eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
25.6هزار دنبال‌کننده
33.3هزار عکس
18.2هزار ویدیو
224 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث کانال دوم مون(داستانهای آموزنده بهلول عاقل) http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلاااااااام دوستان 🌸 شروع هفته‌تون عاالی🌸 صبحتون زيبا 🌸 روز تون پر اميد🌸 روز تون پر برکت🌸 روز تون پر انرژي🌸 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
برای برآورده شدن ها: زیاد هم وقت نمگیره تا هفت روز هر روز این اذکار را هریک را هزار مرتبه به این ترتیب بخوانید انشاء الله حاجت تان روا میشود. شنبه: یا حَیُّ یا قَیومُ یکشنبه: اِیاکَ نَعبُدُ وَ ایاکَ نَستَعینُ. دوشنبه: سُبحانَ اللهِ وَ الحَمدُ لِلّهِ. سه شنبه : یا اللهُ یا رَحمانُ. چهارشنبه : حَسبی اللهُ وَ نِعم الوَکیلُ. پنج شنبه : یا غَفورُ یا رَحیمُ. جمعه : یا ذالجَلالِ وَ الاِکرامِ. ┅┄🍃┄┄💕💕┄┄🍃┄┅ @shamimrezvan ღگشا👆👆
🌸✨جهت دفع هر نوع سحر آیه ۳۳ سوره الرحمن را بر ظرف آبی بخوانند و آب آن را در اطراف خانه و محل کسب بریزند به طور عجیبی سحر از بین می‌رود✨ 📚 دو هزار و یک ختم ڪلیڪ ڪنید↩️ @shamimrezvan ღگشا👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تزریق انرژی مثبت➕ ﺗﮑﺮﺍﺭ کنیم🌸 امروز عاشقانه‌ترین سرود زندگی را سر می‌دهم و با شادمانی و سپاسگزاری به سوی خلق ناب‌ترین اندیشه‌هایم گام بر می‌دارم. ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍﺭﻡ❣ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅بگذار هر ثانیه، حالِ تو خوب باشد. بگذار رفتنی‌ها بروند و ماندنی‌ها بمانند. تو لبخندت را بزن حالِ خوبِ خودت را به هیچ اتفاق و شرایط و شخصی گره نزن! بی‌واسطه خوب باش، بی‌واسطه شادی کن بی‌واسطه بخند... تو که خوب باشی؛ همه چیز خوب می‌شود، باور کن! 🌎ایران، جاده پونل به خلخال @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡ از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست ✍رمان  ۸۹ ❤️جون و پول و وقتنونو دارین تو یه کشور دیگه هزینه میکنید که چی بشه..؟؟ سوریه.. لبنان.. عراق.. افغانستان.. فلسطین.. و.. و.. و.. آخه به شماها چه..؟؟ ) عصبی بودم و تشخیصش نیاز به هوش سرشار نداشت. دستی به ابرویش کشید و نفسی عمیق بیرون داد. خنده از لبهایش حذف نمیشد؟؟ ( خب.. اولا خدا میگه وقتی صدای کمک مسلمونی رو شنیدی واسه کمک بهش شتاب کن.. پس رسم بچه مسلمونی نیست که مردم بیگناهو تیکه پاره کنن، ما بشینیم اینجا آبمیوه و کلوچه امونو بخوریم.. دوما… کشورهایی که نام بردین همه اشون خط مقدم ایران هستن.. هدف داعش و بقیه ابر قدرتها از حمله و ناامن کردن این کشورها، رسیدن به ایرانه.. یه نگاه به نقشه بندازین، دور تا دور ایران آتیشه.. و ایران حکم ابراهیمو داره وسطه شعله هایِ سوزان.. ابراهیم نسوخت.. ما هم نمیذاریم که ایران بسوزه.. من.. دانیال و بقیه میریم تا اجازه ندیم حتی دودش به چشم هموطنامون بره.. ما جون و پولو وقتمونو میبریم اونجا تا مجبور نشیم تو خاک خودمون هزینه اشون کنیم.. مرزهامونو تو عراق و سوریه و الی آخر حفظ میکنیم تا شما با خیال راحت و بدون ترس از اینکه هر آن یه مشت وحشی بریزن تو خونه اتون، راحت کتاب دست بگیرنو مطالعه کنید.. اینجا ایرانه.. سرزمین دست نیافتنی واسه ابرقدرت های دنیا.. مرزامونو تو اون کشورها نگه میداریم تا دشمن نزدیک مرزای ما نشده و ما اونوقت تازه به این فکر بیوفتیم که باید جلوی پیشروی شونو بگیریم تا وارد خاکمون نشدن… ما تو سوریه و عراق و لبنان و فلسطین و الی آخر نفس دشمنو میبریم تا لب مرز از ترس ورودشون به خاک ایران، نفسمون بند نیاد..) منطق حرفهایش، خاموشم کرد.. من فقط نوک بینی ام را تماشا میکردم و او.. سکوت و نفس عمیقم را که دید با خداحافظی از اتاق بیرون زد. و من ماندم حسرت زده که ای کاش برای یکبار هم که شده آواز قرآنش را ضبط میکردم. بسته ی هدیه اش را باز کردم. یک روسری بزرگ با رنگهایِ در هم پیچیده ی شاد. خوش سلیقه نبود؟؟ این مرد بیشتر از ظرفیتش زیبا بین بود… چند روزی از رفتن حسام میگذشت و فاطمه خانم گه گاهی به خانه ی ما میآمد و با پروین هم کلام میشد. حرفایش برای جذاب بود از همسر شهیدش گفت و امیری مهدیِ تک فرزند، که هیچ وقت پدرش را ندید. از دلشوره ها و نمازهایِ شبانه اش که نذر میشد برایِ سلامتیِ تنها امیدِ نفس کشیدنش. از دلتنگی ها و دلواپسی هایِ مادرانه اش در ثانیه ثانیه های زندگی.. ازنگرانی هایِ ایرانی مَآبش برای توپ بازی هایِ کودکانه ی پسرش در کوچه هایِ بچگی گرفته، تا ماموریتش در آلمان و حالا وسطِ داعشی هایِ حیوان مسلک در سوریه.. من زیادی به این مادر بدهکار بود.. ادامه دارد.... ♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡ @tafakornab @shamimrezvan
🔅 (ص) : 🔸 من قضى لأخيهِ المؤمنِ حاجَةً كانَ كمَنْ عَبدَ اللّهَ دَهرَهُ؛ 🔹 کسی که حاجت برادر مؤمن خود را برآورده سازد، مانند کسی است که عمر خود را به عبادت گذرانده باشد. 📚 حكمت نامه پيامبر (ص)، ج۹، ص۲۹۴ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
▬📝 ﷽▬ چهار نكته در رابطه با كودك‏ 👦 1⃣👈 تنبيه بى دليل جايز نيست. 2⃣👈در مواردى كه شرع اجازه تنبيه داده، همچون جلوگيرى از فساد مشروط بر اين است كه تنبيه موجب ديه 💰 نشود. 3⃣👈اگر كودك موجب شود واجب است را به او بدهند مگر اين كه گذشت كند. 4⃣👈ا گر غير از 🧔 طفل، كودك را بزند و موجب ديه شود، ولىّ طفل نمى ‏تواند را به او ببخشد. 📗 : ۱. احکام روابط زن وشوهر ص ۱۶۹ ۲. توضیح المسائل تبریزی م ۲۸۱۹ و لطفا حداقل به یک نفر بفرستین👇 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨قُلْ لِعِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا يُقِيمُوا الصَّلَاةَ ✨وَيُنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً ✨مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خِلَالٌ ﴿۳۱﴾ ✨به آن بندگانم كه ايمان آورده‏ اند ✨بگو نماز را بر پا دارند و از آنچه به ✨ايشان روزى داده‏ ايم پنهان و آشكارا ✨انفاق كنند پيش از آنكه روزى فرا رسد كه ✨در آن نه داد و ستدى باشد و نه دوستيى (۳۱) 📚سوره مبارکه ابراهیم ✍آیه ۳۱ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🍃🌸﷽🍃 🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🍂🍃بازگشت و حاضر شدن عشق🍃🍂 💫🌺دعای مجرب جهت بازگشتن و حاضر شدن غائب در مخازن آورده اند که هر گاه کسی سوره مبارکه حمد را وارونه به نام غائب و مادرش بخواند بدون شک باز خواهد گشت هم چنین جهت حاضر شدن غائب این نام را ( یامالینوش ) بر سفال آب ندیده به نام کسی که غائب باشد بنویسد حتماحاضر خواهد شد ایضا برای مراجعت غائب با آب ریحان در کاغذی ( فیضعطکص ) بنویسد و در جای تاریکی دفن کند و باید که در وقت نوشتن نام غائب را بر زبان آورد💫🌺 📚منبع : «چشمه رستگاری ص 186 و 187» @shamimrezvan ღگشا👆👆 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🌸✨آيت‌الله بهجت؛ اگر مشڪل مالے گریبانت را گرفتہ زیاد بگو ↯ 《يا الله الرازق》 💚 الّلهُمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَرَج 💚 @shamimrezvan ღگشا👆👆
روزى زنبوری و ماری با هم بحث می‌کردند. مار ميگفت: آدمها از ترسِ ظاهر ترسناک من میمیرند، نه بخاطر نيشم! مار برای اثبات حرفش، به چوپانى که زير درختى خوابيده بود؛ نزديک شد و به زنبور گفت: من چوپان را نيش مى‌زنم اما تو بالاى سرش سر و صدا کن! مار چوپان را نيش زد و زنبور بالای سرش پرواز کرد.چوپان گفت: اى زنبور لعنتى! و شروع به مکيدن جاى نيش و تخليه زهر کرد و خوب شد. مار و زنبور نقشه ديگه اى کشيدند: اين بار زنبور نيش زد و مار خودنمايى کرد! چوپان از خواب پريد و همين که مار را ديد، از ترس پا به فرار گذاشت! از ضمادی استفاده نکرد و چند روز بعد، چوپان به خاطر ترس از مار و نيش زنبور مرد! این داستان زندگی ماست... خيلى از مشكلات هم همينگونه هستند؛ و آدم‌ها فقط بخاطر ترس از آنها، نابود ميشوند. همه چیز بر میگردد به برداشت ما از زندگى. مواظب تلقین های زندگیمان باشیم... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh