#ذکر_درمانے
اگر کسی دائم این اسم شریف ورد کند(یا قابض) هیچ ظالم و قاهری بر او نتواند ضرر و زیان برساند
۲-برای قهر و تهدید ظالم شرور غیر قابل هدایت,در نصف شب,شب سه شنبه در محلی خلوت نشسته فرد ظالم را در نظر مجسم کن و ۹۰۳ بار ( #یاقابض) را بخوان.باذن الله تعالی بزودی آن ظالم مکافات اعمال خود مشاهده کند.
۳-اگر کسی دائم #یاقابض را ذکر کند.کسی با او عناد(ستیزه,لج و لجبازی) نورزد و زبان همگان در حق وی مسکوت ماند,یا کسی علیه او کاری نتواند انجام دهد,و کسی بر کارهایش سوء ظن نبرد..
#رزق_و_روزی
🌸✨ هر کس اسم 《القابِض》
را به مدت ۴۰ روز بر ۴۰ لقمه طعام
۴۰ بار بخواند همیشه روزیش رسیده
در مدت عمر هرگز گرسنه نشود✨
📚 مصباح کفعمی ۴۵۸
ڪلیڪ ڪنید↩️
@shamimrezvan
#ذڪرهاےگرـღگشا👆👆
#داستانعاشقانهواقعی
#دومدافع
#قسمت_چهل_وهفتم
چشمے گفتم وهمراه علے از پلہ هارفتم بالا
دراتاقو برام باز کرد .
وارداتاق شدم و روتخت نشستم.
اومدسمتم وچادرمو
ازسرم در آورد وآویزوݧ کرد
لباسام
بوے بیمارستانو میداد وحالمو بد میکرد .
لباسامو عوض کردم .یہ نفس راحت کشیدم
دستے بہ موهام کشیدم .موهام بهم ریختہ بود ،دستام جوݧ نداشت امانمیخواستم علے بفهمہ .
شونرو برداشتم وکشیدم بہ موهام
علے شونرو ازدستم گرفت وخودش موهامو شونہ کرد
احساس خوبے داشتم اما یہ غمے تو دلم بود .
چشمامو بستم وگفتم:علےجاݧ وسایلاتو آماده کردے؟؟؟
جوابمو نداد
شونہ کردݧ موهام کہ تموم شد شروع کرد بہ بافتـنشوݧ
برگشتم سمتشو دوباره پرسیدم :وسایلاتو جمع کردے؟؟؟
پوفے کرد وسرشو انداخت پاییـݧ
ݧ جمع نکردم
إ خوب بیاباهم جمعشوݧ کنیم
باشہ واسہ فردا الاݧ هم مـݧ خستم ام هم تو ...
حرفشو تاییدکردم اما اصلادلم نمیخواست بخوابم
میخواستم تاصبح باهاش حرف بزنم ونگاش کنم .
اصلا کاش صبح نمیشد..
میخواستم تا صبح باهاش حرف بزنم و نگاهش کنم.
اصلا کاش صب نمیشد ...
دلم راضے بہ رفتنش نبود ،اما زبونم چیزے دیگہ اے و بہ علے میگفت
نشست بالا سرم و گفت :بخواب
تو نمیخوابے مگہ؟؟؟
چرا ولے باید اول مطمعـݧ بشم کہ تو خوابیدے بعد خودم بخوابم
إ علے
دستشو گذاشت رو دهنمو گفت:هیس هیچے نگو بخواب خانوم جاݧ
پلکامو بہ نشونہ ے تایید بازو بستہ کردم و لبخند زدم
دستے بہ سرم کشید و گفت :مرسے عزیز جاݧ
خستہ بود ،چشماشو بازور باز نگہ داشتہ بود
خوابم نمیبرد پتو رو کشیدم رو سرمو خودم و زدم بہ خواب
چند دیقہ بعد براے ایـݧ کہ مطمعـݧ بشہ کہ خوابم صدام کرد
میشنیدم اما جواب ندادم
آهے کشید و زیر لب آروم گفت:خدایا بہ خودت توکل
انقدر خستہ بود کہ تا سرشو گذاشت رو بالش خوابش برد
پتو رو کنار زدم و سرجام نشستم
برگشتم سمتش
چہ آروم خوابیده بود
گوشہ ے چشمش یہ قطره اشک بود
موهاش بهم ریختہ بود و ریشهاش یکم بلند شده بود
خستگے و تو چهرش میشد دید
بغضم گرفت ،ناخدا گاه اشکام جارے شد
دلم میخواست بیدار شہ و باهام حرف بزنہ ،تو چشمام زل بزنہ و مثل همیشہ بگہ اسماء ؟؟
مـݧ هم بگم جانم علے؟؟
لبخند بزنہ و بگہ چشمات تموم دنیامہ هاااا
منم خجالت بکشم و سرمو بندازم پاییـݧ...
خدایا مـݧ چطورے میتونم ازش دل بکنم ،چرا دنیات انقدر نامرده ؟؟؟
مـݧ تازه داشتم زندگے میکردم.
حاضر بودم برگردم بہ اوݧ زمانے کہ علے نیومده بود خواستگارے هموݧ موقعے کہ فکر میکردم یہ بچہ حزب و اللهیہ خشک و بد اخلاقہ و ازمـݧ هم بدش میاد .
اخم کردناش هم دوست داشتنے بود برام.
علے اونقدر خوب بود کہ مطمعـݧ بودم شهید میشہ ...
واااے خدایا کمکم کـݧ
از جام بلند شدم
رفتم کنار پنجره و یکم بازش کردم ،نسیم خنکے بہ صورتم خورد و اشکامو رو صورتم بہ حرکت درآورد
درد شدیدے تو سرم احساس کردم
پنجره رو بستم و بہ دیوار تکیہ دادم کہ تو هموݧ حالت خوابم برد .
باصداے اذاݧ صبح بیدار شدم یہ نفر روم پتو کشیده بود
بہ اطرافم نگاه کردم
علے رو تخت نشستہ بود و سرشو بیـݧ دوتا دستش گذاشتہ بود .
سرشو آورد بالا ،چشماش هنوز قرمز بود .
اسماء چرا نخوابیده بودے؟؟؟منو میخواستے گول بزنے؟؟؟اونجا چرا؟؟ میخواے دوباره حالت بد بشہ?? مـݧ کہ گفتم تا دلت راضے نباشہ نمیرم چرا میشینے فکرو خیال الکے میکنے؟؟
الکے خندیدم و گفتم:اوووووو چہ خبرتہ علے؟؟؟ایـݧ همہ سوال اونم ایـݧ وقت صبح
پاشو بریم وضو بگیریم
نمازموݧ و اول وقت بخونیم.
نمیخواستم اذیتش کنم اما دست خودم نبود ایـݧ حالت هام
بدوݧ توجہ بہ علے از اتاق رفتم بیروݧ
رفتم سمت دستشویے .تو آیینہ خودم و نگاه کردم چشمام پف کرده بود آهے کشیدم و
صورتمو شستم
وضو گرفتم و رفتم تو اتاق ،جانماز علے و خودم و پهـݧ کردم
چادر نمازمو سر کردم ومنتظر علے نشستم
علے نمازوشروع کرد
اللہ اکبر
بااولیـݧ اللہ و اکبرے کہ گفت :اشک از چشمام جارے شد
بهش اقتدا کردم ونماز و باهم خوندیم .
نمیدونم توقنوت چے داشت میگفت کہ انقدر طول کشید...
بعد ازنماز رفتم کنارش وسرمو گذاشتم رو پاش.
علے ؟؟؟
جانم ؟؟
ببخشید
بابت چے؟؟
توببخش حالا
باشہ چشم،
دستے بہ سرم کشید وگفت:اسماء تاحالا بهت گفتہ بودم باچادر نماز شبیہ فرشتہ ها میشے??
اوهووم
اے بابافراموشکارم شدم ،میبینے عشقت باآدم چیکار میکنہ ؟؟
سرمو از روپاش برداشتم روبروش نشستم
اخمے کردم وگفتم:باچادر مشکے چے؟؟؟
دستش وگذاشت روقلبش وگفت :عشق علے
حالاهم بروبخواب
بخوابم؟دیگہ الاݧ هوا روشـݧ میشہ باید وسایلاتوجمع کنیم
اسماء بیابخوابیم حالاچندساعت دیگہ پامیشیم جمع میکنیم
قوول؟
قول:
ساعت۱۱باصداے گوشیم ازخواب بیدار شدم .
ماماݧ بود حتما کلے هم نگراݧ شده بود.
گوشے وجواب دادم صداموصاف کردمو گفتم :الو
الوسلام اسماء جاݧ حالت خوبہ مادر؟
بلہ ماماݧ جاݧ خوبم خونہ ے علی اینام
تونباید یہ خبر بہ ما بدے؟؟
ادامه دارد.
#داستانعاشقانهواقعی
#دومدافع
#قسمتچهل_وهشتم
ببخشیدمامان یه دفه اے شد
باشہ مواظب خودت باش .بہ همہ سلام برسوݧ .
چشم .خدافظ.
پیچ و تابے بہ بدنم دادم و علے و صدا کردم
علے جاݧ؟پاشو ساعت یازده
پاشو کلے کار داریم.
پتو رو کشید رو سرشو گفت:یکم دیگہ بخوابم باشہ
پتو رو از سرش کشیدم .إ علے پاشو دیگہ
توجهے نکرد .
باشہ پس مـݧ میرم .
یکدفعہ از جاش بلند شدو گفت کجا؟؟؟
خندیدم و گفتم دستشویے
بالش و پرت کرد سمتم جا خالے دادم کہ نخوره بهم
انگشتشو بہ نشونہ ے تهدید تکوݧ داد کہ مـݧ از اتاق رفتم بیروݧ
وقتے برگشتم
همینطورے نشستہ بود
إ علے پاشو دیگہ ....
امروز جمعست اسماء نزاشتے بخوابما .
پوووفے کردم و گفتم:ببیـݧ علے مـݧ از دلت خبر دارم .میدونم کہ آرزوت بوده کہ برے الانم بخاطر مـݧ دارے ایـݧ حرفارو میزنے و خودتو میزنے بہ اوݧ راه باایـݧ کارات مـݧ بیشتر اذیت میشم
پاشو ساکت رو بیار زیاد وقت نداریم
چیزے نگفت.از جاش بلند شد و رفت سمت کمد ،درشو باز کردو یہ ساک
نظامے بزرگ کہ لباس هاے نظامے داخلش بود
و آورد بیروݧ
ساک رو ازش گرفتم ولباس هارو خارج کردم .
خوب علے وسایلے رو کہ احتیاج دارے و بیار کہ مرتب بزارم داخل ساک
وسایل هارو مرتب گذاشتم.
باورم نمیشد خودم داشتم وسایلشو جمع میکردم کہ راهیش کنم .
علے ماماݧ اینا میدونـݧ؟؟؟
آره.ولے اونا خیالشوݧ راحتہ تو اجازه نمیدے کہ برم خبر ندارݧ کہ...
حرفشو قطع کردم.اردلاݧ چے؟؟؟اونم میدونہ؟؟
سرشو بہ نشونہ ے تایید تکوݧ داد
اخمے کردم و گفتم:پس فقط مـݧ نمیدونستم؟؟
چیزے نگفت .
اسماء جمع کردݧ وسایل کہ تموم شد .پاشو ناهار بریم بیروݧ.
قبول نکردم .
امروز خودم برات غذا درست میکنم...
نویسنده:
#خانوم_علے_آبادے
◀️ ادامه دارد...
#حدیث_روز
💚امیر المومنین علیه السلام:
🍃فِی شَهْرِ رَمَضَانَ بِکَثْرَهِ الِاسْتِغْفَارِ وَ الدُّعَاءِ فَأَمَّا الدُّعَاءُ فَیُدْفَعُ بِهِ عَنْکُمُ الْبَلَاءُ وَ أَمَّا الِاسْتِغْفَارُ فَیَمْحَی ذُنُوبَکُمْ
🍃در ماه رمضان بسیار استغفار و دعا کنید؛
زیرا با دعا از شما دفع بلا میشود و با استغفار گناهانتان پاک میگردد.
📚اصول کافی، ج۴، ص۸۸
#هرروزیک_آیه
اَللّهُمَّ اِغْفِرْلى خَطاياىَ وَاعْفُ
وَارْحَمْ وَاَنْتَ خَيْرُ الرّاحِمينَ
پروردگارا🤲
خطاهايمان را ببخش و از ما در گذر
و ما را مشمول رحمتت قرار ده،🤲
و تو بهترين مهربانانى
#پدرومادر
پدر و مادر
مثل قند هستن
چای زندگیت را که
شیرین کردن
خودشان تمام میشوند...
تا هستند قدرشان را بدانیم
6.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حدیثتصویری☝️
سخنی زیبا از
حضرت علی علیه السلام🌷
࿐ᭂ⸙♥️⸙ᭂ࿐
به جاى مقاومت در برابر تغييراتى كه خداوند برايت رقم زده است
تسليم شو
بگذار زندگى با تو جريان يابد،
نه بى تو
نگران اين نباش كه زندگى ات زير و رو شود
از كجا معلوم زير زندگى ات بهتر از رويش نباشد
کار خوبه خدا درست کنه؛
خدایا هر چه تو میخواهی
من به تو ایمان دارم
خودم را به تو سپرده ام
#خدایاشکرت
#سوره_درمانی
✅معرفی سوره ای برای #دوریازگناهوزنا
بدیهی است
اگر محتوای این سوره( #سورهنور) در جامعه یا خانواده ای پیاده شود
دیگر آلودگی به زنا نخواهد بود...
📚تفسیر نمونه ج ۱ ص ۶۰, مکارم شیرازی – ناصر و دیگران )
هدایت شده از خانواده بهشتی
#همسرانه
آیا میدانستید زنانی که در خانه پرخاش میکنند و یا داد میزننداز کمبود محبت شدید از طرف همسر رنج مى برند ؟
برای آرامش همدیگر محبت خرج کنید....
آیا میدانستید آرامش را مرد به زن میبخشد و زن آنرا در خانه وبین کودکان تقسیم میکند و دوباره به مرد بازمیگرداند؟
آرامش را به هم هدیه دهید....
آیا میدانستید صحبت در مورد احساسهای درونی بین زن ومرد باعث ایجاد ثبات وامید در زندگی میشود؟
باهم حرف بزنید.بدون مکالمه،عشق به جان کندن می افتد.
آیا میدانستید یکی از نیازهای بارز زنان ومردان شنیدن تمجید وتعریف از سوی همسر است؟
خوبی های یکدیگر رابه زبان آورید....
آیا میدانستید نوازشهای محبت آمیز از مسکن های قوی بهتر عمل میکند؟
دوای درد یکدیگر ﺑﺎﺷيد.....
هدایت شده از خانواده بهشتی
#تربیت_فرزند👨👩👦👆
☀️ امام کاظم(علیه السلام):
💠 به مردی که ازفرزندخودشکایت کرد آشکارا فرمود: فرزندت رامزن...
📚 منبع:بحارالانوار 99 / 104،ح74؛
#احادیث_تربیتی
#احسن_القصص
#تلنگر
🌸فردی نزد امام حسین علیه السلام آمد و گفت:
من گناه می کنم و از بهشت و جهنم خدا برایم نگو که من این ها را می دانم ولی نمی توانم گناه نکنم و باز گناه می کنم!
امام حسین علیه السلام فرمودند: برو جایی گناه کن که خدا تو را نبیند، او سرش را پایین انداخت و گفت: این که نمی شود.(چون خداوند بر همه چیز ناظر است)
امام حسین(ع) فرمودند: جایی گناه کن که ملک خدا نباشد. مرد فکری کرد و گفت: این هم نمی شود.(چون همه جا ملک خداوند است)
امام فرمودند: حداقل روزی که گناه می کنی روزی خدا را نخور، گفت:
نمی توانم چیزی نخورم .
امام فرمودند: پس وقتی فرشته مرگ" عزرائیل" آمد و تو را خواست ببرد تو نرو.
مرد گفت: چه کسی می تواند از او فرار کند.
امام فرمودند: پس وقتی خواستند تو را به جهنم ببرند فرار کن، مرد فکری کرد و گفت: نمی شود.
امام حسین(ع) فرمودند: پس یا ترک گناه کن یا فرار کن از خدا، کدام آسان تر است؟
او گفت: به خدا قسم که ترک گناه آسان تر از فرار کردن از خداست.
( بحار الانوار جلد 78 صفحه 126)
#کپی_با_ذکر_صلوات_آزاد