فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨خـــدایا
❄️آرامش را نصیب همه
✨دلها بگردان
❄️خدایا
✨شبی بی دغدغه
❄️شاد و بی نظیرقسمت
✨عزیزان و دوستانم بگردان
❄️آمیـــن یا رَبَّ 💫
✨زمستانی را
❄️ براتون آرزو دارم که :
✨بارانش
❄️ برای شستن دلتنگی هاتون.
✨برفش
❄️برای زدودن غم هاتون باشد
✨به امید طلوعی دیگر
❄️شبتون بخیر
✨در پنـاه خدای مهربون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕ملکا ذکر تو گویم
که تو پاکی و خدایی
نروم جز به
همان ره که توام راهنمایی💕
الهی❣
آغاز میکنیم
روزمان را با نام زیبایت 💕
🌸بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ🌸
🍃الهی به امیدتو🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ شروع روزباصلوات برمحمدوآل محمد ص
🌹 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
🌹وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
❤️امام صادق (ع) ؛
🌺دعا را با صلوات آغاز کن چراکه
صلوات همواره پذیرفته است
و خدا برتر از آن است که
بخشی از دعا را پذیرفته
و بخشی را رد کند.🌺
📚 امالی ۱۷۲
#جانم_امام_حسین_جان_ع
زیباترین عبارٺ دنیا #سـلام بود
نامٺ همیشه مستحق احترام بود
ازلطف بیکران شما می کشم نفس
آقا بدون #عشـق شماکارم تمام بود
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
روزم به نامتان ارباب خوبم
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
💢 #انفاق_بی_منت #چراغ_خاموش
🔹 حارث همدانی نقل میکند:
زندگى برایم سخت شده بود؛ براى رفع حاجت، خدمت امام على علیهالسلام رفتم.
🌸 امیرالمومنین پس از سلام فرمودند:
آیا خواستهاى دارى؟
🔹گفتم: آرى.
🌸 امام علی بلند شدند و چراغ را خاموش کردند و فرمودند:
چراغ را خاموش کردم تا در برابر خواستهات دچار خجالت نشوى؛ زیرا از حضرت محمد صلىاللهعلیهوآله شنیدم که فرمود:
🔹خواستههاى مردم در دلهاى بندگان، امانت است، هرکس آن را پنهان کند، برایش عبادت است و کسى که خواستهاش را آشکار کند، شنوندگان باید او را یارى کنند.
📚 بحارالانوار، جلد ۴۱، صفحه ۳۶
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
#ذکرروز "سه شنبه"﷽"
"۱۰۰مرتبه"
✨یا ارحم الراحمین✨
✨ای مهربان ترین مهربانان✨
🌙دیگرگناه نمی کنم #آقابیا🌙
#اللهم_عجل_الوليك_الفرج🌻
#نماز_سه_شنبه
✅هرکس نمــازسهشنبه را
بخواندبرایش هزاران شهرازطلا
دربهشت بسازند↯
دورکعت؛
درهر رکعت بعد از حمد یک بارسوره
تین توحید فلق ناس
💫✨💫✨✨💫✨💫✨💫✨
< #نمازجهت_شفابیماری >
🖌برای شفای هر بیماری دو رکعت نماز حاجت توسل به حضرت جواد الائمه بخواند و بعد 146 مرتبه بگوید :
✍ما شاء الله لا حول و لا قوة الا بالله
🖌اگر در ساعت منسوب به آن حضرت عمل شود بسیار مفید است
و آن ساعت را تا دو ساعت بعد از نماز عصر ( بخش نهم از دوازده قسمت روز ) تشخیص داده اند .
منبع : داروخانه ی معنوی ص 48
#اعجاز_اذڪارودعا
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨
#پیام_سلامتی
✅خواص تخم مرغ آب پز در صبحانه :
1⃣کاهش چربی خون
🔹کاهش وزن
2⃣عضله سازی
🔹کم شدن خطر بیماری ها
3⃣بهبود وضعیت پوست و مو
🔹دریافت کافی امگا 3
4⃣کاهش استرس
🔹کاهش بیماری های قلبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دومین_روز_زمستوووون_بخیر❄️🌨⛄️
زمستون جان🌨سلام...✋
ما آمده ایم سه ماه مهمان
روزهای سردت شویم🌨
لباس گرم پوشیده ایم 🧥
تا از سردی دستانت یخ نزنیم🖐
وجود گرممان را آورده ایم♨️
تا از سردی روزهایت🌨
دلمان گرم بماندآمده ایم🚶♂
با دفتر مشقمان✍
تاسفیدی دلت...❄️
امیدواری چشمانت...❄️
تحمل و صبوری روزهای سختت...
و جوانه زدن در بهار را
سرمشق کنی برایمان...✍
زمستانتون زیبا❄️🌨⛄️
#ذکر_درمانے
💰ختمی مجرب برای حصول #ثروت💰
✨ویژه امروز ✨
💎گویند برای حصول غنی و دولت و ثروت ، در روز سه شنبه این ختم را شروع نموده💎
🛡تا ده روز هر روز 1000 مرتبه :
🌛یا قَوِیُّ یا غَنِیُّ یا وَلِیُّ یا وَفِّیُّ🌜
را بر مویز بخوانید و بخورید و در روز دهم نان و حلوا به مستحقان بدهید
✅ ان شاءالله موثر خواهد بود.
📚دعاهای سرازیرشدن رزق وروزی
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
" #رویای_من "بر اساس داستان واقعی
#قسمت_آخر ✍ بخش سوم
🌸می خواستم خودم رو آروم کنم ؟ یا دلم می خواست از نزدیک اونجا رو ببینم ؟…..
از راه که رسیدم به عمه و علیرضا خان سر زدم و بعد به مینا ، مریم رو تو بغلش گرفته بود و مات مونده بود چشمش به من که افتاد سرشو تکون داد و گفت : رویا حالا چیکار کنم ….تو میگی پیدا میشه ؟
🌸گفتم دعا می کنیم ….هر چی خدا بخواد ……
بعد رفتم تو اتاق ایرج کنار پنجره نشسته بود …. نشستم رو بروش …کمی به من نگاه کرد و چشماش پر از اشک شد و گفت : بیا بغلم بهت احتیاج دارم …..
🌸رفتم روی پاش نشستم دست انداختم دور گردنش و گفتم …. نگران نباش هنوز چیزی معلوم نیست … شاید هم با چتر پریده باشه …. گفت اگر این طور بود باید تا حالا میومد …. گفتم ..نمی دونم شاید جایی گیر افتاده من دلم روشنه انشالله به همین زودی ها یک خبری میشه ……
ایرج یک چیزی ازت می خوام …دوست دارم درکم کنی … می خوام برم اهواز یک مدت اونجا کار کنم …
🌸فریاد زد و منو از بغلش پرت کرد پایین که : تو اصلا عقل تو کله ات هست یا نه ؟؟خانواده خودتو می خوای اینجوری ول کنی بری کجا ؟ یا داری شوخی می کنی ..یا خیلی از موضوع پرتی؟ ….. که من اصلا حوصله ی هیچکدوم رو ندارم …..
گفتم نه شوخی نمی کنم می خوام برم از موضوع هم پرت نیستم اینجا من از صبح تا شب بیمارستانم چه فرقی می کنه یک مدت اونجا خدمت کنم …اون داد می زد و هوار می کشید ….
گفتم: یک کم آهسته تر صداتو بیار پایین تا برات توضیح بدم …..
🌸گفت : منه لامذهب می دونم که وقتی تو تصمیمی می گیری نمیشه عوضش کرد بسه دیگه خودخواهی ها تو تموم کن بشین سر زندگیت … همش به فکر خودتی…….
گفتم :بله دیگه تو راست میگی اونوقت اون خودخواهی ها مثل چی بودن؟ ….
من چند ساعت توی آرایشگاه ها گذروندم ؟ یا رفتم خیاطی لباس دوختم ؟ یا مسافرت رفتم ؟ هر کاری کردم در جهت زندگیمون نبود ؟ …
داد زد کاش می رفتی آرایشگاه کاش می رفتی مسافرت ، داری میری جبهه تمام وقت تو توی بیمارستان گذروندی حرفی نزدم هر وقت اومدی خسته بودی حرفی نزدم و درکت کردم….ولی با این یکی کنار نمیام حق نداری پاتو از این در بزاری بیرون …..
🌸گفتم :اگر بزارم چی میشه ؟
گفت ..تو برو ببین چی میشه ؟
گفتم ببخشید من اصلا اولش می خواستم نظر تو رو بدونم ولی الان دیگه منصرف نمیشم … میرم …
فریاد زد اگر رفتی بر نگرد دیگه تو این خونه جات نیست ….
گفتم اشکالی نداره … دستت درد نکنه که اینطوری بر خورد کردی تو اعصاب نداری منم ندارم … بهتر بود درست حرف می زدیم …..حالا بچه ها و عمه و مینا هم از سر و صدای ما اومده بودن تو اتاق ….تبسم پرسید کجا می خوای بری مامان ؟
🌸ایرج داد زد تشریف می برن جبهه …( رو به عمه ) تحویل بگیر مامان خانم ….دارن میرن جبهه … یکی نیست به این خانم بگه تو می خوای اونجا چیکار کنی ؟ همون کارو داری اینجا میکنی ,, پس دردت چیه؟ من و بچه ها که مثل بُز هر کاری تو می کنی باهات همکاری می کنیم چون اینطوری دلت می خواد …حالا راه افتادی که بری جبهه خنده دار نیست اونم تو اوضاعی که ما داریم اصلا ما برای تو مهم هستیم یا نه ؟ عمه گفت :
🌸 ای بابا این چه کاریه رویا ول کن دختر جون دست ور دار راست میگه جبهه دیگه از کجا در اومد …. نه ایرج ناراحت نباش نمیره ، نه بابا …خودش می دونه که ما الان چه حالی داریم ….
گفتم : عمه جون به خدا می خوام بگم نمیرم ولی باید برم قول دادم ……
🌸ایرج دستشو بهم کوبید و فریاد زد تو که گفتی می خواستی با من حرف بزنی چی شد پس حالا میگی قول دادی ….به خدا اگر از این خونه پاشو بزاره بیرون دیگه حق نداره برگرده نمی خوام دیگه خودخواهی های اونو تحمل کنم…..(بعد رو کرد به عمه ) ..اون از عشق و علاقه ی من نسبت به خودش سوءاستفاده کرد …هر کاری دلش خواست انجام داد دیگه تحمل نمی کنم ….
#ادامه_دارد
○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
" #رویای_من"بر اساس داستان واقعی
#قسمت_آخر ✍ بخش چهارم
🌸من یک ساک برداشتم و مقداری لباس و رفع احتیاجم رو گذاشتم توش… و ایرج همین طور فریاد می زد و همه ی اهل خونه بهش حق می
دادن .
ولی من در شرایطی نبودم که بتونم منصرف بشم تازه رفتار ایرج اونقدر بد و بی رحمانه بود که نمی تونستم دیگه تو اون خونه بمونم این بود که حاضر شدم یک چادر مشکی داشتم سرم انداختم…..
🌸به تبسم و ترانه نگاه کردم که ازشون خداحافظی کنم ازم رو برگردوندن و با گریه رفتن تو اتاقشون عمه هم گفت به خدا اگر بری نه من نه تو …..
به مینا گفتم جون تو جون بچه های من وقتی برگشتم یک فکری برای اونا می کنم ……و در میون فریاد های دلخراش ایرج که به من بد و بیراه می گفت از پله ها اومدم پایین ….
مینا دوید دنبالم و گفت : رویا تو رو خدا نرو زندگیتو بهم نزن …..
🌸گفتم نمی تونم متاسفانه نمی تونم باید برم …….
شب رو توی بیمارستان تا صبح گریه کردم و صبح با نیروی اعزامی رفتیم فرودگاه و من برای اولین بار سوار هواپیما شدم …..تمام اون زمان رو فکر می کردم آیا کارم درست بود که شوهر و بچه هام رو فدای خواسته ی خودم که اونم نجات جوون ها بود بکنم ؟
با خودم می گفتم : نه رویا کارت که غلط نیست ولی اینکه این طوری داری میری بد شد با این همه ناراحتی …..
🌸این فکر مثل خوره افتاده بود به جونم و دست از سرم بر نمی داشت …..
توی هواپیما هم چادرم رو کشیدم روی صورتم و های های گریه کردم ….
نمی دونستم وقتی برگردم چی می خواد پیش بیاد ولی رفتم ……
خیلی زود اونجا مستقر شدیم و من مشغول کار شدم …..
🌸حالا می فهمیدم که اون همه ازدحام زخمی برای دکتر های اونجا چه بار سنگینی بود …مجبور بودن تند و تند اونا رو آماده کنن تا فرستاده بشن به بیمارستانهای شهرهای بزرگ و جا برای زخمی هایی که پشت سر هم می رسید باز کنن ….
به یک باره دیدم منم دارم همون کاری رو می کنم که انتظار داشتم دیگران نکنن چون چاره ای نبود ، در بیمارستان باز می شد و چهل تا زخمی یک جا میومد تو …….
اونجا دیگه کارمون شبانه روزی بود گاهی من از حال می رفتم .
#ادامه_دارد
○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
#حدیث_روز
💚امام صادق ع :
💢همه خوبی در خانه ای قرار داده شده و
🔑کلید آن، دل برکندن از
#دنیا❌قرار داده شده است❗️
📚 ميزان الحكمه، ج ۳، ص ۵۵۰
〰➿〰➿〰➿
🌸امام سجاد عليهالسلام:
🔸در ثروت دنیا آسایشی نیست
اما شیطان آدمی را وسوسه می کند.
که ثروت اندوزی باعث آسایش است.
🔸و همین ثروت اندوزی آدمی را
در دنیا به رنج و سختی گرفتار می کند
و در آخرت به حساب پس دادن..
#ثروت❌
📚بحار ۷۳- ۹۲
#احکام_شرعی
♻️ #عیب_گویی_همسر
🔴 #روابط_زن_وشوهر
❓ سؤال: آیا شوهر می تواند در مقابل دیگران عیوب #زنش را بگوید و او را #تحقیر کند، اگر چه به #شوخی باشد؟
✅ پاسخ: 👇👇
➖ «غیبت کردن #مؤمن و نیز تحقیر مؤمن و کاری که موجب #اذیت او می شود جایز نیست.»
❓ سؤال: آیا #زن می تواند در مقابل دیگران #عیوب_شوهرش را بگوید و یا او را تحقیر کند؟ اعم از اینکه شوهر حضور داشته باشد یا نه و اعم از اینکه شوخی باشد یا #جدی.
✅ جواب: 👇👇
➖ «غیبت کردن مؤمن و نیز تحقیر مؤمن و کاری که موجب اذیت او می شود، جازی نیست.»
⏪ بنابراین #فتوا زن و شوهر نمی توانند یکدیگر را تحقیر نمایند. به طور مثال #مرد نمی تواند با به رخ کشیدن زنان دیگر، زن خود را تحقیر کند و با #اجازه ندارد در مقابل دیگران کاری کند و یا #حرفی بزند که زنش تحقیر شود.
🔻همچنین زن اجازه ندارد عیوب مرد را نزد زنهای دیگر به گونه ای بیان کند که یا #غیبت شود و یا موجب تحقیر شوهر گردد.
⏪ بنابراین، #ایراد گرفتن از یکدیگر در مقابل دیگران بی اعتنایی کردن به یکدیگر، ترجیح بدون دلیل دیگران به گونه ای که موجب تحقیر همسر گردد و مواردی نظیر اینها، جایز نیست و زن و شوهر باید به شدت از اینگونه امور #خودداری نمایند.
💠 استفتاء از دفتر #مراجع_عظام📖
#هرروزیک_آیه
✨اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبَادِهِ يَرْزُقُ
🌼مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ ﴿۱۹﴾
🌼خدا نسبت به بندگانش مهربان است
✨هر كه را بخواهد روزى مى دهد
🌼و اوست نيرومند غالب (۱۹)
📚 سوره مبارکه الشوری
✍ آیه ۱۹
#ختمی_از_نادعلیا_از_ختم_هاے_مجرب
✍🏻براے قضا حوائج و بر آمدن حاجات ۱۱۰ مرتبه بخواند:🌹
⇦نادَ علِیّاً مَظهَرَ العَجائِب
⇦تَجِدهُ عَوناً لَکَ فِی النَّوائِبِ
⇦کُلُّ هَمٍّ وَ غَمٍّ سَیَنجَلِی
⇦بِوَلایَتِکَ یا عَلیُّ یا عَلیُّ یا عَلیُّ
🍃🌸و در هر مرتبه سه مرتبه بگوید
یا اَبَا اَلغَیثِ اَغِثنِیِ یا عَلِیُّ اَدرِکنِی🌸🍃
👈🏻انشاءالله اگر تا سه روز این ختم خوانده شود مقصود به عمل آید.🌹
📚حاشیه خلاصة الاذکار / نسخه خطی
هدایت شده از خانواده بهشتی
#حدیث_همسرداری👆
آقایی💁♂باهمسرش🤦♀️مشکلی داره!
واین آقا🤷♂️باخانمی ازطریق فضای مجازی ارتباط برقرارمیکنه ومشکلاتش رودرمیون میذاره.
👈این کارهاروانجام می ده تا ازطریق همدلی ومشورت مشکلاتش رو حل کنه.خانوم هم راهکارهای خوبی برای بهبودرابطه ی این دونفر می ده ولی🤔مگه می شه ازیک رابطه ناسالم یک نتیجه درست گرفت!
😶بین اون خانوم وآقابه واسطه همدلی ایجاد شده رابطه ی احساسی ایجادمی شه ودیگه همسرِاون آقا براش جذابیتِ قبل رونداره ویک ضربه بسیار بزرگ به زندگیش می خوره ودربسیاری ازمواردکاربه طلاق کشیده می شه وحالااین آقا میره با اون خانم که قرار بودمشکلش روحل کنه ازدواج می کنه والبته ادامه ماجرا که همین زندگی خودش چقدرمشکل داره وچقدرشکستها منتظر زندگی هست.والبته این قضیه ممکنه برعکس هم باشه که یک خانمی بره بایک مرد دیگه مشکلاتش روبرطرف کنه..کمی برگردیم عقب تر↪️اصلامشکل اصلی اختلاف بین یک زن وشوهر بود که یکیشون خواست بایک رابطه نادرست حلش کنه که گرفتاریک رابطه ی ناسالم وعاقبت بدشدکه البته به گوشه ای ازاون اشاره شد.
🚫موردی که مثال زده شدفقط یک نمونه ازرفتارهایی است که افرادمی خواهندازیک مسیر نادرست مشکل خودراحل کنند...
هدایت شده از خانواده بهشتی
#تربیت_فرزند👨👩👧👦
اگر دائم به کودک اعتراض کنید
که چرا اذیت می کنی چرا بچه
بدی هستی
کودک باور میکنه که بچه بدی هست
و با خود میگوید: بچه بدچیکار می کنه؟ خب معلومه کار بد و همیشه در نقش آدم بد ظاهر خواهد شد
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸
✅حکایتی هارونالرشید و بهلول دانا
✍روزی هارون رشید تصمیم میگیرد تا در بین مردم شهر خود مسابقه ای به نام هرکس بزرگترین دروغ را برای من بگوید دخترم را به او خواهم داد . روز اول چند نفر پیش او می آیند وهرکس دروغی میگوید : یکی میگوید :(من کره زمین را روی دست هایم چرخانده ام ) نفر دیگر میگوید :(من در یک راه که راهزن داشت همه را کشتم و بقیه رو نجات دادم ) هارون رشید گفت همه راست است روز پنجم به پادشاه خبر آوردند وگفتند بهلول میگوید بزرگترین دروغ را برای پادشاه اورده ام اما دروغ نمی توانداز در ورودی شهر داخل شود باید به بیرون شهر بیایید
هارون گفت باشد قبول است
وقتی به بیرون رسیدند
بهلول گفت این سبد بزرگ دروغ من است
هارون گفت دروغت را برایمان بگو :
💥بهلول گفت :پدر شما در زمانی که این قصر را ساخت از پدر من ۱۰۰۰۰سکه طلا گرفت وگفت بعدا از پسرم سکه ها را بگیرید هارون گفت این دروغ است بهلول گفت پس من باید با دختر شما ازدواج کنم هارون گفت این سخن راست است بهلول گفت پس باید سکه های من را بدهید
↶【به ما بپیوندید 】↷
#پیام_سلامتے
🔹شاید باورش عجیب باشه اما بدترین زخم معده ها رو با انجیرخشک میشه درمان کند.
🔸کافیه 15روز ناشتا روزی یه دونه انجیرخشک بخورین یا انجیر رو توی عسل بذارید بمونه و روزی یه دونه ناشتا میل کنید
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
موفقیت هایی که نصیب افراد صبور
میشود، همان هایی هستند که توسط
افراد عجول رها شده اند!!!
👤آلبرت اینشتین
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#حدیث #مستمند_عفیف
🌹 نبی گرامی اسلام (ص) فرمودند:
🔹مستمند آن نیست که میان مردم رود و یک لقمه یا دو لقمه، یا یک خرما و دو خرما به او بدهند؛ بلکه مستمند واقعی آن است که چیزی ندارد و مردم به او توجه نکنند که صدقهاش دهند و از کسی سؤال نکند.
🔹(در حالی که اکثر ما در زمان انفاق به کسانی کمک میکنیم که از ما سؤال میکنند و غافل از آنیم که نیازمندان واقعی را باید گشت و پیدا کرد)
🌸 يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا / ️و از فرط عفاف چنانند که هر کس از حال آنها آگاه نباشد پندارد غنی و بینیازند، به (فقر) آنها از سیمایشان پی میبری، هرگز چیزی از کسی درخواست نکنند.
📖 سوره بقره/ ۲۷۳
📚 نهج الفصاحه
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
#سوره_درمانے
#خلاصی_از_شر_دشمن_بدجنس
🌸✨ جهت دفع دشمن در روز
سهشنبه بیست و یک مرتبه سوره
مبارکه یس خوانده شود✨
📚 مکارم طبرسی ۲۱۲
مطالب مشابہ ↩️