✔️ بعضی حکایتی زیبا نقل میکنن به این مضمون که :
🔰 قافله ای از مسیری عبور میکردن ، به غار تاریکی رسیدن که چشم چشم رو نمیدید ،
‼️ قافله سالار فریاد زد :
ازین غار که رد میشیم زیر پا سنگ هایی ریخته ،
هر کس برداره پشیمون میشه ،
بر نداره پشیمون میشه ،
کم بر داره پشیمون میشه ،
زیاد بر داره پشیمون میشه !
🌀 بعضی افراد قافله گفتن : وقتی پشیمون میشیم چه کاری بارِ خودمون رو سنگین کنیم .
🌀 بعضی گفتن : حالا یه مشت میریزیم تو جیبمون ضرر که نداره .
🌀 بعضی گفتن ما که داریم میریم این خُرجین رو پر میکنیم ، فوقش بیرون غار همه رو میریزیم دور .
خلاصه هر کس طوری برا خودش محاسبه کرد .
🔰 به روشنایی که رسیدن متوجه شدن اون چه داخل غار ریخته بوده طلا و جواهر و سنگ زینتی بوده !
اونی که هیچی برنداشته بود تو سرش میزد که ای کاش حداقل یه مشت برمیداشتم !
اونی که یه مشت برداشته بود انگشت ندامت میگزید که کاش دو مشت برداشته بودم !
اونی که یه خرجین برداشته بود ...
🔴 حکایت ما و این دنیا و روز قیامته ، وقتی به روشنایی قیامت برسیم اون موقع میفهمیم که جواهراتی رو از دست دادیم، اونم به خاطر چی؟
به خاطر مسائلِ بسیار ناچیز ومسخره !
قیامت رو به همین دلیل یوم الحسره میگن،
روزی که همه حسرت میخورن .
#رساله_حقوق
#حق_خدا
@shamimmarefat5