به ساحت مقدّس امام زمان ارواحنا فداه بودم. ساعت سه بعد از نصف شب بود که صدائی داخل ایوان شنیدم رفتم ببینم که خادم است یا رفیقم یا کس دیگر، آمدم بیرون مسجد داخل ایوان سه سیّد بزرگوار را دیدم بسیار نورانی، آمدند وارد مسجد شدند. 🔷 سبک قدیم مسجد را هر کس دیده متوجه است که دارای سه محراب بود هر سه نفر آمدند هر کدام داخل یکی از این محرابها مشغول نماز شدند. من پشت سر این آقایان بودم و دنبال آقائی که در محراب وسط ایستاده بودند قرار داشتم متوجّه شدم که فضای مسجد تغییری کرده، اوّلاً آنقدر نورانی است که حدّ ندارد ثانیا بوی عطر فضای مسجد را گرفته و ثالثاً سرما نیست. 🔷 بعد از اینکه حدود یک ساعت به نماز ایستادند و نمازشان تمام شد آقائی که در محراب وسط بود، طرف من آمدند و با تبسّم دست خود را روی شانه من نهادند و فرمودند: حال شما خوب است؟ گفتم: الحمدللّه. فرمودند: ان‌شاءاللّه موفّق باشید، بعد فرمودند: زود اقدام کن تا مسجد از این صورت خرابی در آید و شبستان بساز و آبرومندش کن. 🔷در قلبم گذشت که این کار از من ساخته نیست من که سرمایه‌ای ندارم، و قدرت اینکار از من نمی‌آید، نیّت مرا خواندند و فرمودند: شما اقدام کن، عنایات ما شامل حال شما هست، خود ما کمک می‌کنیم. متوجّه شدم که نیّت مرا خواند و جواب سؤال قلبی مرا دادند. 🔷 باز در خاطرم گذشت که آخر من از چه راهی باید وارد شوم و چگونه اقدام نمایم؟! فرمودند: برو نزد آقای احمدی و از این طریق راه باز می‌شود، و عنایات ما هم هست. [من آقای احمدی را نمی‌شناختم] سپس کارت سبزی را که یک طرف آن اسماء اللّه نوشته بود و طرف دیگر نقشه‌ای بود به من دادند. [من آن وقت نفهمیدم آن نقشه چیست؟ ولی بعد متوجّه شدم نقشه مسجد بود که بعداً مهندسین آوردند] 🔷از مسجد بیرون رفتند، من هم پشت سرشان رفتم دیگر کسی را ندیدم و صحنه عوض شد. حال عجیبی داشتم. طولی نکشید که خادم مسجد و رفیق من هم بیدار شدند، وقتی رفیق من آمد و وارد مسجد شد، گفت: عجیب بوی خوشی فضای مسجد را گرفته؟ گفتم: آری، و آن وقت چیزی نگفتم. صبح شد و نماز صبح را خواندم به فکر بودم که آقای احمدی کیست؟ وقتی می‌خواستم از درب مسجد بیرون بیایم دوستی داشتم به نام آقای نقیبی که مدّت ده سال بود او را ندیده بودم؛ دیدم که پتوئی روی سرش انداخته، من او را نشناختم ولی او مرا شناخت و سلام کرد و مرا بغل گرفت و بوسید و گفت: فلانی من الان به فکر شما بودم. گفتم: چطور؟ گفت: داشتم وضو می‌گرفتم به فکرم افتاد که شما را پیدا کنم و وضع مسجد را برای شما بگویم‌ و اینکه اقدامی کنید تا وضع مسجد از این حال تغییر کند 👈 ادامه در قسمت بعد ... 🌸🍃 @shamimmarefat5 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
زمان: حجم: 640.9K
✅ شعر زیبای علی فانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حجت الاسلام عالی4_5908777205655143643.mp3
زمان: حجم: 4.71M
«راه حل ظهور امام زمان چیست؟!!» #حجت_الاسلام_عالی 🎤 علی فانی 🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹 🌹🌹🌹🌹 @shamimmarefat5
@YasinAlaviOfficial4_5765093270950512032.mp3
زمان: حجم: 9.89M
سخنرانی کوتاه شاه کلید حل مشکلات سخت دنیا ... 🎤با سخنان:دکتر علیرضا #هزار 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 @shamimmarefat5
🔸 حضرت امام رضا (عليه السلام) فرمودند : « الْقَنَاعَةُ تَجْتَمِعُ إِلَى صِیَانَةِ النَّفْسِ وَ عِزِّ الْقَدْرِ » 🔹 قناعت همنشین کرامت و سربلندی است. —------------------------------------ ▫️ بزرگی در مسجدی رفت كه دو ركعت نماز بخواند. در آن مسجد كودكان درس می‌خواندند و وقت نان خوردن كودكان بود. دو كودک نزدیكش نشسته بودند : یكی پسر ثروتمندی بود و دیگری پسر فقیری. در زنبیل پسر ثروتمند پاره ای حلوا بود و در زنبیل پسر فقیر نان خشک. پسر فقیر از او حلوا میخواست. آن كودك می‌گفت : اگر خواهی كه پاره ای حلوا به تو دهم، سگ من باش و چون سگان بانگ كن. آن بیچاره بانگ سگ كرد و پسر ثروتمند پاره ای حلوا بدو می‌داد. باز دیگر باره بانگ میكرد و پاره ای دیگر می‌گرفت. همچنین بانگ می‌كرد و حلوا می‌گرفت. شیخ در آنان می‌نگریست و می‌گریست. كسی از او پرسید : ای شیخ تو را چه رسیده است كه گریان شده ای؟ شیخ گفت : نگاه كنید كه طمعكاری به مردم چه رسانَد؟ اگر آن كودک بدان نان تهی قناعت می‌كرد و طمع از حلوای او برمی‌داشت، سگ همچون خویشتنی نمی‌شد. ⬅️ شاید حکایت این روزهای زندگیهای شخصی و اداری ماو خرج تراشیدنها و حلواخواستنهایی که برای عزت و آبرویمان خیلی پر هزینه است و برای خوردن این حلوا باید کارهایی بکنیم و به کسانی رو بیاندازیم که وجدانمان هم ناراحت است.....حتما میشود به تکه نانی قانع بود و به شکم خیره وعده دیگری داد... . 💠 @shamimmarefat5
💠💠💠💠💠 🌱 یکی از ✨دعوت کردنِ مردم به امام زمان(عج) ✨و شناساندنِ حضرت ؛ 🔹 هرکس به میزان علم و دانش خود، باید مردم را به سوی امام دعوت نماید و مردم را به ایشان نزدیک نماید و نشر معارف مهدویت از جمله این کارهاست. شخص دعوت کننده باید علاوه بر حکمت علمی، دارای حکمت عملی بوده و بصورت عملی مردم را با حضرت آشنا نماید زیرا تاثیر بیشتری دارد. 🍃 امام معصوم میفرماید: همانا عالِمی که به مردم معارف دینشان را یاد میدهد و ایشان را به امامشان دعوت میکند، از هفتاد هزار عابد، برتر است. 📚 مکیال المکارم ج 2 ص 274 آیت الله موسوی اصفهانی نویسنده کتاب ارزشمند مکیال المکارم  💠💠💠💠💠 @shamimmarefat5
✨﷽✨ #سلام امام زمانم!💗 🕊پرنده احساساتم در این آدیـــــنه حنجره‌اش پر از صوت دلتنگی توست... من به همراه نسیم؛ اشتیاق دیدار تو را خواهم خواند…🕊 ✨الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج✨ 🍃🌸🍃🌺🍃🌼 @shamimmarefat5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫خداوندا ! کدامین صبح یا عصر کدامین روز! کدامین جمعه آیا وقتِ استقبال خورشید است ؟! #اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج💚 🍃🌺🍃🌸🍃🌼 @shamimmarefat5
🌿🌸🌿🌸 ☑️اولین ای که امام زمان (عج) بعد از ظهورشان می کنند چیست⁉️ ✳️براساس بعضی از روایات، امام زمان (ع) بعد از ظهورشان در جوار ، ابتدا این آیه را می خواند: «ذخیره الهی بهتر است برای شما، اگر شما مؤمن باشید».[1]  سپس می گویند: و من ذخیره الهی بر روی زمین و خلیفه او و حجت او بر شما هستم».[2]   📚[1]. هود، 86: «بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ». [2]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، مصحح و تعلیق: غفاری، علی اکبر،  ج 1، ص 331، النشر الاسلامی، قم، 1405ق، «أَنَا بَقِیَّةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ خَلِیفَتُهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَیْکُمْ». 🌷أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌷 🌿🌸🌿🌸 @shamimmarefat5