خواست بابا گفتنِ او بیصدا باشد،نشد
عمه میکوشید از این سر،جدا باشد،نشد
خوب میدانست بابایش بیاید،میرود
کاش میشد بینشان قدری دوا باشد،نشد...
داد بر دیوار تکیه تا کمی بازی کند
عمه دستش را گرفته،روی پا باشد،نشد
با پدر میگفت با گریه:عمویم پس کجاست...
کاش میشد آرزدهایش دو تا باشد،نشد...
چندباری دخترک چرخاند سر را در بغل
گشت شاید که برای بوسه جا باشد،نشد...
آمد آهسته بگوید:روسریهایم چرا
مثل رگهای گلویت نخ نما باشد،نشد...
آه میبخشی،که اینجارا بهم من ریختم
هرچه کردم که سرت ویران سرا باشد،نشد
آرزویم بود با اصغر بخوابم باز هم
دخترت میخواست تا در بوریا باشد،نشد
خواست گوید با همان وضعی که دارد سینهات
حتم دارم جا برای ما دوتا باشد نشد...
#رقیهخاتون
@shamimmarefat5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
عالم به فدای دل محزون رقیه ...💔
#استوری
#رقیهخاتون