فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸دعای روز دوم ماه مبارک رمضان🌸🍃
🍃🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺🍃
🍃🌹"اللهمّ قَرّبْنی فیهِ الی مَرْضاتِکَ و جَنّبْنی فیهِ من سَخَطِکَ و نَقماتِکَ و وفّقْنی فیهِ لقراءةِ آیاتِکَ برحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمین"🌹🍃
🍃🌷خدایا نزدیک کن مرا در این ماه به سوی خوشنودیت و برکنارم دار در آن از خشم و انتقامت و توفیق ده مرا در آن برای خواندن آیات قرآن به رحمت خودت ای مهربانترین مهربانان🌷🍃
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸دعای روز دوم ماه مبارک رمضان🌸🍃
🍃🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺🍃
🍃🌹"اللهمّ قَرّبْنی فیهِ الی مَرْضاتِکَ و جَنّبْنی فیهِ من سَخَطِکَ و نَقماتِکَ و وفّقْنی فیهِ لقراءةِ آیاتِکَ برحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمین"🌹🍃
🍃🌷خدایا نزدیک کن مرا در این ماه به سوی خوشنودیت و برکنارم دار در آن از خشم و انتقامت و توفیق ده مرا در آن برای خواندن آیات قرآن به رحمت خودت ای مهربانترین مهربانان🌷🍃
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#آیه_روز☝️ #امربه_معروف
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #یکشنبه 7 اردیبهشت ماه 1399
🌞اذان صبح: 04:46
☀️طلوع آفتاب: 06:18
🌝اذان ظهر: 13:02
🌑غروب آفتاب: 19:47
🌖اذان مغرب: 20:06
🌓نیمه شب شرعی: 00:17
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#فرصت_ماه_رمضان☝️
🌸 #ذکرروز یکشنبه ۱۰۰ مرتبه
💗یا ذَالجَلالِ والاِکرام💐
🌸ای صاحب جلال و بزرگواری
💗این ذکر موجب فتح و نصرت میشود
#نماز_آمرزش👇
✍هرڪس این نمازرادر روز1شنبه بخواندازآتش جهنم وعذاب ایمن شود↻2رڪعت ؛
رکعت اول⇦حمدو3ڪـوثر
رکعت دوم⇦حمدو3توحید
📚جمال الاسبوع۵۴
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#پیام_سلامتی🍹
#ویژه_رمضان
بیست دقیقه قبل افطاریک ق غذاخوری، چهارمغز نیم کوب شده به همرا یک ق عسل و دوعدد خرما رو به یک لیوان شیر🍶اضافه کنید و در افطار میل کنید..
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🌺 ۲ رمضان 🌺🌺
🌸خداوندا
امروز به فرشتگانت بسپار
🌸سبدی پر از
لبخند وشادی
سلامتی و تندرستی
برکت فراوان
برای دوستان وعزیزانم به ارمغان بیاورند
🌸یکشنبه تون پرازخبرهای خوب
🌸طاعاتتون قبول درگاه حق تعالی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#اذکارمعجزه_آسای_طلایی
#خواص_آیات_قرانی
#رفع_گرفتاری
#گشایش_بخت
#شفای_بیماری
🛍🛍🛍
❀~﷽~❀
🛍🛍🛍
بـرای خـلاصی از یـک #گرفتاری مـهم یا از #بیماری #لاعلاج #روز_یکشنبه یا #شب_چهارشنبه
درهرزمان که وقت کردین می تونید انجام بدین
و بهتر است بعـد از هـر نماز صبح چهار زانو نـشسته و دعـای زیر را ۲۹ بار بخوانید .
نام دعا ثم انـزل اسـت پـس از پایان ۷۰ بار استغـفر الله و ۷۰ صـلوات و ۳۰ بار اخلاص شـریف (توحید ) و یـک آیة الکـرسی و دویسـت وَدُود و ۱۰۰ یاعـَظیم و ۲۰۰ یـا وَهّاب و ۲۰۰ یا رحیـم و ۱۰۰ یا رحـمان بگو
↓آیـه ۱۵۴ سـوره آل عـمران↓
『✰ثُمَّ أَنزَلَ عَلَيْكُم مِّن بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُّعَاسًا يَغْشَى طَآئِفَةً مِّنكُمْ
وَطَآئِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ الأَمْرِ مِن شَيْءٍ
قُلْ إِنَّ الأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنفُسِهِم مَّا لاَ يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الأَمْرِ شَيْءٌ مَّا قُتِلْنَا هَاهُنَا
قُل لَّوْ كُنتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ
وَلِيَبْتَلِيَ اللّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ
وَلِيُمَحَّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُور✰ِ』
❧خـزینة الـاسـرار و کـشف الاخـفاءص ۸ و ۹❧
#پست_ویژه
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشا⬆️⬆️⬆️
#سوره_درمانی
#باطل_سحر
💫اگر کسی را سحر کرده
باشند روز یکشنبه این سوره
را ( #سوره_مزمل ) بنویسد
و بشویند و کسی که سحر
شده از آن آب بیاشامد سحر
او باطل می شود💫
📚درمان با قرآن ص 131
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشا⬆️⬆️⬆️
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
#داستانی از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست
✍رمان #فنجانی_چای_باخدا نجانی
#قسمت_۵۷
❤️عثمان کلافه در اتاق راه میرفت. رو به صوفی کرد ( ارنست تماس نگرفت ؟؟). صوفی سری به نشانه ی منفی تکان داد..
هر جور پازلها را کنار یکدیگر میگذاشتم، به هیچ نتیجه ایی نمیرسیدم.. حسام. صوفی. عثمان. یان. و اسمی جدید به نام ارنست..
اما حالا خوب میدانستم که تنهایِ تنها هستم. در مقابلِ گله ایی از دشمن. راستی کجایِ این زمین امن بود؟؟
عثمان سری تکان داد ( ارنست خیلی عصبانیه.. به قولِ خودش اومده ایران که کارو یه سره کنه.. صوفی تمامِ این افتضاحات تقصیر توئه.. پس خودتم درستش کن. تو رو نمیدونم اما من دوست ندارم بالا دستیا به چشم یه احمقِ بی دست و پا نگام کنن.. چون نبودم و نیستم.. میفهمی که چی میگم؟ این ماجرا خیلی واسه سازمان حیاتیه..)
صوفی مانندِ گرگی وحشی به حسام حمله ور شد (مثه سگ داری دروغ میگی..مطمئنم همه چیزو میدونی.. هم جایِ دانیالو.. هم اسم اون رابطو.. )
عثمان با آرامشی نفرت انگیز صوفی را از حسامِ نیمه جان جدا کرد ( هی.. هی.. آروم باش دختر.. انگار یادت رفته، ارزشِ این جوونور بیشتر از دانیال نباشه، کمتر نیست..)
ناگهان گوشی عثمان زنگ خورد و او با چند جمله ی تلگرافی مکالمه را قطع کرد. سری تکان داد (ارنست رسید ایران.. میدونی که دلِ خوشی از تو نداره.. پس حواستو جمع کن..)
هر دو از اتاق خارج شدند. و باز من ماندم و حسام.. دیگر حتی دوست نداشتم صدایِ قرآنش را بشنوم. اما درد مهلت نمیداد..
با چشمانی نیمه باز، حسام را ورانداز کردم. صدایم حجم نداشت( نمیخوای زبون باز کنی؟؟ توام یه عوضی هستی لنگه ی اونا، درسته؟؟ یان این وسط چیکارست؟ رفیق تو یا عثمان؟؟ اونم الاناست که پیداش بشه، نه؟؟)
رمقی در تارهایِ صوتی اش نبود ( یان مُرده.. همینا کشتنش.. اگرم میبینی من الان زندم، چون اطلاعات میخوان.. اینا اهل ریسک نیستن.. تا دانیال پیداش نشه، منوشما نفس میکشیم..)
باورم نمیشد.. یان، دیوانه ترین روانشناس دنیا مرده بود؟؟
زبانم بند آمده بود ( چ.. چرا کشتنش؟؟)
ناگهان صوفی با فریاد و به شدت در اتاق را باز کرد. اسلحه ایی رویِ سرم قرار داد و عصبی و مسلسل وار از حسام میخواست تا بگوید دانیال در کجا پنهان شده . مرگ را در چند قدمی ام میدیدم. از شدتِ ترس، دردی حس نمیکردم. وحشت تکه تکه یخ میشد در مسیرِ رگهایم و فریادهایِ گوش خراشِ صوفی که ناخن میکشید بر تخته سیاهِ احساسِ امنیتم.
به نفس نفس افتاده بودم. لحظه ایی از حسام چشم برنمیداشتم. انگار او هم ترسیده بود. فریاد میزد که نمیداند.. که از هیچ چیز خبر ندارد.. که دانیال او را هم پیچانده.. که اگر مرا بکشد دیگر برگه برنده ایی برایِ گیر انداختنِ دانیال ندارد.. فریادهایش بلند بود و مردانه، عمیق و گوش خراش..
عثمان در تمامِ این دقایق، گوشه ایی ایستاده بود و با آرامشی غیرِ عادی ما را تماشا میکرد.
صوفی اسلحه اش را مسلح کرد.( میکشمش.. اگه دهنتو باز نکنی میکشمش.. )
وحسام که انگار حالا اشک میریخت،اما با صلابت فریاد میزد که چیزی نمیدانم..
صوفی انقدر ترسناک شده بود که امیدی برایِ رهایی نداشتم. شروع به شمردن کرد.. حسام تا شماره ی پنج وقت داشت، جانم را نجات دهد ولی لجبازانه حرفی نمیزد.
یک.. دو.. سه.. چهار.. چشمانم را با تمامِ قدرت بستم.. انقدر پلکهایم را روی هم فشار دادم که حسِ فلجی به صورتم تزریق شد..
پنج.. صدای شلیکی خفه و فریاد بلندِ حسام..
سکوتی عجیب..
چیزی محکم به زمین کوبیده شد.. جراتی محضه باز کردنِ چشمانم نبود..
نفسِ راحت حسام، کمکم کرد تا بدانم هنوز زنده ام. چشمانم را باز کردم. همه جا تار بود..
برخوردِ مایه ایی گرم با صورتِ به زمین چسبیده ام، هشیارترم کردم. کمی سرم را چرخاندم.
صوفی با صورتی غرق در خون و متلاشی، چند سانت آن طرف تر پخشِ زمین بود. تقریبا هیچ نقشی از آن بومِ زیبا و عرب مسلک در چهره اش دیده نمیشد..
ادامه در پست بعدی👇👇👇
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
#داستانی از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست
✍رمان #فنجانی_چای_باخدا
#قسمت_۵۷
❤️زبانم بند آمده بود.. هراسان و هیستیریک ، به عقب پریدم.. دیدنِ آن صحنه ی مشمئز کننده از هر چیزی وحشتناکتر بود.. شوک زده، برایِ جرعه ایی نفس دست و پا میزدم..
صدایِ عثمانِ اسلحه به دست بلند شد ( مهره ی سوخته بود.. داشت کار دستمون میداد..)
و با آرامش از اتاق بیرون رفت..
تلاش برایِ نفس کشیدن بی فایده بود.. دوست داشتم جیغ بکشم.. اما آن هم محال بود.
حسام به زور خود را از زمین کند. شالِ آویزان از گردنِ صوفیِ نگون بخت را رویِ صورتِ له شده اش انداخت.. سپس خود را به من رساند. روبه رویم نشست. ( نفس بکش.. آروم آروم نفس بکش..)نمیتواستم..
چهره ی نگرانش، مضطرب تر شد. ناگهان فریاد زد ( بهت میگم نفس بکش..) . و ضربه ایی محکم بن دو کتفم نشاند.. ریه هایم هوا را به کام کشید..
چشمهایم به جسد صوفی خورد
ادامه دارد..
🕌 #احکام_شرعی
#احکام_روزه ⬆️
❤️ #نیت روزه؛
🤔 برای نیت روزه چه بگویم؟ چگونه باید نیت کنیم؟
🕋 @tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#حدیث_روز
🔅 #امام_باقر_علیه_السلام :
🔸 مَن دَخَلَ عَلَيهِ شَهرُ رَمَضانَ فَصامَ نَهارَهُ وقامَ وِردا مِن لَيلِهِ وَاجتَنَبَ ما حَرَّمَ اللّهُ عَلَيهِ، دَخَلَ الجَنَّةَ بِغَيرِ حِسابٍ.
🔹 « هر كس ماه رمضان بر او وارد شود و او روزش را روزه بگيرد و بخشى از شبش را به عبادت و نماز بايستد و از آنچه خداوند بر او حرام كرده، پرهيز كند، بدون حساب وارد بهشت مى شود.»
📚 فضائل الأشهر الثلاثة ص ١٢٣ ح ١٣٠
〰➿〰➿〰➿〰➿
#همتی_اى_همراهان
#نوكری_آسان
✨ پيامبرمون صلى الله عليه و آله فرمودند: نفسهاى شما در اين ماه، تسبيح است.
✅ تک تک نفسهایمان در ماه مبارک، نذر سلامتی و فرج مولا و صاحبمان حضرت اعلیحضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#آیه_درمانے
#درخواستی
#ویژه_پسران
#برای_خواستگاری
هرگاه کسی این آیه شریفه را بر کاغذی بنویسد و به بازوی راست ببندد
برای خواستگاری رود به او جواب مثبت می دهند.
🌼قل ان الفضل … تا … ذوافضل العظیم
(آل عمران آیه ۷۳ و ۷۴)
📚قرآن درمانی
@shamimrezvan
#ذڪرهاےگرـღـگشا👆
#هرروزیک_آیه
✨رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا
✨وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً
✨إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ﴿۸﴾
✨ پروردگارا پس از آنكه ما را
✨هدايت كردى دلهايمان را دستخوش
✨ انحراف مگردان و از جانب خود
✨رحمتى بر ما ارزانى دار كه تو
✨خود بخشايشگرى (۸)
📚 سوره مبارکه آل عمران
✍ آیه ۸
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#ذکر_درمانی #اسماء_الحسنی
#چهار_نام_مقدس برای #ثروت در روز #یکشنبه
🌸علامه شیخ محمد تقی صاحب مفتاح السعادت می گوید :
👈برای توسعه رزق این چهار نام مقدس رادر روز یکشنبه می خوانی :
《یا قویُّ یا غَنیُّ یا مَلیُّ یا وَصیُّ》
📚مفتاح السعادات
♡• •♡
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشا⬆️⬆️⬆️
هدایت شده از خانواده بهشتی
#همسرداری
👩خانم خونه!
وقتی مشکلی دارید؛
حتما شوهرتان را درجریان بگذارید...
👈 درست نیست به او بگویید مشکلی ندارم و سپس از او توقع داشته باشید مشکلتان را حدس بزند...!
@zendegiasheghaneh
@shamimrezvan
🍃❣🍃🌷
هدایت شده از خانواده بهشتی
#تربیت_فرزند
زمانی که درمهمانی یاجمع به فرزندخودمیگویید
شعرمهدکودک رابخوان
یاانگلیسی صحبت کن
تاهمه ببینندچقدرقشنگ انجام میدهی،
به فرزندتان استرس واردمیکنید
کودکان عروسک سخنگونیستند
@zendegiasheghaneh
@shamimrezvan
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
داستان شب...
گنجشک با خدا قهر بود...
روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت...
فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: «می آید؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه می دارد… »
و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست...
فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و…
خدا لب به سخن گشود: «با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست.......»
گنجشک گفت: «لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟ » و سنگینی بغضی راه کلامش بست…
سکوتی در عرش طنین انداخت...
فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت: «ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین مار پر گشودی. » گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود. خدا گفت: «و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی! » اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی درونش فرو ریخت...
های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد...
شبتون پراز نور خدا . . .
@tafakornab
@shamimrezvan
____🍃🌸🍃____
#بسته_سلامتی
#توصیههایماهمبارکرمضان🌙
😋 #پیشگیری_از_ضعف
🔺مصرف حلیم
❇️ خوردن برخی غذاها مانند حلیم به این دلیل که دیرتر هضم میشوند جلوی گرسنگی زود هنگام را میگیرند.
👈موادی مانند گندم، جو و بادام نیز از این دستهاند.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
✅همدیگر را پیر نکنیم
باور کنید تک تک آدمها زخمی اند.
هرکس درد خودش را دارد، دغدغه و مشغله خودش را دارد.
باور کنید ذهنها خسته اند، قلبها زخمی اند، زبانها بسته اند.
برای دیگران آرزو کنیم بهترینها را، راحتی را.
یاری کنیم همدیگر را تا زندگی برایمان لذتبخش شود.
آدمها آرام آرام پیر نمیشوند.
آدمها در یک لحظه با یک تلفن، با یک جمله، یک نگاه، یک اتفاق، یک نیامدن، یک دیر رسیدن، یک باید برویم و با یک تمام کنیم پیر میشوند.
آدمها را لحظه ها پیر نمیکنند.
آدم را آدم ها پیر میکنند.
سعی کنیم هوای دل همدیگر را بیشتر داشته باشیم💓💜
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#سوره_درمانے
#جهت_محبت_و_آشتی
✨آیه هو الله الذی لا اله الا هو عالم الغیب و الشهادة هو الرحمن الرحیم✨
(سوره حشر آیه ۲۲) راسه بار خوانده
و به کسی که با شما قهر کرده یواشکی فوت کنید.
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشا⬆️⬆️⬆️
#نماز_هرشب_ماه_رمضان
کسی که این دو رکعت نماز را به جا آورد خداوند هفتاد هزار گناه او را میآمرزد.
#شرح_در_تصویر
#التماس_دعا_برای_ظهور
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشا⬆️⬆️⬆️
●➼┅═❧═┅┅───┄