❤️🌟✼═══┅
#تشرف -یافتگان
شبی با امام (عج)
ساعتی از نیمه شب گذشته بود. پژواک صدای جغدها در حیاط مدرسه می پیچید. طلبه جوان سر از کتاب بلند کرد و با سر انگشتان چشمهایش را مالید تا کمی از خستگی اش بکاهد.
میر علام از جایش بلند شد و گیوه هایش را پوشید، در ایوان ایستاد و نگاهش را به چیزی گره زد که سالها او را در آن حجره پاگیرش کرده بود. او رو به گنبد طلایی رنگ امیر المومنین(ع) ایستاد و در حالی که دستانش را روی سینه اش گذاشته بود، سلامی عرض کرد. اما آن شب حال دیگری داشت. وضویی گرفت و راهی حرم شد.
جوان نزدیک در که شد،چشمانش را به هم نزدیک کرد. چیز عجیبی می دید. استادش در مقابل در بسته حرم ایستاده بود و قفل های در خود به خود در مقابلش باز می شد.
استاد دستانش را روی سینه اش گذاشت و تا نیمه خم شد و سلام داد، لحظه ای نگذشت که از جانب حرم صدای جواب سلام آمد.
جوان روی نوک انگشتان پایش پشت سر استاد به راه افتاد. مقدس اردبیلی ضریح را زیارت کرد و در گوشه ای نشست. طلبه جوان در حالی که پشت در گوش ایستاده بود، از تعجب خشکش زده بود. صدای صحبت استاد با کسی می آمد.
لحظاتی گذشت، استاد از حرم بیرون آمد و سمت مسجد کوفه به راه افتاد. بالاخره به محراب مسجد رسید. صدای مباحثه علمی استاد با مرد دیگری به گوش می رسید.
هوا رو به روشنی بود. جوان در حال خود نبود. در راه بازگشت مقدس اردبیلی شاگردش را شناخت و از کارش آگاه شد.
جوان به استاد گفت: ای مولا جان! من از اوّل تا آخر با تو بودم. اکنون مرا آگاه کن که شخص اوّل که در حرم مطهّر با او سخن می گفتی، چه کسی بود؟ و آن شخص که در مسجد کوفه با او هم سخن بودی که بود؟
استاد در فکر فرو رفت و گفت: می گویم ولی باید قول بدهی که تا مرگ من به کسی نگویی. گاهی بعضی از مسائل بر من مشتبه می شود و بسا هست که در شب به نزد قبر امیرالمۆمنین علی (علیه السلام) می روم و در آن مسئله با آن حضرت سخن می گویم و جواب می شنوم. در این شب، مرا حواله به حضرت صاحب الزمان (علیه السلام) نمود و فرمود: «فرزندم مهدی (علیه السلام) امشب در مسجد کوفه است. برو به نزد او و این مسئله را از او بپرس». و این شخص، حضرت مهدی (علیه السلام) بود.
┅═══✼🌟❤️
#شعر-کودکانه
شهادت حضرت زهرا (س)
یه روز گل پیامبر
نشسته بود تو خانه
که دشمنان اسلام
یه لشکر بیگانه
به سوی خانه او
شدند همی روانه
تو دستشون فقط بود
شمشیر و تازیانه
زهرا شنید صدایی
صدای درب خانه
لرزید دل غریبش
یه ترس مادرانه
اومد به پشت در او
با حالی عاجزانه
یکی از اون آدما
با خشم و وحشیانه
در را شکست و سوزاند
آتش گرفت زبانه
لگد به در چو کوبید
میخی ز در کمانه
کرد و به پهلویش خورد
شد دردی مادرانه
محسن به آسمانها
شد سوی حق روانه
آن شب کنار مولا
بنشست و خالصانه
وصیتش رو فرمود
به مولا محرمانه
امشب دعا کنم من
درد و دلی شبانه
پیش خدای خوبم
از جور این زمانه
موهای زینبم را
زدم به شوقی شانه
حسینم و حسن را
بوسیدم عاشقانه
گفتم مرا علی جان
غسلم نما شبانه
مرا به خاک بسپار
عشقم تو مخفیانه
از جایگاه قبرم
ندی به کس نشانه
با هر سوال دشمن
بیار تو صد بهانه
خانم ها سربازان خط مقدم انقلاب اند و این به معنای واقعی کلمه است و من به عنوان یک مبالغه نمی گویم. اگر زنها با انقلاب سازگار نبودند و به آن باور نداشتند مطمئنا این انقلاب واقع نمیشد.
#سیدعلیخامنهای
سلام بر تنها گل نرگس✋🌹
خوشا صُبحے ڪہ خیرَش را تو باشے
ردیـفِ نـابِ شِعــرش را تو باشے
خوشا روزے ڪہ تا وقـٺِ غروبش
دعـاےِ خوب و ذڪرش را تو باشے
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
🌹✨
❣ سلام_امام_زمانم ❣
💚 سلام_آقای_من💚
🌾با چه رویی بنویسم که بیا_آقاجان
🌼شرم دارم خِجِلَم من ز ِشما آقاجان
🌾چه کریمانه به یاد همهی ما هستی
🌼آه از غفلت روز و شب ما آقاجان
اللّهُمّ_عَجّلْ_لِوَلیّکَ_الفَرجْ🌸🍃
🌺 دهانمان راخوشبوکنیم
🌸🍃بـه ذکـر شـریف صلوات بــرحضرت
🌸🍃محمد(ص)وخاندان پاک ومطهرش
🌸اَللّٰهُـمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ
🌺آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم
(🌸)اللّهُمَّ
✨ (🌸)صَلِّ
✨✨ (🌸)عَلَی
✨✨✨(🌸)مُحَمَّدٍ
✨✨✨✨(🌸)وَ آلِ
✨✨✨✨✨(🌸) مُحَمَّدٍ
✨✨✨✨(🌸)وَ عَجِّلْ
✨✨✨(🌸)فَرَجَهُمْ
✨✨(🌸)وَ اَهْلِکْ
✨(🌸)اَعْدَائَهُمْ
(🌸)اَجْمَعِین
🌸اللهم عجل لولیک الفرج
خدایخوبم درهای رحمتت را به روی تک تک ما بگشای.بهترین احوال و روحیه و بهترین موفقیت ها و بهترین لبخندها و بهترین نعمت ها و بهترین فرصت ها و بهترین عاقبت را نصیبمان بگردان.
خير و بركات خودت را در زندگی من و مردم سرزمینم جاری بفرما و آرامش را در ذكر خودت بر ما ارزانی بدار
و دل ما را به نور خودت روشن و گرم كن.❤️
🕯فاطمیه ماه خون ماه غم است
🖤فاطمیه یک محرم ماتم است
🕯فاطمیه چشم گل پر شبنم است
🖤فاطمیه عمر گل ها هم کم است
🕯فاطمیه دیده مهدی تر است
🖤اشک ریزان در عزای مادر است
#ایام_فاطمیه_تسلیت🏴
.
موضوع : احترام جالب به همسر
اگر انسان می خواهد فرزندانی مطیع و خوب داشته باشد ؛ قدم اولش این است که به مادرِ بچه ها یعنی همسرش احترام بگذارد ( و برای خانمها ؛ به پدر بچه ها)
نمی شود زن و مرد همیشه در حال بی احترامی به هم باشند ، و بخواهند فرزندانشان به آنان احترام بگذارند
مثال اول: پدر، به بچه ها گفته است، داخل اتاق بازی نکنید و بچه ها بازی می کنند ، بعد پدر بیاید و به بچه اش بگوید : چرا داخل اتاق بازی کردی
فرزند جواب دهد: مادر اجازه داده و پدر بگوید : مادرت غلط کرده
به نظر شما این بچه وقتی بزرگ شد ، با پدر و مادرش چگونه برخورد می کند
داستانک ۱:
خانم فریده مصطفوی،دختر حضرت امام خمینی رحمت الله علیه می گوید :
یادم می آید بچه که بودم و با توپ توی اتاق بازی می کردم توپ را زدم وشیشه شکست , امام با ناراحتی آمدند که ما را تادیب کنند که چرا این کار را کرده ایم ؟
من گفتم: خانم به ما گفتند در اتاق بازی کنید ,عیبی ندارد . تا من این را گفتم , ایشان هیچ نگفتند و سرشان را پایین انداختند و از اتاق بیرون رفتند [برداشتهایی از سیره امام خمینی رحمت الله علیه جلد ۱ صفحه ۸۰ ]
مثال دوم :
هنوز همسر انسان سر سفره نیامده ؛ مردِ خانه غذا را تمام می کند
داستانک ۲:
خانم فاطمه طباطبایی, عروس حضرت امام می گویند:
احترام امام به خانم بسیار زیاد بود و تا آخرین ساعات عمرشان این احترام در اعمال و رفتارشان مشهود بود و به همه حتی پسرشان نیز حفظ این روحیه را توصیه می کردند.
تا وقتی که خانم سرسفره نمی آمدند، خودشان دست به غذا نمی زدند.
گاهی که ما زودتر دست به غذا می بردیم نمیگفتند: چرا صبر نمی کنید؟ می گفتند: خانم نیامدند؟
چند بار ایشان را صدا می زدند. گاهی خانم می آمدند و میگفتند: آقا،آخر من مهمان دارم، شمابخورید، من باید غذا را بکشم بعدا می آیم.
این رفتار امام در همه اثر می گذاشت [کتاب زندگی به سبک روح الله – جلد ۱ – صفحه ۲۰]