کانال رسمی شعر آل یاسین:
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
1
غنچه در وادی الفاظ دهن معنا شد
غزل انشا شد و آنگاه سخن معنا شد
سخن از مرد میان آمد و حیدر گل کرد
نام زهرا به زبان آمد و زن معنا شد
پسرِ حیدر و زهراست حسن ، با او بود
مشک در نافه ی آهوی ختن معنا شد
"در ازل پرتو حُسنش ز تجلی دم زد"
حُسن ، نوری است که در روی حسن معنا شد
وزن این شعر طربناک شد از نام حسن
فاعلاتن فعلاتن فعلن معنا شد
می شود عاشق و دل شیفته ی او نشویم؟
در جواب آنچه نوشتم ابداً معنا شد
مانده بودیم کجا خانه بسازیم اما
از بقیعش که نوشتیم وطن معنا شد
2
چقَدَر کار حسن بردنِ دل ، دلبری است
چقدَر روز جمل معنی جنگاوری است
در جمل شمّه ای از رزم حسن را دیدند
ورنه بازوی حسن مثل پدر حیدری است
هرکجا نام حسن آمده زهرا هم هست
پسر اولِ زهرا چقدَر مادری است
می شناسند ملائک همگی روی زمین
خانه اش را که شب و روز پر از مشتری است
جبرئیل آمده هربار به پابوسی او
افتخارش درِ این خانه فقط نوکری است
دستِ ما نیست اگر عاشقِ نام حسنیم
همه اش کارِ همان خالقِ بالاسری است
3
از شب تیره چه غم ، روی حسن را داریم
نور را ، صورتِ نیکوی حسن را داریم
به گدایان نرسد لطف کسی از سر صدق
ما گدایان حسن کوی حسن را داریم
چنگ در حبلِ متین صبح خطر باید زد
چه غم از صبحِ خطر ، موی حسن را داریم
مثل بادیم ، به هر کوی و گذر می گذریم
ذکر برداشته هوهوی حسن را داریم
مثل شمعیم که در عشقِ حسن ذوب شدیم
در دل خود همه سوسوی حسن را داریم
شیعیان حسنی در همه جا معلومند
شکُر لِلّه همه جا بوی حسن را داریم
#محسن_ناصحی
شوّال اگر نشد به محرّم حساب کن
این روسیاه را بخر، آدم حساب کن
یک عمر گفتهام به همه نانخور توام
فطر آمده، زکات مرا هم حساب کن
اشکم چکیده در غم تو صبح و ظهر و شام
این چشمه کوچک است تو زمزم حساب کن
یا ایها العزیز گناهم اگر زیاد
با عفو خود گناه مرا کم حساب کن
صف بستهاند خیل طلبکارهای من
تو ضامنم شدی خودت از دم حساب کن
یک اربعین مسافر تو میشوم حسین!
با اینکه روسیاه میآیم، حساب کن
خوبان عالماند همه زیر سایهات
من را دخیلِ سایهی پرچم حساب کن
#محسن_ناصحی
🌹🍃❤️🍃@shamimmarefat5
#سه_شنبه_هاى_جمکرانى
در راه مانده ایم و سواری نمانده است
از ردّپای رفته غباری نمانده است
از شهرهای یخ زده بیرون زدیم و باز
کوهیّ و سرپناهی و غاری نمانده است
ماندیم تا بیاید و بر ما گذر کند
دیر است آنقدر که مزاری نمانده است
تقویم ها ورق ورق از ما جدا شدند
تا سالهای سال بهاری نمانده است
هر صبحمان دو پنجره پر بود از انار
هی دست می بریم و اناری نمانده است
یا اینکه مرد ندبه ما را نیامده است
یا آمده است گاه و گداری ، نمانده است
بر جمکران ندبه شدن خط کشیده ایم
آدینه ی قرار و مداری نمانده است
یک روز هم می آید و می بیند آن سوار
تنها نماز خوانده و یاری نمانده است
#محسن_ناصحی
@shamimmarefat5
🌙 #ماه_مبارک_رمضان 🌱
در خود خزیده بودم، تو بی خبر رسیدی
من خواب مانده بودم، وقت سحر رسیدی
حتی صدای پایت من را نکرد بیدار
من منتظر نبودم، تو از سفر رسیدی
تو در زدی ولی باز، نشنید گوشم انگار
تو باز هم به دادِ، این کور و کر رسیدی
ای ماهِ روزه خیلی خشکیده بود چشمم
اما به جای من تو، با چشم تر رسیدی
@shamimmarefat5
دیدی فرار کردم، دیدی گریز پایم
هم بیشتر دویدی، هم بیشتر رسیدی
من در گناه بودم، نزدیک چاه بودم
میخواستی نیفتم، آسیمهسر رسیدی
دست مرا گرفتی، در روضهام نشاندی
هم روضهخوان شدی و، هم خونجگر رسیدی
هر روز وقت افطار، هر روز مثل هر بار
رفتی کنار گودال، از تن به سر رسیدی
لب تشنه بود ارباب، ای روضه خوانِ بی تاب
بردار با خودت آب، فردا اگر رسیدی
✍🏻 #محسن_ناصحی
@shamimmarefat5