eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
25.7هزار دنبال‌کننده
33.3هزار عکس
18.2هزار ویدیو
224 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث کانال دوم مون(داستانهای آموزنده بهلول عاقل) http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸شروع هفته تون زیبا 💜الهی 🌸آرامش باشه 💜شادی باشه 🌸کارخوب باشه 💜خوشبختی باشه 🌸سلامتی باشه 💜خداباشه و شما 🌸واین همه خوبی برای شما 💜روزتـون زیبـا و در پنـاه خـدا @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨ ذکر پیامبر خدا(ص)فرمودند:هرکس،هنگام بامداد بگوید:🌹 بِسمِ اللهِ الَّذی لا بَضُرُّ مَعَ اسمِهِ شَیءٌ فی الأَرضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ هُوَ السَّمیعُ العَلیمُ.🌹 تا هنگام شب، به او نرسد وهرکس به هنگام شب آن را بگوید،تا وقت بامداد،هیچ بلایی به او .🌹 📚(شفا بخش و مشکل گشا.ص77) ┅┄🍃┄┄💕💕┄┄🍃┄┅ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔺🔻 🔰✨هرکس روز شنبه در ساعت اولیه روز ۱۰۶۰ مرتبه《 》گوید ثروتمند شود وشکی درآن نیست ان شا الله. 📚گل های ارغوان ج1ص195 @shamimrezvan ღگشا👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معرفت به خرج بدید و برای تک تک دوستان بامعرفت زندگیتون ارسال کنید! این کلیپ ۵۰ ثانیه ای خاص ترین هدیه به دوستانتان می باشد! سلامتی همه رفیقان! @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
هدایت شده از بنرها
🔥مجموعه ای از داستان های کوتاه و پند آموز 🌈 🌈 🌈 🌈 را برای شما عزیزان در نظر گرفتم ، داستان هایی که علاوه بر کوتاه و مختصر بودنشان دارای محتوا و پیام خیلی مهمی در زندگی می باشد و برخی از آنها شاید در زندگی ما پیش آمده باشد.🔥 با ما باشید👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡ از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست ✍رمان  ۹۶ ❤️چقدر خدا را شکر کردم که مادرِ فاطمه نامش، چیزی متوجه نشد و حسام بی سرو صدا، جان سالم به در برد. مدت کوتاهی از آن جریان گذشت و منِ تازه نماز خوان، جرعه جرعه عشق مینوشیدم و سجده سجده حظ میبرم از مهری که نه “به” آن، بلکه “روی” اش تمرینِ بندگی میکردم. مُهری که امیرمهدی، دست و دلبازانه هدیه داد و من غنیمت گرفتمش از دالانِ تنهایی هایم. روزها دوید و فاطمه خانم لحظه شماری کرد دیدار پسرش را. روزها لِی لِی کرد و دانیال خبر آورد بازگشتِ حسامِ شوالیه شده در مردمکِ خاطراتم را.. و چقدر هوای زمستان، گرم میشود وقتی که آن مرد در شهر قدم بزند. دیگر میدانستم که حسام به خانه برگشته و گواهش تماسهایِ تلفنی دانیال و تاخیر چند روزه ی فاطمه خانم برایِ سر زدن به پروین و مادر بود. حالا بهارسراغی هم از من گرفته بود. و چشمک میزد ابروهای کم رنگ و تارهای به سانت نرسیده ی سرم، در آینه هایِ اتراق کرده در گوشه ی اتاقم. کاش حسام برایِ دیدنِ برادرم به خانه مان میآمد و دیده تازه میکردم. هروز منتظر بودم و خبری از قدمهایش نمیرسید. و من خجالت میکشیدم از این همه انتظار.. نمیداند چقدر گذشت که باز فاطمه خانم به سبک خندان گذشته، پا به حریم مان گذاشت و من برق آمدنِ جگرگوشه را در چشمانش دیدم. و چقدر حق داشت این همه خوشحالی را.. اما باز هم خبری از پسرش در مرز چهاردیواریمان نبود.. چقدر این مرد بی عاطفه گی داشت. یعنی دلتنگ پروین نمیشد؟؟ شاید باز هم باید دانیال دور میشد تا احساس مردانه گی و غیرتش قلمبه شود محضِ سر زدن ، خرید و انجام بعضی کارها.. کلافه گی از بودن و ندیدنش چنگ میشد بر پیکره ی روحم.. روحی که خطی بر آن، تیغ میکشید بر دیواره ی معده ی سرطان زده ام. حال خوشی نداشتم. جسم و روحم یک جا درد میکرد. واقعا چه میخواستم؟؟ بودنی همیشگی در کنارِ تک جوانمردِ ساعات بی کسیم؟؟ در آینه به صورتِ گچی ام زل زدم. باید مردانه با خودم حرف میزدمو سنگهایم را وا میکندم. دل بستنی دخترانه به مردی از جنس جنگ، عقلانی بود. اما.. امایی بزرگ این وسط تاب میخورد. و آن اینکه، اما برایِ من نه… منی که گذشته ام محو میشد در حبابی از لجن و حالم خلاصه میشد به نفسهایی که با حسرت میکشیدمش برایِ یک لحظه زندگیِ بیشتر که مبادا اسراف شود.. این بود شرایط واقعیِ من که انگار باورش را فراموش کرده بودم. و حسامی که جوان بود.. سالم بود.. مذهبی و متدین بود.. و منِ ثانیه شماری برایِ مرگ را ندیده بودم.. اصلا حزب اللهی جماعت را چه به دوست داشتن.. خیلی هنر به خرج دهند، عاشقی دختری از منویِ انتخابیِ مادرشان میشوند آنهم بعد از عقد رسمی. دیگر میدانستم چند چند هستم و باید بی خیال شوم خیالات خام دخترانه ام را. (و چقدر سخت بود و ناممکن) جمله ایی که هرشب اعترافش میکردم رویِ سجاده و هنگام خواب. دل بستن به حسام، دردش کشنده تر از سرطان، شیره ی هستی ام میمکید و من گاهی میخندیدم به علاقه ایی که روزی انتقام و تنفرِ بود درگذشته ام. ادامه دارد.... @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
🔅 (ص) : 🔸 من قضى لأخيهِ المؤمنِ حاجَةً كانَ كمَنْ عَبدَ اللّهَ دَهرَهُ؛ 🔹 کسی که حاجت برادر مؤمن خود را برآورده سازد، مانند کسی است که عمر خود را به عبادت گذرانده باشد. 📚 حكمت نامه پيامبر (ص)، ج۹، ص۲۹۴ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ ✨قطعا خداوند نیکو کاران را دوست می دارد 💥سوره المائده ، آیه ۱۳ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💯✍🏻این اسماء را بر یازده ڪاغذ نوشته و ڪاغذها را گلوله کند و در دریا اندازد این عمل را درروز یک شنبه انجام دهد و تا هفت روز تکرار کند سپس 40 مرتبه بر شیرینی بخواند وبه خورد مطلوب بدهد از محبت بی قرار خواهد شدآن اسماء این است : عَزِمتُ عَلیکمُ یا مَعشَرَ الاَرواحِ وَ صاحِبَ البَشَرِ وَ الوَسواس ُ و الخَنّاسُ جُنودُ اِبلیسَ خاتَمَ سُلیمانِ بنِ داوُدَ علیهما السَّلامُ وَ بِحَقِّ هارونَ و مارونَ وَ هُوش اِلّا ذِکرُ لِلعالَمینَ 💯اسم مطلوب ابن اسم پدر مطلوب علی حب اسم طالب دائِماً اَبَداً💯 📚ٌڪنز الحسینی ص 71 @shamimrezvan ღگشا👆👆
هدایت شده از خانواده بهشتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞زوج های عزیز! ✅باهمدیگر حرف بزنید ... (👆🏻) که حرف👇 منشا چشمه ی زلالِ محبتِ زن و مرد هست حتما این کلیپ زیبا را ببینید. ❣ @zendegiasheghaneh @shamimrezvan
هدایت شده از خانواده بهشتی
💠کودکانی که اسباب بازی کمتری دارند ، یاد می‌گیرند خلاق‌تر باشند. آن‌ها با اشیاءاطرافشان ، حتی یک تکه چوب ، می‌توانند خیال‌پردازی کرده، بازی کنند و باهوش‌تر شوند. @zendegiasheghaneh @shamimrezvan