eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
23.2هزار دنبال‌کننده
32.6هزار عکس
17.8هزار ویدیو
223 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
صلی الله علیک یه سلام میدم رو به حرم تویی ارباب و من نوکرم صلی الله علیک رو چشام اقا میزارمت میدونی خیلی دوست دارمت عاشقم یا حسین این ارادت از قدیمه  نوکریت بهترین اتفاق زندگیمه  تو دلم کسی نمی گیره جاتو  بخدا غمی نمی مونه با تو دوست دارم کرببلاتو  کارم اینست که هر روز همان اول صبح☀️ یک سلامی طرفِ کرببلایت بکنم °【♡ دست بر سینه و با دیده ی پر اشک خود طلبِ دیدنِ آن صحن و سرایت بکنم ✨اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ ✨وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ✨وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ ✨وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْن 【🧡】 ‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
☝️ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز ١٩ شهریور ماه ١٣٩٩ 🌞اذان صبح: ٠۵.١٧ ☀️طلوع آفتاب: ٠٦.۴٣ 🌝اذان ظهر: ١٣.٠٢ 🌑غروب آفتاب: ١٩.٢٠ 🌖اذان مغرب: ١٩.٣٨ 🌓نیمه شب شرعی: ٠٠.١٨ (ره) @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
۰۰۰۰۰☝️ یـاحـــی یـا قیــوم... چهارشنبه... صدمرتبه.. 🌺 چهارشنبه ۱۰۰ مرتبه 🌼اى زنده ، اى پاينده 🌺يــا حــيُّ يــا قَــيّــوم 🌼این ذکر موجب عزت دائمی میشود ۴شنبہ ✍هرڪس این نماز راروز4شنبه بخواندخداوندتوبه اورا ازهرگناهےباشد مے‌پذیرد4رکعتست درهر رکعت بعدازحمد1توحیدو1قدر 📚مفاتیح الجنان @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🍋سعی کنید هر روز صبح کمی لیمو ترش در آب بخورید ✅بهبود گوارش ✅افزایش انرژی ✅کمک به کاهش وزن ✅ضد سرطان ✅افزایش قدرت مغز ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞چهارشنبه تون پر از دلخوشی 🌸الهے قشنگترین لحظه ها 💞در انتظارتون باشه 🌸الهے هرگز لبخنداز رو 💞لباتون نیفته 🌸الهے خوشبختی، مثل سایه 💞همراهتون باشه 🌸الهے بهترین خبرهاے عمرتون 💞رو امروز بشنوید @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
۰۰☝️ ✨چون شب یک شنبه یا چهارشنبه برسد چون مردم خفته باشند وضو بسازد و دو رکعت نماز گذارد در رکعت اول یک بار سوره فاتحه و بیست نوبت آیه 128 سوره توبه : لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ و در کعت دوم یک بار سوره حمد و بیست بار همین آیه را بخواند چون سلام داد بیست بار صلوات فرستد و بعد از آن سر به سجده نهد و بیست بار بگوید : یارحیم فلان رامهربان من گردان💞 چون این نماز گذارده باشد هر روز که شود آنکس مهربان گردد تا جای که وصف نتوان کرد 📖 🌹به جای فلان بنت فلان اسم خود ومادرش گفته شود @shamimrezvan ღگشا👆👆
🌸✨ آیه ۵۸ سوره یس را ۱۵ روز و روزی ۸۱۸ مرتبه بخواند و از روز چهارشنبه آغاز نماید در نهایت موثر است✨ 📚 رهنمای گرفتاران ۱۶۷ ڪلیڪ ڪنید ‌↩️ @shamimrezvan ღگشا👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕌🕊🕌🕊🕌🕊 🕊🕌🕊🕌🕊 🕌🕊🕌🕊 🕊🕌🕊 🕌🕊 🕊 مشهد از جنس بهشت است قیامت دارد.... @shamimrezvan ღگشا👆👆
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و ششم ✍ بخش چهارم 🌷گفت : خوب شد اینا رو زودتر به من نگفته بودی و گرنه اونشب هادی رو کشته بودم ….بی شرف ….( زد روی فرمون ماشین ) آخه چطور دلش اومد این کارو با تو بکنه ….من اگر کسی بخواد به تو نگاه چپ کنه نمی تونم تحمل کنم اونوقت اون برادر تو بود ، مگه میشه ؟ باورم نمی شه فکر می کردم که شالاتان باشه ولی بی غیرت و بی همه چیز دیگه فکر نمی کردم … گفتم : خوب تو خودتو ناراحت نکن کاش بهت نمی گفتم ……. 🌷 داد زد نه باید زودتر بهم می گفتی تا حسابشو می گذاشتم کف دستش وقتی اومده بود تو بیمارستان گردن کلفتی می کرد من کوتاه نمیومدم می دونستم باهاش چیکار کنم …. ای داد بی داد ببین با تو چیکار کرده ؟ ای خدا کاش الان جلوی دستم بود به خداوندی خدا ناکارش نمی کردم ولش نمی کردم …….. عزیزم فراموش کن…… دیگه هم نمی خواد فرید رو ببینی هرگز نمی زارم چشمت به اونا بیفته … من خودم تا آخر عمرم مواظبت هستم دیگه ، خوای بیای با هم یک کیک بخریم ….برای خونه ی مینا …. گفتم : عمه بهت گفت؟ 🌷جواب داد نه خوب نمیشه که دست خالی بریم ….سرمو تکون دادم و با هم رفتیم اون دوتا کیک گرفت و دوتا بستنی نونی و برگشتیم تو ماشین …با خوردن اون بستنی حالمون کمی بهتر شد و تونستیم خودمون رو جمع و جور کنیم و بریم خونه ی مینا ….. خواهر کوچیک مینا در باز کردو سریع بقیه رو خبر کرد ایرج تو ماشین نشسته بود آقای حیدری رفت بیرون و تعارف کرد ….همه با هم رفتیم تو … 🌷مینا هی به من چشم و ابرو میومد… دلش می خواست بدونه چی شده … …سوری جون دستپاچه پذیرایی می کرد برامون زیر دستی گذاشتن و چایی آوردن و فورا برای ما از همون کیک آورد … من گفتم … به خدا هر وقت که یادم میفته اون روز چقدر به شما زحمت دادم خیلی ناراحت میشم …اون روز برای من سوء تفاهم شده بود و اشتباه کرده بودم و مثل اینکه خیلی شما رو اذیت کردم ….و شرمنده ی شما شدم ببخشید تو رو خدا ……. 🌷سوری جون و آقای حیدری خیلی لطف کردن و ساعتی با اونا نشستیم …… ایرج خیلی گرم و مهربون با اون صحبت می کرد ……….. با خودم می گفتم مگه میشه یک آدم اینقدر بی عیب باشه من حالا تو تمام لحظات زندگی با اونا بودم و می دیدم که به چیزی تظاهر نمی کنه ….. همین طور که با آقای حیدری حرف می زد تو دلم گفتم … عاشقتم …. 🌷از اونجا که اومدیم بیرون خودمو آماده کرده بودم تا حرفای ایرج رو بشنوم پس تصمیم گرفتم دیگه پر حرفی نکنم تا اون بتونه حرف دلشو به من بزنه ….ولی اونم ساکت شده بود فقط گه گاهی به من نگاه می کرد و لبخندی می زد …. پرسیدم چرا ساکتی ؟ گفت : خوب چی بگم فکرم هنوز مشغوله خیلی ناراحتم و هنوز کارای هادی یادم نرفته راستشو بگم دلم چی می خواد ؟ گفتم چی ؟ گفت : دلم می خواد الان برم در خونه شون و بکشمش بیرون و تا می خوره بزنمش … 🌷گفتم :واقعا ؟ تو این کارو می کنی …..گفت نه البته که نه فقط دلم می خواد…… فکر کنم این طوری راحت میشم ….. تا کی نمی دونم ….ولی این کارو یک روز می کنم …تو کار دیگه ای بیرون نداری ؟ جایی نمی خوای بری ؟ گفتم نه خوبه بریم خونه عمه دلواپس میشه …… موقعی که از ماشین پیاده می شدیم به من گفت : رویا جان کیک رو شما ببر … چنان قندی تو دلم آب کردن که گفتی نیست احساس کردم دیگه با هم یکی شدیم و منو و اون برای همه کیک خریدیم و آوردیم چقدر برام شیرین بود….. 🌷من زود تر اومدم تو تا ایرج ماشین رو گذاشت و اومد کمی طول کشید…. هیچ کس نبود …انگار هر کسی تو اتاق خودش بود … بیشتر وقت ها اون خونه همین طور بود….. کیک رو بردم گذاشتم تو یخچال … مرضیه داشت سبزی خورد می کرد پرسیدم عمه کجاس ؟ گفت تو اتاقش بچه ها هم بالان علیرضا خان هم رفته بیرون….تو دلم گفتم وای پس امشب هم مکافات داریم .. @tafakornab @shamimrezvan ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و هفتم ✍ بخش اول 🌷منم می خواستم برم بالا ولی دست , دست کردم تا ایرج برسه …. پرسید چقدر سوت و کوره بقیه کجان ؟ گفتم تو اتاقاشون …ولی علیرضا خان رفته بیرون … دستشو زد بهم که ای وای چرا این نمی تونه خودشو نگه داره …. واقعا داره حوصله ی منو سر میبره ، فکر کنم لج کرده رفته؛؛ آخه خیلی لجبازه تو نمیشناسیش آدم خوبیه ها ولی نمی دونم چرا این کارا رو می کنه ….. خیلی خوب تو برو به کارت برس منم به مامان سر بزنم ببینم چیکار می کنه …. من رفتم بالا و کارامو کردم و وضو گرفتم و وایسادم سر نماز ..هنوز نمازم تموم نشده بود که مرضیه همه رو صدا کرد برای شام ….. من نمازم طول کشید و دیرتر از همه رسیدم .. تورج تا چشمش افتاد به من گفت : می دونستم بهت یک شام نمی ده اون عادت داره خشک , خشک , آدم رو میبره و میاره شرط می بندم آبم بهت نداده ….. 🌷گفتم: شرط رو باختی چون بستنی خوردیم … ایرج گفت شرط رو برده چون بهت آب ندادم … آخه برای شام که نرفته بودیم بعدم بدون شما ها نمیشد حالا همه با هم میریم….. حمیرا گفت : نه تو رو خدا همون دیشب رفتیم بسه … از دماغمون در اومد ….. اوقات عمه طبق معمول که علیرضا خان می رفت بیرون تلخ بود و حوصله نداشت برای همین زود رفت به اتاقش ما هم یکی یکی رفتیم بالا ….. در واقع اخم و ناراحتی عمه روی همه ی ما اثر می گذاشت ……… نیم ساعتی تو اتاقم موندم ولی دلم برای عمه شور می زد و فکر می کردم اگر برم پیشش خیال خودم راحت تره این بود که با خوم گفتم یک سر بهش می زنم اگر بیدار بود می مونم اگر نبود برمی گردم … با این فکر راه افتادم داشتم از پله می رفتم پایین که حمیرا منو صدا کرد….؛؛ کجا میری؟ آهسته گفتم : میرم پیش عمه … 🌷گفت صبر کن منم بالشم رو بر دارم با هم بریم… گفتم منم بر دارم ؟ … همین طور که داشت میرفت بلند گفت :آره……….. منم بر گشتم و بالشم رو برداشتم ومنتظر شدم تا بیاد فکر کنم زیادی سر و صدا کرد چون ایرج و تورج هم اومدن بیرون اونام دنبال ما راه افتادن و همه با هم رفتیم به اتاق عمه …. تورج آهسته در زد عمه پرسید کیه …. تورج در و باز کرد و بلند گفت حمله ی بچه ها شکوه خانم …… بیدارین؟ …. و خودشو انداخت تو اتاق و پرید رو تخت و شکم عمه رو قلقلک داد و گفت : شکوه خانم بچه های نازنینت شیر می خوان تا نخورن خوابشون نمی بره ..و شروع کرد ادای گریه ی نوزاد رو در آوردن …و به شوخی یقه ی عمه رو گرفته بود که باز کنه و شیر بخوره … عمه هم می خندید هم کلافه شده بود ، ایرج پاهای اونو گرفته بود و می کشید تا عمه رو از دستش خلاص کنه من برای اینکه تورج رو ساکت کنم گفتم می خوام کیک بیارم بخوریم…. همه مایل بودن و من رفتم و کیک رو با زیر دستی آوردم ….. 🌷اومدم که کیک رو ببرم تورج پرسید تولدت چه روزیه رویا ؟ گفتم می خوای چیکار ؟ تولد تو چه موقع اس گفت من بیستم بهمن … گفتم حمیرا جون شما کی هستین …. گفت : من ده آبان … و نگاهی به ایرج کردم و پرسیدم و شما ؟ گفت : حدس بزن گفتم : خوب باید بین الان تا اسفند باشه چون تو این مدت که من اینجام نبوده پس آبان و بهمن که نیست شاید مهر باشی گفت: نه دوم شهریورم حالا تو بگو ………… همین طور که کیک ها رو می گذاشتم تو بشقاب گفتم تولد من روزی بود که رفتم خونه ی مینا شانزدهم فروردین …. تورج گفت : ای وای … من گفتم چرا اینقدر ما در لت و پار کردن افراط کردیم نگو تولدت بوده می خواستیم سنگ تموم بزاریم …خیلی خوب تولدت مبارک ……. ولی ایرج رفته بود تو هم. 🌷حمیرا هم یک جوری بهم ریخت ولی با خوردن کیک و حرفای تورج بازم شروع کردیم به خندیدن …. عمه گفت : خوب کیکتون خوردین حالا برین اتاقتون می خوام بخوابم … حمیرا رفت کنار عمه رو تخت و به منم گفت بیا سه تایی جا میشیم … تورجم رفت و چند دقیقه بعد با چند تا پتو و بالش اومد و اونا رو پهن کرد رو زمین و گفت من و ایرج هم همین جا می خوابیم حالا شکوه خانم جرات داری دعوا مرافه راه بنداز این بار ما چهار تا هر دوتون می زنیم تا دفعه ی آخرتون باشه ، عمه می خندید. ولی من می دیدم که عمق نگاهش غم داره و چشمش به ساعته … @tafakornab @shamimrezvan ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
💎امام حسين عليه السلام: ✅قويترين فرد در ايجاد ارتباط كسى است كه با كسى كه از او بريده رابطه برقرار كند إنّ أوْصَلَ النّاسِ مَن وَصَلَ مَن قَطَعَهُ 📚ميزان الحكمه جلد1 صفحه 79 IMAM HOSEIN: Death on two legs is much higher than Life on knees. 💎امام حسین(ع): ✅مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
😒حکم شنیدن صدای گریه و شیون زنان برای مردان😒 : شنیدن صدای گریه 😭 و شیون 😩 نامحرم که در عزای اهل بیت علیهم السلام است (باتوجه به کنار هم بودن قسمت زنانه 🙍🏻 و مردانه 👨🏻 هیئت) برای مردان چه حکمی دارد؟ : ⬅️ در صورتی که مفسده ای نداشته باشد، فی نفسه اشکال ندارد. 🖥 سایت آیت الله خامنه ای ➖➖➖➖➖➖➖ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
هدایت شده از اذکار روزانه وتعقیبات نمازوتقویم نجومی
✨الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ✨وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا ✨وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا ✨وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا ✨أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ ﴿۲۲۷﴾ ✨كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده ✨و خدا را بسيار به ياد آورده ✨و پس از آنكه مورد ستم قرار گرفته‏ اند ✨يارى خواسته‏ اند و كسانى كه ستم كرده‏ اند ✨به زودى خواهند دانست به كدام ✨بازگشتگاه برخواهند گشت (۲۲۷) 📚 سوره مبارکه الشعراء ✍آیه ۲۲۷ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 💯✍🏻از آقای نخودکی ختمی نقل شده است که برای برآورده شدن حاجت هر روز ذکری را بیان میکنند.این ختم از روز شروع شده و هر روز100 مرتبه این ذکرها را میخوانیم هر هفته تا گرفتن حاجت انجام شودهرروزقبل از گفتن ذکر اول نیت برای حاجت مد نظر ■چهارشنبه✨100 مرتبه یا ابا صالح المهدی ادرکنی ■پنجشنبه✨100مرتبه یا فاطمه الزهرا ادرکنی ■جمعه✨100مرتبه یا جواد الائمه ادرکنی ■شنبه✨100مرتبه آیه شریفه امن یجیب... ■یکشنبه✨100مرتبه صلوات ■دوشنبه✨100مرتبه یا ابوالفضل العباس ادرکنی ■سه شنبه✨100مرتبه استغفرالله ربی و اتوب الیه ■چهارشنبه دوم✨100مرتبه یا زین العابدین ادرکنی هفته دوم یا زین العابدین ادرکنی که گفته شد دوباره همین روز برای حاجتتون نیت کنیدو یا ابا صالح المهدی ادرکنی رو بگید و چهارشنبه دوم تعدادے تسبیح واین نوشته را به مسجد یا زیارتگاهے هدیه دهید 📚نشان از بی نشانهای شیخ نخودکی 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 @shamimrezvan ღگشا👆👆
هدایت شده از خانواده بهشتی
❤️ 👌 🍃 اگر بدانید همکاری شما در امور منزل و توجه به کاهش خستگی‌هایِ همسرتان، چقدر در ازدیاد محبت و دلبستگیِ ایشون به شمامؤثره؛ هرگز رهاش نمی‌کنید!!! 🌹خانم مهربون مردهادوست ندارندکه زنها سرزنششان کنند وراه درست رابه آنان نشان دهند.به زنِ اندرزدهنده نیازندارند. به خصوص اگردرمقابل دیگران انجام شودفاجعه است... @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
زمین خوردن، از پله افتادن☹️ یا هر اتفاق کوچک دیگری بخشی از فرآیند رشد و بالندگی کودک👶🏻 است و هشدارهای بی‌مورد بزرگ‌ترها👨‍👩‍👧‍👦 ✅ مانعی در طی کردن این مسیر طبیعی است.😊 @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
زمین خوردن، از پله افتادن☹️ یا هر اتفاق کوچک دیگری بخشی از فرآیند رشد و بالندگی کودک👶🏻 است و هشدارهای بی‌مورد بزرگ‌ترها👨‍👩‍👧‍👦 ✅ مانعی در طی کردن این مسیر طبیعی است.😊 @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
داستان زیبا ✍پادشاهی وزيری داشت كه هر اتفاقی می‌افتاد می‌گفت: خيراست!! روزی دست پادشاه در سنگلاخها گير كرد و مجبور شدند انگشتش را قطع كنند، وزير در صحنه حاضر بود گفت: خيراست! پادشاه از درد به خود می‌پيچيد،از رفتار وزير عصبی شد، او را به زندان انداخت، ۱سال بعد پادشاه كه برای شكار به كوه رفته بود، در دام قبيله ای گرفتار شد كه بنابر اعتقادات خود، هر سال ۱نفر را كه دينش با آنها مختلف بود،سر می‌برند و لازمه اعدام آن شخص اين بود كه بدنش سالم باشد وقتی ديدند اسير، يكی از انگشتانش قطع شده، وی را رها كردند آنجا بود كه پادشاه به ياد حرف وزير افتاد كه زمان قطع انگشتش گفته بود: خير است! پادشاه دستور آزادی وزير را داد وقتی وزير ازاد شد و ماجرای اسارت پادشاه را از زبان اوشنيد، گفت:خيراست! پادشاه گفت: ديگر چرا؟؟؟ وزير گفت: از اين جهت خير است كه اگر مرا به زندان نينداخته بودی و زمان اسارت به همراهت بودم، مرا به جای تو اعدام می‌كردند. در طريقت هر چه پيش سالك آيد خير اوست در صراط مستقيم ای دل كسی گمراه نيست.. ‌‌@tafakornab @shamimrezvan
🍝 برای کاهش وزن، شام را اوایل شب بخورید. ▫️هرچه زمان بین وعده شام و وعده صبحانه روز بعد طولانی تر باشد، وضعیت سوخت و ساز بدن بهتر می شود و این امر به کاهش وزن کمک می کند. 👇👇🏿👇 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ برﺍﯼ ﺁﺩمها ﭼﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻋﺰﯾزند ﭼﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺩﻭستند...! خاطره ﻫﺎﯼ "خوب" ﺑﺴﺎﺯ .. ﺁﻧﻘدر ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﺧﻮﺏ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻮﺩ ﮔﺬاشتی ﻭ ﺭﻓـتي ﺩﺭ ﮐﻨﺞ قلبشان ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺎﺷﺪ .. ﺗﺎ ﻫﺮﺯﮔﺎﻫﯽ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ: كاش بود..! ﻫﺮﺯﮔﺎﻫﯽ ﺩﺳﺖ ﺩﺭﺍﺯ کنند ﻭ بخواهند باشي.. ﻫﺮﺯﮔﺎﻫﯽ ﺩلتنگ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺷﻮﻧﺪ .. ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ "سخت" ﺍﺳﺖ ﻭلي ﺗﻮ "خوب" ﺑﺎش😊 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨🌹برای مسخر کردن افراد : اگر می خواهی مردم یا فردی را مسخر خود گردانی و همه در حقت محبت داشته باشن در وقت ظهر ۲۰۰ مرتبه این اذکار را بخوان یقینا در عرض سه روز آن شخص مطیع تو خواهد شد و هر حاجتی که از او داشته باشی برآورده خواهد کرد و آن ذکر این است اللهُمَّ اَنْتَ الْقادِرُ وَ اَنَا الْمَقْدُور فَمَنْ یَدَعُ الْمَقْدُورَ وَ اِلَّا الْقادِرُ یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ نویسنده کتاب ذکر کرده این عمل مجرب است و تا به حال خلافی از آن ندیده ام منبع : کنز الحسینی صفحه۸ @shamimrezvan ღگشا👆👆
🌼 🌹✍هرکس این ذکر را هزار بار قرائت کند بخت او باز و به زودی ازدواج کند: 👇 🦋 مُتِّکِیْنَ عَلَی سُرُرٍ مَصْفُوفَةٍ وَزَوَّجًْنآهُم ْ بِحُورٍعِینٍ 🦋 📚پریان نامه،دیونامه @shamimrezvan ღگشا👆👆
الکرسی برای 📚در بحار الانوار ج 86 نقل شده است :مردی نزد رسول خدا (ص) آمد و از برکتي آنچه که در خانه داشت شکايت نمود . 🌹حضرت فرمود : چرا از خواندن آية الكرسي غفلت مي ورزی بر هر غذا و خورشتي خوانده نمي شود مگر آنکه خداوند متعال به آن طعام و خورشت برکت عنايت مي فرمايد. 📚کتاب آیة الکرسی کلید حل مشکلات @shamimrezvan ღگشا👆👆
✍🏻براے گشوده شدن بخت کسی ڪہ بسته شده، آیات زیر بر کاغذ نوشته شود، و بر او آویزان گردد. سپس این جمله افزوده گردد. ⇦کذلک حللت فلان بن فلانه بنت فلانه⇨ ⇐این چنین فلانی فرزند فلان زن، دختر فلان زن را آزاد کردم⇒ 🍃🌸سوره فتح، آیہ ے 1و2 🍃🌸 سوره نصر 🍃🌸 سوره روم، آیہ ے 21 🍃🌸 سوره مائده، آیہ ے 23 🍃🌸 سوره قمر، آیہ ے11-12 🍃🌸 سوره طه، آیہ ے 25-28 🍃🌸سوره کهف، آیہ ے 99 🍃🌸سوره توبه، آیہ ے 128-129 📚قرآن درمانی @shamimrezvan ღگشا👆👆 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸