eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
22.5هزار دنبال‌کننده
32.3هزار عکس
17.6هزار ویدیو
222 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " من "بر اساس داستان واقعی و سوم ✍ بخش چهارم 🌸من فکر کردم داره منو مسخره می کنه چون معمولا من این کارو می کردم ولی قیافش جدی بود و واقعا نفهمیدم راست میگه یا شوخی می کنه ….. انگار عمو هم همین فکر رو کرد چون به ایرج گفت : برو بیارش فرار کرد … ایرج گفت : نه بابا رفته نماز بخونه …. عمو با تعجب پرسید واقعا نماز می خونه ؟ ایرج گفت : آره از ماه رمضون به بعد ترک نکرده تو اتاقش جا نماز و قران داره گاهی هم می ببینم داره قران می خونه …. عمو گفت : نه بابا فکر نکنم اینم دلقک بازیشه … اصلا آدم نمی تونه بفهمه اون داره به چی فکر می کنه …. 🌸باور کن ایرج تو مثل آب ذلالی من نگاهت می کنم می فهمم چی فکر می کنی ولی اونو هر چی باهاش حرف می زنم بیشتر بهش شک می کنم آخرم به عقل خودم ….. عمه یک حبه قند بر داشت و زد تو چاییشو گذاشت دهنش و گفت : حالا امشب اذیتش نکن ببینیم چی میگه ……… ایرج پرسید مگه چیکار کرد تعریف کنین ….عمو چایی شو سر کشید و گفت نپرس بابا بزار بیاد منم یک نفس تازه کنم …… تورج همین طور که از پله ها میومد پایین گفت : من آمادم برای اعدام …. 🌸عمو گفت بگو چرا اونطوری کردی …. گفت :چه طوری ؟ عمه گفت چرا اونا رو مسخره کردی …. گفت ای بابا من کی مسخره کردم شما هر حقیقتی رو میگین مسخره … ایرج گفت : درست تعریف کنین ببینیم چی شده ؟ 🌸عمه گفت بزار من بگم تو و رویا قضاوت کنین …( و با لفت و لعاب شروع کرد ) نمی دونی چه خانواده ی خوبی بودن چه برو و بیایی داشتن بعد دختررو بگو … خوشگل ، با سواد ، قد بلند وسفید مثل یاس ….. تورج زد زیر خنده و گفت چون مینا سفید نیست این شده حسن…… مادر من میگن سفید سفید صد تومون سرخ و سفید سیصد تومون حالا که رسید به سبزه هر چی بگی می ارزه ….. 🌸عمه گفت ساکت بزار حرف بزنم …من نمی دونم از دختره چی پرسیدم …. تورج گفت اسمش شوید بود ….. ایرج گفت جدی ؟ عمو گفت : ای بابا نمی دونی چرند میگه ؟ریحانه بود ریحان صداش می کردن…… تورج گفت: اگر زن من بشه من شوید صداش می کنم… 🌸عمه گفت بزارین من حرفمو بزنم دختره داشت تعریف می کرد ماشالله چه پر سر و زبون و خوش بیان بود … که تورج زد تو ذوقشو و مسخره اش کرد …مام از خجالت زود بلند شدیم …. تورج گفت : ببین داداش داشت از خودش تعریف می کرد که شاگرد اول بوده جزو اولین کسانی هست که کامپیوتر یاد گرفته و الان امریکایی ها روش حساب می کنن …منم گفتم بله شما نمی گفتین هم ما می فهمیدیم من همون اول که اومدم تو فهمیدم شما باهوش هستین….تو رو خدا این حرف بدی بود؟ازش تعریف کردم بابا …. 🌸عمه گفت : کاش اینطوری گفته بودی من داشتم آب می شدم برم تو زمین فرو ، دختره دیگه حرف نزد مامانشم رفته بود تو هم …..تورج گفت : باشه اگر می خواین شوید رو برام بگیرین بگیرین ولی مینا رو هم بگیرین می خوام برام بخونه … به قناری هم راضیم ولی مینا باشه بهتره .. ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○