🍃خورشید پشت ابر خدا⛅️
شبیه تو شدن کار هر کسی نیست
چون کم کاری نیست، شبیه تو شدن.
کسی اگر شبیه تو شد
مایۀ مباهات خدا میشود و غبطۀ فرشتهها.
امّا از شبیه تو شدن، راه فراری نیست
چون اصلاً آمدهایم که شبیه تو شویم.
تو زحمتِ آمدن به این دنیا را کشیدی
تا ما بفهمیم مقصد کجاست.
جز شبیه تو شدن هر مقصد دیگری را انتخاب کنیم
به بیراهه رفتهایم
و صد افسوس از این همه بیراهه.
آقا!❤️
مهربانی خدا و مهربانی تو را
از آمدنت به این دنیا
چه خوب میشود فهمید!
آن مؤمنی که دنیا برایش زندان است
هر کسی نباشد، تو که هستی!
تو از وسعت آسمان آمدی به تنگنای زندان این دنیا برای چه؟
خدا تو را دوست دارد بیشتر از همۀ عالم;
در این که شکّی نیست.
او محبوبترینش را زندانی کرد
تا ما که نام آدم را به یدک میکشیم
راه آدم شدن را پیدا کنیم.
تو اگر نبودی...
چه کار میکردیم در برهوت این دنیا؟
از هر طرف که نگاه میکنیم
هر چه پیدا میشود جز راه.
تو آمدی تا خودت راه باشی، راه آدم شدن ما.
به از کجا آمدن و به کجا آمدنت که فکر میکنم،
دوست دارم از شوق مهربانی خدا فریاد بکشم.
✨وای چه قدر مهربانی!
خدا تو را زندانی کرد تا ما راه رسیدن به آسمان را پیدا کنیم.
این مهربانی، بزرگترین نعمت خدا بر ماست.
شکر این نعمت، فقط شبیه تو شدن است.
ما اگر نعمت آمدن تو به این دنیا را کفران کنیم،
باید منتظر عذاب شدید خدا باشیم.
شاید غیبتت بخشی از این عذاب شدید باشد
بعید نیست. هست؟
💫باید شبیه تو شد
تا با شکر نعمت آمدن تو به این زندان
خدا نعمت تو را بر ما بیشتر کند.
تو خورشید پشت ابری⛅️
ما شبیه تو میشویم
تا خدا ابرها را از روی ماهت کنار بزند.
ما به شکرانۀ آمدن تو
از هر چه شباهتمان را به تو کم میکند دوری میکنیم
تا بیواسطه بر ما بتابی.
💫شبت بخیر خورشید پشت ابر خدا!✨
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
@shamimmarefat5
🍃تجلّی خدا
تو خیلی فرق داری با همه.
این، کار ما را برای زندگی در میان مردم سخت میکند.
عیبی ندارد اگر ناجوانمردانه بگویم:
گویی ما برای تاب آوردن همدیگر
باید تو را فراموش کنیم.
ناجوانمردانهترش این که:
ما برای تحمّل رفتار یکدیگر
هر چه را که در بارۀ تو شنیدهایم
نباید باور کنیم.
شاید باید کم کم تو را میشناختم
تا باورت این قدر سخت نمیشد
و شاید ما باید این قدر بد نمیشدیم
تا میشد تو را باور کرد.
هر چه هست، حقیقت این است
که تو خیلی خوبی و ما خیلی بدیم.
تا وقتی فاصلۀ از زمین تا آسمانِ ما و تو هست
راه، یا فراموش کردن یا باور نکردن توست.
باید کمی شبیه تو شویم.
این طور همدیگر را بهتر تاب میآوریم
اگر بیشتر شبیه تو شویم
دوری یکدیگر را نمیتوانیم تحمّل کنیم.
ما را شبیه خودت کن
نگذار بیشتر از این تلف شویم.
شبت بخیر تجلّی خدا!
@shamimmarefat5
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
خودت میدانی که من آدم بدبینی نیستم
ولی روزگار برایم این سؤال را تراشیده:
آیا جز تو میشود به کسی روی این زمین اعتماد کرد؟
جواب من به این سؤال این گونه است:
اگر تو نبودی، آدم قابل اعتمادی روی زمین نبود.
تو مرجع اعتمادی.
هر کسی به اندازهای که رنگ و بوی تو را میگیرد، قابل اعتماد میشود.
بدون اعتماد، دنیا همهاش وحشت بود و دلهره.
ممنونم که هستی تا اعتماد باشد.
صبحت بخیر تکیهگاه من!
@shamimmarefat5
#بهانه_بودن
#سحرت_بخیر_امام_زمانم
🍃خورشید مغرب
از دیروز تا امروز به اندازۀ یک روزگار گذشت.
تا به حال هیچ گاه این قدر منتظر آمدن غروب نبودم.
غروب که آمد، با دوستم بیرون شهر سر قرار حاضر شدیم.
فریادهایم تا همین دیروز رنگ گلایه و شکوه داشت.
امروز برای اوّلین بار بود که از ته دل، دلتنگی تو را فریاد میزدم.
دلتنگی برای تو ویژگیاش چیست
که فریادهایش هر چه قدر بلند باشد، باز هم لطیف است؟
گوش هیچ آدمی با این فریادها آزرده نمیشود
اصلاً مضطربترین آدمها را میشود با این فریادها آرام کرد.
جز فریاد دلتنگی تو کدام فریاد است که آرامشبخش باشد؟
شنیده بودم که همنشینی زود اثر میکند در آدم
ولی ندیده بودم که دلتنگیها هم با همنشینی به آدم سرایت کند.
دیروز دوستم فریاد دلتنگی سر داده بود
و من دلتنگی را زمزمه میکردم
امروز هر دو داشتیم تنگ غروب دلتنگی را فریاد میزدیم.
کاش زودتر از اینها چنین دوستی را از تو طلب کرده بودم!
حسابی که دلتنگیتان را فریاد زدیم
سر به شانۀ هم گذاشتیم و با صدای گرفته نام تو را گریه کردیم.
آری، نام تو را باید گریه کرد
این را من از دوستم یاد گرفتم.
نام تو را که گریه میکردیم
شوق همۀ وجودمان را میگرفت.
چه خبر است در وادی عشق تو
که اضداد یکی یکی کنار هم جمع میشوند.
فریاد دلتنگی و آرامش، گریۀ فراق و دل پر از شوق.
به قدری قرارهای تنگ غروب و فریادهای دلتنگی
برایم شوقآفرین و آرامشبخش است
که از غروب تا غروب، لحظهای یاد تو از خاطرم نمیرود.
فکر غروب و فریاد دلتنگی، نمیگذارد تو از خاطرم پاک شوی.
شبت بخیر خورشید مغرب!
@shamimmarefat5
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
🍃بخیرترین سرنوشت
میخواهم امشب کمی تأخیر بیندازم
قرآن به سر گرفتنم را.
عیبی که ندارد؟
دارد؟
تو قرآنت را به سر بگیر
من سراپا گوش میشوم.
حتّی نفس نمیکشم
تا «بک یا الله»هایی را که میگویی
با بند بند وجودم بشنوم.
دوست دارم قرآن را که در برابرت باز میکنی
ببینم کدام آیه میآید
و نگاه تو به آیهها چه شکلی است.
من فقط صدای قرآن خواندنت را نمیخواهم
دوست دارم قرآن دیدنت را هم ببینم
چون میدانم حتّی از تماشای قرآن تو هم
میشود جان گرفت.
صبر میکنم و صبر میکنم
تا قرآن به سر گرفتنت تمام شود.
آن وقت میآیم جلوتر
سرم را کج میکنم
و در حالی که اشکهایم پشت هم جاری است میگویم:
آقا!
میشود همان قرآنی را که به سر گرفتی
بدهی به من؟
التماست میکنم و میگویم:
سحر دارد تمام میشود
و من هنوز قرآن به سر نگرفتهام.
قرآنت را بده
که من دوست دارم فقط با قرآن تو
خدا را صدا بزنم.
قرآن تو را اگر بگیرم
گمان نمیکنم که دیگر نیازی به قسم باشد.
همین که قرآن تو به دستم رسید
دستم میشود مشکلگشای عالم
و وقتی گذاشتم روی سرم
فکرم میشود روشنیبخش راههای تاریک.
آقا!
امشب پس از این شب بخیر، نمیخوابم
شب قدر است.
میخواهم به تو شب بخیر بگویم
که سرنوشتم بخیر شود.
شبت بخیر بخیرترین سرنوشت من!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@shamimmarefat5