16.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌸 غوغای مداح اردبیلی در بیت رهبری در سالروز ولادت حضرت فاطمهی زهرا سلامالله علیها
#حضرت_زهرا
#روز_مادر
#صلوات_خاصه_حضرت_فاطمة_الزهرا_س
《اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّیقَهِ فَاطِمَهَ الزَّکِیَّهِ حَبِیبَهِ حَبِیبِکَ وَ نَبِیِّکَ وَ أُمِّ أَحِبَّائِکَ وَ أَصْفِیَائِکَ الَّتِی انْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِینَ اللَّهُمَّ کُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا وَ کُنِ الثَّائِرَ اللَّهُمَّ بِدَمِ أَوْلَادِهَا اللَّهُمَّ وَ کَمَا جَعَلْتَهَا أُمَّ أَئِمَّهِ الْهُدَى وَ حَلِیلَهَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ وَ الْکَرِیمَهَ عِنْدَ الْمَلَإِ الْأَعْلَى فَصَلِّ عَلَیْهَا وَ عَلَى أُمِّهَا صَلَاهً تُکْرِمُ بِهَا وَجْهَ [أبیها] مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ تُقِرُّ بِهَا أَعْیُنَ ذُرِّیَّتِهَا وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّی فِی هَذِهِ السَّاعَهِ أَفْضَلَ التَّحِیَّهِ وَ السَّلَامِ》
#حضرت_زهرا
♡••
چہ بنویسم ازآن بۍابتدا، بۍانتھا، زهرا
ازل زهرا، ابد زهرا، قدر زهرا، قضا زهـرا...
#حضرت_زهرا
هر وقت که مادر برای سر و سامان دادن پسرش نقشهای می کشید، مقاومت میکرد. وقتی دید مادر دست بردار نیست تصمیم گرفت طبق توصیه #امام_راحل(ره) با همسر شهید ازدواج کند، خانمی از تبار #سادات انتخاب کرد و میگفت می خواهم از این طریق، داماد حضرت زهرا(س) بشوم و اون دنیا به ایشان محرم باشم، شاید به صورتم نگاه کند.
علاقه زیاد این شهید به حضرت زهرا(س) و #امام_زمان(عج) زبانزد همه بود. برای عروسیاش علاوه بر میهمانان ،سه کارت دعوت نیز برای #امام_رضا(ع)، برای #حضرت_ولیعصر(عج) و #حضرت_زهرا سلام الله علیها مینویسد و به ضریح #حضرت_معصومه(س) میاندازد ، شب حضرت زهرا سلام الله علیها را در #خواب میبیند که به عروسیاش آمدند، شهید ردانی پور به ایشان میگوید:
"خانم ! قصد مزاحمت نداشتم ، فقط میخواستم احترام کنم."
حضرت زهرا(س) پاسخ می دهند:
"مصطفی جان! ما اگر به مجالس شما نیائیم به کجا برویم؟".
#شهیـــد_مصطفــی_ردانـی_پـور
@shamimmarefat5
#یادی از شهداء🌱
✨ ماجرای رزمندگانی که با توسل به #حضرت_زهرا(س) از دست کوسه نجات پیدا کردند‼️
💠 من بودم و شهید امیر فرهادیانفرد و شهید عباس رضایی. یک چیزی خورد به تنهام، به خودم اومدم. قد یه کُنده بزرگ نخل بود. فکر کردم تنه درخته، هیچی نگفتم، دُم بالاییش توی تاریکی از آب بیرون زده بود. گفتم همه چیز تمام شد».
آروم گفتم: «امیر، کوسه!»
گفت: هیس!... دارم میبینمش...
دیدم داره ذکر میخونه. من هم شروع کردم. همینطور داشت حرکت میکرد. اگه کوچکترین صدایی در میاومد با تیر عراقیها سوراخ سوراخ میشدیم و اگه کاری نمیکردیم با دندونهای کوسه تیکه تیکه میشدیم.
🌷 کوسه به ما پشت کرد و مقداری دور شد. خوشحال شدم. گفتم حتما گرسنه نیست.
آروم گفتم: امیر...
گفت: هیس!...
شروع کرد به ذکر گفتن. کوسه دوباره به ما رو کرد، برگشت و نزدیک و نزدیکتر شد. امیر ذکر میگفت؛ من هم همینطور. نزدیکتر شد. با خودم گفتم لعنتی! یا شروع کن، یا برو، انگار گرسنه نیستی...
کوسه شروع کرد دورمون چرخید. میگفتن کوسه قبل از حمله، دو دور، دور شکارش میچرخه، بعد حمله میکنه و دیگه تمومه.
دور اول دورمون زده بود. من اشهدم رو خونده بودم. چه سرعتی داشت. دور دوم رو که زد، با همهچیز و همهکس خداحافظی کردم: خانوادهام، بر و بچههای شناسایی، غواصها و...
نزدیک نزدیک که رسید، صدای امیر آروم بلند شد، صداش هیچوقت یادم نمیره:
🌷- یا مادر، یا فاطمه زهرا(س)، خودت کمکمون کن...
کوسه داشت همینطور نزدیک و نزدیکتر میشد. دیگه با ما فاصلهای نداشت. گفتم دست به اسلحه یا نارنجک ببرم. به خودم گفتم شاید یه نفرمون رو کوسه بزنه، دو نفر دیگه رو عراقیا بکشن. منصرف شدم.
کوسه از کنارمون رد شد. اون طرفتر ایستاد. صدای امیر یک بار دیگه به گوشم رسید:
- یا مادر...
کوسه از ما دور شد و رفت. امیر توی آب گریهاش گرفت.
🌷 باورمون نمیشد که هنوز زنده هستیم. پاش به خاک که رسید، عجیب عوض شده بود. اینقدر منقلب شده بود که انگار یه نفر دیگهاس.
بیشتر وقتها غیبش میزد. پیداش که میکردن یه پناهی پیدا کرده بود، چشماش خیس بود و قرآن زیپی کوچیکش دستش بود. این اتفاق هفت شب قبل از عملیات والفجر هشت افتاده بود. توی این مدت اگه امیر اسم حضرت فاطمه زهرا(س) رو میشنید، گریه امونش نمیداد.
راوی: احمد شیخ حسینی
📚منبع: کتاب آسمان زیر آب
@shamimmarefat5
🌠☫﷽☫🌠
🔷 پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله وسلم فرمودند:
💖 هرکس پیشانی #مادر خود را ببوسد از آتش جهنم دور میماند.
🌺 به استقبال سالروز میلاد #حضرت_زهرا سلام الله علیها میرویم.
#مادر_ادب روزت مبارکباد💐
@shamimmarefat5
🏴🏴🏴🏴
#حضرت_زهرا🖤
گریه کن.. که گریه هایِ تو شفا باشد علی
یک نگاهی کن نگاهِ تو دوا باشد علی
😭
پیشِ من زانو زدی سر را به زیر انداختی
مُردم آقا از خجالت ،این دوا باشد علی
😭
حالتِ مستاصلی داری به هنگامِ وداع
این جدایی سخت تر از هر بلا باشد علی
😭
مثلِ یک آئینه ام که زیر پاها خرد شد
این شکسته سینه ام گه پُر صدا باشد علی
😭
در نَفس هایم ببین که فاصله افتاده است
می روم امّا به لب شکرِ خدا باشد علی
😭
دست بشکسته ندارد طاقتی.. یارت شود
رفعِ زحمت کردنم خیلی بجا باشد علی
😭
پاک کردم آخرش اشکِ دو چشمانِ تو را
پس صبوری کن دلم در شعله ها باشد علی
😭
بیقراری می کند محسن برایم در بهشت
منتظر بر دیدنِ من مصطفا باشد علی
"لعن الله قاتلیک یا فاطمه "
🏴🏴🏴🏴🏴
@shamimmarefat5
#معرفت_شناسی
استاد فاطمی نیا(ره):
هرکس روی زمین است، به برکت وجود صدیقهی کبری(س) میباشد. اگر میخواهید ببینید از چشم خدا افتاده اید یا خیر، به خودتان مراجعه کنید، اگر هنوز در دل خود نسبت به #حضرت_زهرا (س) محبت دارید، پس بدانید که از چشم خدا نیفتاده اید. ترک گناهان موجب میشود این محبت بیشتر گردد.
#یازهرا
#یامنتقم_عج_الله
@shamimmarefat5
💔
با توأم ای در! با تو، تا دیوارها هم بشنوند!!
قلبِ یاسین است این یاسی که پرپر میکنی
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
@shamimmarefat5
گلولههای دشمن پشت سر هم میریخت روی سرمان. مانده بودیم چهکار کنیم. جابری گفت: «متوسل بشین به حضرت فاطمه تا بارون بیاد».
دست برداشتیم به دعا و #حضرت_زهرا سلام الله را واسطه کردیم. یک ربع نگذشته بود که باران بارید و آتش دشمن آرام شد.
اللهیار داشت از خوشحالی گریه میکرد. گفت: «یادتون باشه از حضرت فاطمه دست برندارین. هر وقت گرفتار شدین #امام_زمان را قسم بدین به جان مادرش، حتماً جواب میگیرید».
شهید اللهیار جابری🕊🌹
@shamimmarefat5