فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣️ #سلام_امام_زمانم❣️
السلام علیک یا صاحب الزمان(ع)
خوشا آنان که در دامت اسيرند
به رخسار دل آرايت بصيرند
مکن از بين ما گلچين که گفتند:
کريمان،خوب و بد با هم پذيرند
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙
🌱🕊مادرم کرده سفارش🌱🕊
🌻که بگـو اول ماه🌻
💠بابی انت وامی یا اباعبدالله ع💠
🎉حلول ماه ربیع الثانی را خدمت شما همراهان گرامی تبریک میگوییم. 🎉
🍃🍂🌺🌼🍃🍂🌺🌼🍃🍂
نماز #اول_ماه
🌟در روز اوّل دو ركعت نماز بجا آورید:
💫در ركعت اول پس از سوره حمد سى مرتبه سوره توحيد،
💫و در ركعت دوم بعد از سوره حمد سى مرتبه سوره قدر بخواند
و پس از نماز صدقه بدهد، چون چنين كند، سلامتى اش را در آن ماه از خدا خريده است.
📚 مفاتيح الجنان
💥🍁🍂🎋💥🍁🍂🎋💥🍁🍂🎋
#اذکار_ختومات
🌟 با خواندن این سوره ها در حلول هلال ماه قمری بلاها وفتنه ها از شما دور میشود:
🍂محرم ، الرحمن
🌼صفر ، الشوری
🍂ربیع الاول ، مجادله
🌼ربیع الثانی ، تبارک 💚
🍂جمادی الاول ، مزمل
🌼جمادی الثانی ، نباء
🍂رجب ، یاسین
🌼شعبان ، صاد
🍂رمضان ، محمد
🌼شوال ، الفتح
🍂ذی القعده ، النساء
🌼ذی الحجه ، الحجر
📚منبع : بحار الانوار جلد 3 صفحه 80
💥زمان خواندن از دیدن هلال ماه تا ظهر روز اول ماه.
التماس دعا💚
💥🍁🍂🎋💥🍁🍂🎋💥🍁🍂🎋
#حدیث_روز ☝️#آگاه_باشیداسرارهمه_چیزدرقران_است۰۰
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #سه_شنبه 27 آبان ماه 1399
🌞اذان صبح: 05:16
☀️طلوع آفتاب: 06:43
🌝اذان ظهر: 11:49
🌑غروب آفتاب: 16:56
🌖اذان مغرب: 17:15
🌓نیمه شب شرعی: 23:06
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 جانم اباعبدالله
مادرم کرده سـفارش که بگـــو
اولِ هــــــــر مــــــــاه
🌹 بأبۍأنت و امۍیااباعبدالله
🌹 السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ
وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ
عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً
ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ
وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ،
#خدا_اجازه_نمی_دهد۰۰۰۰☝️
یـا ارحـم الـراحمیــن...
سه شنبـه... صدمرتبه...
#ذکرروز "سه شنبه"﷽"
"۱۰۰مرتبه"
✨یا ارحم الراحمین✨
✨ای مهربان ترین مهربانان✨
🌙دیگرگناه نمی کنم #آقابیا🌙
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج🌻
#نماز_سه_شنبه
✅هرکس نمــازسهشنبه را
بخواندبرایش هزاران شهرازطلا
دربهشت بسازند↯
دورکعت؛
درهر رکعت بعدازحمدیک بارسوره
تین توحیدفلق ناس
#پیام_سلامتی
♦️سنجد باعث جمع شدن و استحکام اسفنکتر (دریچه) خروجی مثانه می شود
واز این رو از بی اختیاری ادرار (شب ادراری یا حین عطسه و سرفه) جلوگیری میکند.
🔹بهتر است با شیر سرد مصرف گردد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸ﺍﮔﺮ ﺧﻮشبختی یڪ ﺑﺮﮒ ﺍﺳﺖ
☘ﻣﻦ ﺩﺭختی ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺁﺭﺯﻭ میکنم
🌸ﺍﮔﺮ ﺍﻣﯿﺪ ﯾڪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺳﺖ
☘ﻣﻦ ﺩﺭﯾﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺁﺭﺯﻭ میکنم
🌸ﻭ ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺳﺮﻣﺎیه ﺍﺳﺖ
☘ﻣﻦ ﺧُﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺁﺭﺯﻭ میکنم
🌷سه شنبه تون بخیر عزیزان🌷
#ذکر مجرب برای خانه دار شدن و سروسامان گرفتن
اگر کسی بخواهد سروسامان بگیرد و صاحب خانه و زندگی مستقل شود، هر روز پس از نماز صبح چهل مرتبه بگوید
🌛یا ربَ البَیتِ العَتیق🌜
👈این عمل را چهل روز مداوم و بدون وقفه ادامه دهد.
‼️اين ذكر بسیــــــار مجرب هست بارها به تجربه ثابت شده
#در_باب_خانه_دار_شدن
✨برای خانه دار شدن بعد از نماز صبح
هفتاد مرتبه آیه۲۲ سوره مـومـنـون را تلاوت کنیــد
وَ قـُل رَبّ ِ اَنــزِلـنـی
مُـنـزَلاً مُبارَکاً وَ اَنـتَ خَیـرُالـمُنـزِلـیـن
📒خواص آیات قرآن کریم
🌸🍃بامنتشر کردن در ثواب آن شریک باشید
#آیه_درمانے👆
#ختمی_شگفت_انگیز❤
🌸✨امام علی بہ براء ؛
هرگاه خواستے دعاڪنے چنین ڪن ⇧
بہ خدا قسم ، اگر برمن هم با این
دعا نفرین ڪنےخواهم مُرد
( کنایه از اجابت قطعی)🌷
📚بحار الانوار ۳۰۹/۹۲
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
#رمان " #رویای_من "بر اساس داستان واقعی
#قسمت_پنجاه و ششم✍ بخش ششم
🌸با عصبانیت گفت : باشه حرف سر این نیست ولی می تونی مراقب رفتارت باشی که من حساس نشم؟ ….
گفتم خوب رک و راست بگو چیکار کردم ….
گفت تو زن عاقلی هستی اینو من نباید بهت بگم الانم دلم نمی خواد عنوانش کنم ولی برای آینده باید گفته بشه…………… تو یادته تورج نسبت به تو چه حسی داشت حالا ما داریم به خودمون می قبولونیم که اون فراموش کرده ……. پس نرو تو اتاقش بشین دو ساعت حرف بزن باهاش بگو بخند نکن …. نه به حضرت عباس اگر به تو شک داشته باشم و یا به تورج ولی دوست ندارم ، صلاح هم نیست ……..
🌸دنیا روی سرم خراب شد فهمیدم دردش چیه ….. خیلی از خودم بدم اومد یک احساس غریب و آزار دهنده وجودم رو گرفت اینکه نمی دونستم حق با اونه یا نه؛؛ اینکه من از روی نیت پاک این کارو کردم و برداشت اون اینطوری بوده,, خودم بهتر از هر کس می دونستم که تورج از وقتی فهمید من ایرج رو دوست دارم چقدر مراعات کرده و می دونستم چطوری خودشو کشیده کنار و اینکه به شرافت اخلاقی اون ایمان داشتم و فکر می کردم دیگه مشکلی پیش نمیاد ولی این همون سایه ای بود که باید قبل از ازدواجم با ایرج بهش فکر می کردم و حالا می فهمیدم که این سایه روی زندگی من افتاده و ممکنه خیلی به همه ی ما صدمه بزنه.
#ادامه_دارد
○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
#رمان " #رویای_من "بر اساس داستان واقعی
#قسمت_پنجاه و هفتم ✍ بخش اول
🌸اون موقعی که آدم می خواد ازدواج کنه چقدر راحت از کنار همه ی مسائل رد میشه و همون مشکلات باعث ناراحتی و عذاب در زندگی میشه ، و چقدر آقای حیدری درست فکر کرد که از همون اول آینده رو دید و جلوی این ازدواج رو گرفت …
🌸با خودش نگفت : عیب نداره بعدا خوب میشه …. چون نمیشه ، بدتر هم میشه پس حالا که من این کارو کردم باید تاوانش رو هم پس بدم و کاری رو که ایرج می خواد انجام بدم ….. زیر لب گفتم حق با توس چشم دیگه از این به بعد مراقبم …
🌸ایرج گفت عزیزم من آخه ……….. دستمو بردم بالا و گفتم بسه دیگه نگو نمی خوام چیزی بشنوم خیلی خسته ام … باز اومد حرف بزنه دستمو گذاشتم روی گوشم و گفتم … خواهش می کنم دیگه حرفی نزن ……(داد زدم ) نزن …..
🌸ایرج ساکت شد … یک مدتی بی هدف رانندگی کرد …… از خیابون پهلوی رفت بالا و از خونه دور شد …. و گفت : آخه تو نباید ناراحت بشی خودتم می دونی ……. نگذاشتم حرف تموم بشه گفتم : مشکل من حرفی که الان گفتی نیست حرکتیه که تو کردی طوری رفتار کردی انگار من عمدا این کارو می کنم ….اصلا شاید فکر تو درست باشه ، ولی اگر از همون اول به من تذکر می دادی من با دل و جون قبول می کردم لازم نبود این همه قهر و بی محلی بین ما باشه … حالا که شده معنی دیگه ای پیدا می کنه … من با این طرز برخورد تو مشکل دارم و نمی تونم هضمش کنم …….
🌸گفت : ببین اگر من اون قرص ها رو تو کشوی میزت نمی دیدم شاید همون جا بهت می گفتم ولی وقتی دیدم که قرص می خوری تا بچه دار نشی دیگه قاطی کردم .. تو نباید به من می گفتی که داری قرص می خوری ؟
گفتم اگرم می خواستم پنهون کنم جلوی چشم تو نمی گذاشتم …چیز خاصی نیست من الان درس می خونم و بچه نمی خوام بهت گفته بودم به موقع ….
🌸الان موقعش نیست ایرج گفت : پس من حق دارم ناراحت بشم چون تو منو اصلا در نظر نمی گیری ……
گفتم ایرج ؟ من چند بار به تو گفتم بچه حالا زوده می خوام وقتی باشه که بتونم خودم ازش نگه داری کنم ….
🌸گفت : یعنی چند سال بعد ؟ حتما اون موقع هم می خوای تخصص بگیری و بعد هم مطب بزنی و بعد هم سرت شلوغه و دیگه پیر شدیم رفته پی کارش ……
گفتم : ایرج حالم داره بهم می خوره نیگر دار … ولی اون گوش نکرد و به راهش ادامه داد…..بلند گفتم نگه دار داره حالم بهم می خوره دارم بالا میام ……..
🌸زد رو ترمز و گفت : ای وای فکر کردم الکی میگی … من پیاده شدم و ……….. ایرج چند تا دستمال داد به من و صورتم رو پاک کردم و برگشتم تو ماشین ……
🌸پرسید بهتری ؟ گفتم نه فکر کنم مال فشارم باشه بریم خونه ، عمه می دونه چیکار کنه …. اونقدر حالم بد شده بود که دل و روده ام داشت میومد بیرون … با سرعت منو رسوند خونه
🌸عمه از دیدن من ترسید با سرعت رفتم تو دسشویی ….
احساس می کردم دارم میمریم حلقم از بس عق زدم زخم شد …
عمه پرسید آخه چی شده ؟ ایرج گفت منه احمق باز اذیتش کردم عصبی شده … عمه گفت اگر قرص نمی خورد می گفتم حامله اس …
🌸ایرج پرسید شما می دونستین ؟
عمه گفت : آره خودم براش خریدم چون حالا درس می خونه و زوده اول زندگی بچه می خواد چیکار ؟…
.ایرج گفت : مامان ببین چیکار می کنی بیا ببیرمش دکتر خوب نمیشه عمه زود لباس پوشید در حالیکه من همچنان عق می زدم منو بردن دکتر….
#ادامه_دارد
○°●○°•°♡◇♡°○°●°○