eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
23.2هزار دنبال‌کننده
32.6هزار عکس
17.8هزار ویدیو
223 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹شاید باورش عجیب باشه اما بدترین زخم معده ها رو با انجیرخشک میشه درمان کند. 🔸کافیه 15روز ناشتا روزی یه دونه انجیرخشک بخورین یا انجیر رو توی عسل بذارید بمونه و روزی یه دونه ناشتا میل کنید
✨﷽✨ ✨ موفقیت هایی که نصیب افراد صبور میشود، همان هایی هستند که توسط افراد عجول رها شده اند!!! 👤آلبرت اینشتین
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🌹 نبی گرامی اسلام (ص) فرمودند: 🔹مستمند آن نیست که میان مردم رود و یک لقمه یا دو لقمه، یا یک خرما و دو خرما به او بدهند؛ بلکه مستمند واقعی آن است که چیزی ندارد و مردم به او توجه نکنند که صدقه‌اش دهند و از کسی سؤال نکند. 🔹(در حالی که اکثر ما در زمان انفاق به کسانی کمک می‌کنیم که از ما سؤال می‌کنند و غافل از آنیم که نیازمندان واقعی را باید گشت و پیدا کرد) 🌸 يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا / ️و از فرط عفاف چنانند که هر کس از حال آن‌ها آگاه نباشد پندارد غنی و بی‌نیازند، به (فقر) آن‌ها از سیمایشان پی می‌بری، هرگز چیزی از کسی درخواست نکنند. 📖 سوره بقره/ ۲۷۳ 📚 نهج الفصاحه 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
🌸✨ جهت دفع دشمن در روز سه‌شنبه بیست و یک مرتبه سوره مبارکه یس خوانده شود✨ 📚 مکارم طبرسی ۲۱۲ مطالب مشابہ ↩️
✨براي كسي كه مُضطره و با خودش فكر ميكنه ديگه به بن بست رسيده ✨ در دل شب وضو بگيريد و ١١٠ بار بگويد👇🏻 يا قاهر العَدوّ يا والي الوٓلي يا مَظهر العجايب يا مرتض علي سپس صد صلوات اينطور بفرستيد: ربّ صل علي محمد و اهل بيتی و حتما صدقه كنار بگذاريد چون اين ذكر سنگينه، بسيار بسيار مجرب است.
🌸✨هرڪس بین نماز عشاء و زمان خواب ۱۰۶۰مرتبہ بگوید 👈《 》 صاحب ثروت خواهدشد✨ 📚 منتخب الختوم ۷۹
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 < > 🖌برای شفای هر بیماری دو رکعت نماز حاجت توسل به حضرت جواد الائمه بخواند و بعد 146 مرتبه بگوید : ✍ما شاء الله لا حول و لا قوة الا بالله 🖌اگر در ساعت منسوب به آن حضرت عمل شود بسیار مفید است و آن ساعت را تا دو ساعت بعد از نماز عصر ( بخش نهم از دوازده قسمت روز ) تشخیص داده اند . منبع : داروخانه ی معنوی ص 48
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 ای کاش یک سه شنبه شبی قسمتم شود در راهِ جمکران سر راهی ببینمت... دارم یقین که روزِ وصالِ تو می رسد.. ذکرِ لبم شده که ... 🌼 🌼
🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃 مطابق 🌸 سوم دی ۱۳۹۹ هجری شمسی هشتم جمادی الاول ۱۴۴۲ هجری قمری ۲۳ دسامبر ۲۰۲۰ میلادی ☝ صدقه اول صبح فراموش نشود. 🌸 اذکار چهارشنبه : - یا حَیّ یا قَیّوم ( 100مرتبه ) - حسبی الله و نعم الوکیل (1000 مرتبه) - یا متعال (541 مرتبه) برای عزت در دو دنیا 🌸 چهارشنبه روز هشتم ماه قمری برای کارهای زیر خوب است: 🔹نقل مکان 🔹 خرید و فروش، امور اقتصادی 🔹غرس درختان و امور کشاورزی 🔹و دید و بازدید و امور سیاسی و دیدار بزرگان 🔹 مسافرت مکروه است در صورت ضرورت (با صدقه باشد) 🔹شکارکردن و صید 🔹 کلا برای برای طلب هر حاجتی و کاری خوب است. ☝ عهدنامه نوشتن در این روز مکروه است. 🌹نوزاد و مولود امروز مبارک است و هم چنین عمر مولود دراز و نیز سپردن طفل به دایه و پرستار کودک خوب است ان شاالله . 🌷شب چهارشنبه (یعنی چهارشنبه که شب شد ) برای مباشرت به قصد بچه دار شدن و فرزند حاصل از ان حاکمی از حاکمان و یا دانشمندی از دانشمندان گردد ان شاالله و مجامعت برای صحت جسم و سلامتی نیک است. ✂ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز ماه قمری خوب نیست و موجب بیماری بدن می گردد. ⛔ خون_دادن یا کلا در روزهای در بعضی روایات شده است ، و باعث درد سر و حواس پرتی می گردد. ولی حجامت در روز چهارشنبه زیانی ندارد؛ حذیفة بن منصور می‌‌گوید: روز چهارشنبه بعد از ، امام صادق(ع) را دیدم که حجامت می‌کرد. 🚫 یا در این روز از ماه قمری هم خوب نیست و موجب درد در ناحیه سر می شود 🚫 چهارشنبه برای ، روز مناسبی نیست و تاثیر خوبی بر شخص ندارد. 👕 این چهارشنبه برای بریدن، دوختن ، خریدن و پوشیدن روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود. ان شاالله 🚫 بطور کلی چهارشنبه برای خوب نیست و در برخی روایات نهی شده. اما از فواید نوره: نوره کشیدن موجب درمان بیماریهای پوستی می شود. ✴️️ وقت در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) 🔹 اذان صبح: ۴۱ : ۵ 🔹طلوع آفتاب: ۱۱ : ۷ 🔹اذان ظهر:: ۰۴: ۱۲ 🔹غروب آفتاب: ۵۶ : ۱۶ 🔹اذان مغرب: ۱۶: ۱۷ 🔹نیمه شب شرعی: ۱۸ : ۲۳ 💫ذات الکرسی عمود ۱۵:۵۶ ❣دعا در زمان ذات الکرسی مستجاب است. 🔴ذات الکرسی مخصوص روز است 📚 منابع مطالب ما: الدروع الواقیة سید بن طاووس، سایت کانون قرآنی،وسائل الشيعه ؛ ج7 ، باب 190.، حلیة المتقین، ختوم و اذکار، ج 1، ص 423،مفاتیح الجنان و بحارالانوار .، تقویم المحسنین شیخ محدث کاشانی 💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ شبی، پایان زندگی نیست از ورای هر شب دوبارہ خورشید طلوع می کند و بشارت صبحی دیگر می دهد این یعنی امید هرگز نمی میرد شبتون زیبا✨ خواب تون رویایی💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ ﷽ 🌹﷽🌹﷽ 🌹﷽🌹﷽ ﷽🌹﷽ 🌹﷽ ﷽ الهی 🌹 امروز به برکت صلوات بر حضرت محمد ص و خاندان پاک و مطهرش (ع) به من و همه ی عزیزانم خیر و برکت و رزق و روزی فراوان و حلال عطا فرما❣ ان شاء الله❣ 🍃🌹اَللّهمّ صلِّ علی 🍃🌹محَمّد وآل مُحَمَّد 🍃🌹وَعجِّّل فرجهُم
﷽❣ ❣﷽ 🌼بیا گل نرگس 🍃جهان جاے توسٺ 🌼دو صد ترانہ بہ لبها 🍃همہ برای توسٺ 🌼بیا گل نرگس 🍃بہ جان تشنہ عشق 🌼دعا دعاےِ ظهورسٺ و 🍃همہ براے توسٺ
﷽❣ ❣﷽ 🌼بیا گل نرگس 🍃جهان جاے توسٺ 🌼دو صد ترانہ بہ لبها 🍃همہ برای توسٺ 🌼بیا گل نرگس 🍃بہ جان تشنہ عشق 🌼دعا دعاےِ ظهورسٺ و 🍃همہ براے توسٺ
⚘﷽⚘ باز هم روز من و عرض ادب محضر یار باسلامی برکت یافته روز و شب ما أَلسلامُ عَلی مَن طَهَّره الجلیل سلام بر آن کسی که رب جلیل او را مطهر گردانید... 🌹«اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ»🌹
☝️ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 3 دی ماه 1399 🌞اذان صبح: 05:41 ☀️طلوع آفتاب: 07:11 🌝اذان ظهر: 12:04 🌑غروب آفتاب: 16:56 🌖اذان مغرب: 17:16 🌓نیمه شب شرعی: 23:19
🌺 چهارشنبه ۱۰۰ مرتبه 🌼اى زنده ، اى پاينده 🌺يــا حــيُّ يــا قَــيّــوم 🌼این ذکر موجب عزت دائمی میشود ۴شنبہ ✍هرڪس این نماز را روز 4 شنبه بخواند خداوند توبه او را از هر گناهے باشد مے‌پذیرد 4 رکعتست درهر رکعت بعد از حمد 1 توحید و1 قدر 📚مفاتیح الجنان
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
ادامه درس 👆 💛🌀💛🌀💛 🌀💛🌀💛 💛🌀💛 🌀💛 💛 #تفسیر_سوره_نور #لطفا_توجه_بفرمایید 👇👇👇 💛برای جمع آوری و نوشتن مطا
ادامه درس 👆 🌈🌈🌈🌈 🌈🌈🌈 🌈🌈 🌈 👇👇👇 🌈برای جمع آوری و نوشتن مطالب و ها وقت گذاشته می شود درس شآن نزول آیات اِفک آیات ۱۱_۱۲_۱۳ 🌈 «افک» بزرگی است که بعضی از برای آبروی رسول خدا این دروغ و تهمت را برای رسول خدا جعل و اختراع کردند 🌈 از سنی وشیعه برای این آیات شآن نزول نقل شده است که البته خالی از اشکال نیستند و تفاسیری چون در صحت این شآن نزول ها تردید کرده اند خلاصه به نقل اهل سنت این است: 👇 🌈 که همسرپیامبر هنگام بازگشت مسلمین از یک غزوه، در یکی از منزلها برای انجام حاجت دور میشود در بازگشت که از مهره های یمانی داشته پاره شده و دنبال آن می گردد ومعطل می شود وقتی برگشت دید حرکت کرده و در نتیجه از قافله باز ماند و توسط صفوان- که از افراد لشکر مسلمین بوده و از دنبال برای جمع‌آوری از راه ماندگان حرکت می‌کرده با تأخیر وارد مدینه شد 🌈 به دنبال این منافقین شایعه پردازی کردند و هایی را علیه همسر پیامبر شایع کردند. 🌈"اکنون آیات را می‌خوانیم و نکاتی که‏ از این آیات استفاده می‌شود- که نکات و بسیار حساسی است و حتی لازم و مورد ابتلای خود ما در زمان خودمان است- بیان می‌کنیم 🌈آیه می‌فرماید: 👇 انَّ الَّذینَ جاؤا بِالْافْک عُصْبَةٌ مِنْکمْ‏ آنان که «» را ساختند و خلق کردند، بدانید یک دسته متشکل و یک عده افراد بهم وابسته از خود شما هستند ❤️ به این وسیله مؤمنین و مسلمین را بیدار می‌کند که توجه داشته باشید در داخل خود شما، از متظاهران به اسلام، افراد و دستجاتی هستند که دنبال مقصدها و هدفهای می‌باشند و دسته‏ بندی وجود دارد؛ ❤️ یعنی می‌خواهد بگوید قصه ساختن این «» از طرف کسانی که آن را ساختند، روی و بی‏ توجهی و ولنگاری نبود، روی و هدف بود، هدف هم ‏ آبرو ساختن و از اعتبار انداختن بود که به هدفشان نرسیدند. ❤️ می‌گوید: بدانید آنها یک دسته بهم وابسته از میان خود شما بودند؛ و بعد می‌گوید:👇 ولی این بود که نتیجه‌اش بود و در واقع این شر نبود ❤️: لا تَحْسَبوهُ شَرّاً لَکمْ بَلْ هُوَ خَیرٌ لَکمْ‏ گمان نکنید که این یک سوء و شکستی برای شما مسلمانان بود؛ خیر، این داستان با همه آن، به جامعه اسلامی بود. 🌈چرا داستان «افک» بود؟ حال چرا قرآن این را خیر می‌داند نه شر و حال آن که داستان بسیار بود؛ داستانی برای کردن پیغمبر اکرم ساخته بودند 🌈در این یکی از همسران پیامبر از کاروان عقب ماند وصفوان به طور امانت ورعایت تقوا وبا (انا لله وانا الیه راجعون ) او را باشتر خود به مدینه رساند 🌈در اینجا سر کرده ومخالفان پیامبر که همواره دنبال فرصت می گشت خوبی برای تخریب خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله پیدا کرد و مسئله اتهام عایشه را جعل نمود و 🌈این آیه در او نازل گردید و حریم پیامبر صلی الله علیه وآله رااز این نسبت ها کردانید و آنگاه قذف بر سازندگان افک جاری شد👌 (ادامه دارد......👆) ☀️ به ما بپیوندید 👇 ═⊰🍃❣🍃❣🍃❣⊱━
🍶 نخوردن صبحانه از علل اصلی بروز 👨‍⚕ یک متخصص طب ایرانی با بیان اینکه نخوردن صبحانه یکی از عوامل یبوست است؛ گفت: کسانی که صبحانه سالم می‌خورند کنترل بهتری بر غذا خوردن خود دارند و در نتیجه از افزایش وزن آنها جلوگیری می‌شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوست خوبم در سومین روز زمستان ، دعا می کنم غرق باران شوی چو بوی خوش یاس و ریحان شوی دعا می کنم در زمستان عشق بهاری ترین فصل ایمان شوی! 🌹 سـلام صبح زیباتون بخیر   الهی روزتون پر از رحمت دلتون پر از محبت زندگیتون پراز بركت لحظه هاتون پراز موفقيت و عاقبتتون بخیرباشه 🌹 در پناه لطف خدا 🌹 چهارشنبه تون شاد و آباد
💯✍🏻 بسیار مجرب است که برای برآورده شدن حاجات , ✅هفت چهارشنبه سوره یس نذر کنید به این صورت که تا شش چهارشنبه سوره یس را بخوانید و یس هفتم را نگه دارید برای بعد از حاجت روا شدن تا بر سر مزار مرحوم نخودکی یس هفتم را بخوانید. براے تمام حاجات مخصوصا برای گشایش بخت بسیار تاثیر دارد 📚نشان از بے نشانهاےشیخ نخودکی 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
هرڪس بہ مقام ودولت رسد ومضطرب باشد واز زوالش بترسد نام شریف《 》را ورد خودسازد ڪہ موجب عظمت وابهت مےگردد 📚 دوهزارحدیث،ص ۸۳۸
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی ✍ بخش پنجم 🌸هر کدوم از اون جوون ها رو نجات می دادم با خودم می گفتم … باید میومدم … آره کارم درست بود زندگی من در مقابل جون اینا اصلا ارزشی نداره …….. بین اونا چند تا جوون بستری بودن که وضع شون خیلی بد بود و نمی تونستن تکونشون بدن یکی از اونا … شکمش پاره شده بود و خیلی حالش بد بود، ولی من اونو عمل کردم و خوشبختانه امید داشتم که بهتر بشه و یکی دو سه نفر دیگه بودن که به خاطر وخامت حالشون همون جا مونده بودن و من نگذاشتم اونا رو ببرن می خواستم خودم ازشون مراقبت کنم …. 🌸یکی دیگه هم بود که بشدت سوخته بود و صورتش و بدنش بسته بود می گفتن حالش خوب نیست و ممکنه تو راه تموم کنه من هر روز بهش سر می زدم و پانسمانشو عوض می کردم تا پانزده روز اون تو اغما ء بود یک روز دیدم دستش تکون می خوره خوشحال شدم بهش گفتم صدای منو میشنوی ؟ با سر انگشتش زد روی تخت …. گفتم : نگران نباش حالت خوب میشه من اینجام مواظبت هستم ….حالا که به هوش اومدی دیگه خوب میشی …… به پرستار گفتم زود براش یک آبمیوه بیارین کم کم بدین بخوره یک قطره یک قطره …..رفتم کارمو کردم دوباره اومدم بالای سرش خودم پانسمان اونو عوض کردم و کنارش نشستم ….و شب بهش سوپ دادم چند قاشق رو با میل خورد ، انگار خیلی گرسنه بود چون بازم می خواست ولی چون مدت ها بود چیزی نخورده بود گفتم صبر کن یکساعت دیگه بازم بهت میدم …… 🌸اونشب اونقدر زخمیها زیاد بودن و من تا نزدیک صبح عمل داشتم …. با اینکه از شدت خستگی نمی تونستم روی پام وایسم رفتم به بالینش …. گفتم دیشب بهت سوپ دادن با سر اشاره کرد نه …. گفتم : الان سوپی در کار نیست می خوای چایی بخوری بازم با سر گفت آره …. 🌸از کنار لبش چیزی گفت که من نفهمیدم ….. گفتم یک چایی براش شیرین کنن و بعد خودم با قاشق بهش دادم و گفتم قول میدم خودم ظهر بهت غذا بدم ….. چایی رو با میل خورد و دستشو بلند کرد و می خواست چیزی به من بگه ولی نفهمیدم ……. ظهر اونو یادم نرفته بود غذای خودمم بر داشتم و یک کاسه سوپ برای اون برداشتم و رفتم کنارش نشستم …. و قاشق قاشق سوپ رو به دهنش ریختم چنان با میل می خورد که دلم براش سوخت …..وقتی تموم شد با زحمت دستشو دراز کرد و زد روی دست من …..و کلمه ی نامفهمی از دهنش در اومد : فهمیدم که می خواد چیزی رو به من بفهمونه … 🌸پرسیدم : می خوای با من حرفی بزنی ؟ با سر گفت آره …. گفتم مداد می خوای بهت بدم گفت آره ….(دست راستش سوخته بود و هنوز باند پیچی بود پرسیدم با دست چپ می تونی بنویسی ؟ باز اشاره کرد آره …… اومدم که برم گفت رویا …. در جا خشک شدم کسی اونجا اسم منو نمی دونست برگشتم نگاهش کردم در حالیکه موهای تنم راست شده بود پرسیدم چی گفتی ؟ دوباره با زحمت گفت رویا منم …..گفتم تو کی هستی ؟ اشکهام بدون اختیار صورتم رو خیس کرد … نگاهش کردم چشمش بسته بود ونمی تونست حرف بزنه با بغض گفتم تورج ؟ 🌸با سر گفت آره …..دوباره ؛؛؛؛ تورج ؟ بازم با سر اشاره کرد دستمو گذاشتم روی دهنم تا فریاد نکشم … گفتم عزیزم تو اینجا بودی؟ ای خدا شکرت … پس من برای همین تا اینجا اومدم غیر ممکنه ، باورم نمیشه….مثل دیوونه ها دور خودم می گشتم و می گفتم : باورم نمیشه امکان نداره … پرستار ها متعجب دور من جمع شده بودن …. دوباره ازش پرسیدم تو تورجی ؟ گفت :آره …….گفتم خدا رو شکر صد هزار مرتبه شکر خدا دوباره تو رو به ما داد …. صبر کن اول خبر بدم میام پیشت …… 🌸حالا مثل بید می لرزیدم …داد می زدم برادرم زنده اس برادرم اینجاس کمکم کنین یک تلفن می خوام خبر بدم کمکم کنین برادرم اینجاس اون زنده اس ….. از سر و صدای من و حرفام همه متوجه شده بودن که چه اتفاقی افتاده توی بیمارستان انگار زلزله شده بود همه داشتن از این معجزه حرف می زدن یکی از دکترا شماره رو ازم گرفت و به خونه زنگ زد …. و گوشی رو داد به من …. مرضیه گوشی رو برداشت داد زدم بگو عمه بیاد بهش بگو تورج رو پیدا کردم زود باش …. ایرج گوشی رو گرفت …. 🌸گفت چی شده رویا حرف بزن ببینم راست میگه مرضیه ؟ گفتم تورج اینجاس پیش من زنده اس تورج زنده اس …. با گریه و بغض ازم پرسید حالش چطوره ؟ گفتم تو فقط بیا چیزی نپرس ….. صدای مینا و عمه میومد بازم اونا از خوشحالی گریه می کردن ….. ایرج گفت : بگو کجایی من الان میام …. 🌸گفتم توی بیمارستان اهواز خودتو برسون …….. هنوز با عمه و مینا حرف می زدم که اونا گفتن ایرج راه افتاده داره میاد اهواز …… و من از ذوقم نمی دونستم چیکار کنم …. برگشتم کنارش و تا صبح همون جا موندم …. آخه دیگه نمی تونستم کار کنم ……. ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی ✍ بخش ششم 🌸از حال من کسی خبر نداشت … به کی می گفتم که این من نبودم که اومدم اینجا ، چه کسی باور می کرد که یک دستی نیرومند منو تا اونجا کشونده بود … توی دعاهام از خدا می خواستم که تورج رو به ما برگردونه …. ولی این معجزه رو خودم هم باور نداشتم ولی واقعیت داشت ….. 🌸ساعت چهار صبح ایرج و رحمان رسیدن اونجا من کنار تخت تورج خوابم برده بود …..ایرج دستشو گذاشته بود روی صورتم و من با لمس دست اون بیدار شدم و بی اختیار خودمو انداختم توی بغلش …. اون با دیدن تورج و وضع بدی که داشت خیلی ناراحت شد؛؛ ولی همین قدر که اون زنده بود راضی شدیم ….. دو روز ایرج و رحمان اونجا موندن تا یکی به جای من رسید … و تورج رو اعزام کردیم تهران و خودمون هم با همون هواپیما برگشتیم ….. 🌸یکراست اونو بردیم بیمارستان و بستری کردیم … قبل از ما عمه و مینا و بچه ها و حتی علیرضا خان دم بیمارستان بودن …….. مثل اینکه عمه از همه بهتر موضوع رو درک کرده بود تا چشمش به من افتاد گریه کنان منو بغل کرد و گفت : حالا فهمیدم تو چرا اونطوری رفتی غیر از این نمی تونست باشه چرا من نفهمیدم ………. عمه و مینا مرتب کنار تورج ، موندن و ازش پرستاری کردن …… 🌸اون روز بروز بهتر می شد آثار سوختگی روی قسمتی از گردن و یک کم از صورتش و پا و دستش که زیاد صدمه دیده بود به جا موند … ولی قلب مهربونش هنوز می تپید و چیزی که مهم بود همین بود …… بالاخره تورج با همه ی صدماتی که خورده بود اومد خونه …. 🌸اون زمان برای ما تعریف کرد که: وقتی هواپیما مورد اصابت قرار گرفت من با چتر پریدم بیرون تازه فهمیدم که آتیش گرفتم چون تو هوا بودم کاری ازم ساخته نبود و هر لحظه شعله های آتیش بیشتر می شد تا به زمین رسیدم فورا خودمو خاموش کردم ولی به شدت جای سوختگی ها می سوخت و چون من از هولم چادر رو به بدنم کشیده بودم پوستم کنده شده بود…… با بدن سوخته و زخمی نزدیک بیست کیلومتر رو پیاده راه رفتم چون می دونستم که موندن یعنی مرگ اونقدر رفتم تا بیهوش شدم …… و دیگه نمی دونم چطوری از اونجا سر در آوردم …. تو حالت اغماء صدای رویا رو شنیدم … فکر کردم خواب می بیبنم ….ولی حواسم رو جمع کردم …. و متوجه شدم که خودشه ….. 🌸حالا سالها از اون زمان گذشته ….جنگ تموم شد …… تورج و مینا دارن با عشق زندگی می کنن و علی و مریم هم بزرگ شدن درست مثل ترانه و تبسم …. درست مثل همه ی دخترا و پسرایی که هم دوره ی اونا بودن و تمام بچگی و جوونیشونو توی دغدغه های جنگ و عواقب بعد از اون گذروندن…… 🌸چیزی که همیشه ذهن منو به خودش مشغول می کرد نظری بود که همه ی جوون های ما نسبت به اون رزمنده ها داشتن …..و من چون با تمام وجودم با اونا زندگی کرده بودم نمی تونستم این بی مهری رو تحمل کنم …. مدتی بود من توی دانشگاه هم درس می دادم و اونجا چند نفری رو انتخاب کردم تا برای دستیاری بیان بیمارستان ، بین اونا دوتا پسر و یک دختر بودن که از نظر من شایستگی این کارو داشتن …. درست مثل موقعی که خودم به عنوان انترن وارد این بیمارستان شده بودم ….و یک روز بعد از عمل وقتی خیلی خسته شده بودم رفتم و گوشه ای نشستم تا دستیار هام مریض رو برای ریکاوری آماده کنن یک پرده بین ما بود و اونا منو ندیدن ….. 🌸داشتن با هم حرف می زدن و من بدون اختیار گوش می کردم …. یکی گفت : دکتر معجزه کرد اگر دیر جنبیده بود شهید می شد…یکی دیگه جواب داد نگو شهید حالم بهم می خوره …بیچاره آدم خوبیه ….باز همون اولی گفت : نه بابا همین طوری گفتم شهید منظورم اون غربتی ها نبود …… 🌸سومی که داشت تخت رو میاورد بیرون گفت : حالم از هر چی شهیده بهم می خوره …..و تو این موقع منو دید و گفت ببخشید خانم دکتر شما اینجا بودین (و اینو طوری گفت که اون دوتای دیگه هم از وجود من با خبر بشن )….الان میبریمش …. 🌸گفتم : عزیزای من لطفا کارتون که تموم شد بیاین تو اتاق من با شما کار دارم ……و بلند شدم و رفتم …..به اتاقم که رسیدم ، بغض گلومو گرفته بود … نشستم تا اومدن ….دستور دادم برامون چایی بیارن …. ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
🌹مولاامیر المومنین علی (علیه السلام) می فرمایند: از لغزش دیگران خوشحال مباش زیرا نمی دانی روزگار با تو چه خواهد کرد.... یعنی بدان که دنیا دار مکافات است.... پس همیشه برای همه از خدا خوبی سلامتی و موفقیت بخواهیم و از نابودی و لغزش دیگران هرگز خرسند نشویم به امید خدا 〰➿〰➿〰➿ 🌹حضرت فاطمه ‏عليها السلام : بِشرٌ في وَجهِ المُؤمِنِ يُوجِبُ لِصاحِبِهِ الجَنَّةَ؛ خوش رويى هنگام روبه رو شدن با مؤمن، بهشت را بر فرد خوش رو واجب مى كند. 📖بحار الأنوار، ج 75، ص 40
✨أَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ مُسَخَّرَاتٍ فِي جَوِّ 🕊السَّمَاءِ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا اللَّهُ ✨ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿۷۹﴾ ✨آيا به سوى پرندگانى كه در فضاى آسمان 🕊رام شده اند ننگريسته اند جز خدا كسى ✨آنها را نگاه نمى دارد راستى در اين 🕊قدرت نمايى براى مردمى كه ايمان ✨مى آورند نشانه هايى است (۷۹) 📚 سوره مبارکه النحل ✍آیهٔ ۷۹