eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
23.4هزار دنبال‌کننده
32.6هزار عکس
17.8هزار ویدیو
223 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
معلّم از دانش‌آموز سوالی کرد امّا او نتوانست جواب دهد،همه او را مسخره کردند. معلّم متوجّه شد که او اعتماد به نفس پایینی دارد.زنگ آخر وقتی همه رفتند معلّم، او را صدا زد و به او برگه‌ای داد که بیت شعری روی آن بود و از او خواست آن بیت شعر را حفظ کرده و با هیچ‌کس در این مورد صحبت نکند. روز بعد،معلّم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن را پاک کرد و از بچّه‌ها خواست هر کس توانسته شعر را سریع حفظ کند، دستش را بالا ببرد. تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز بود.بچّه‌ها از این که او توانسته در فرصت کم شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند.معلّم خواست برای او دست بزنند. معلّم هر روز این کار را تکرار می‌کرد و از بچّه‌ها می‌خواست تشویقش کنند.دیگر کسی او را مسخره نمی‌کرد و دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر آن شخصی که همواره او را "خِنگ" می‌نامیدند، نیست و تمام تلاش خود را می‌کرد که همیشه احساس خوبِ برتر بودن و باهوش بودن را حفظ کند. آن سال با معدّلی خوب قبول شد.به کلاس‌های بالاتر رفت وارد دانشگاه شد مدرک دکترای فوق تخصص پزشکی گرفت و او دکتر پدر پیوند کبد جهان است. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
معلّم از دانش‌آموز سوالی کرد امّا او نتوانست جواب دهد،همه او را مسخره کردند. معلّم متوجّه شد که او اعتماد به نفس پایینی دارد.زنگ آخر وقتی همه رفتند معلّم، او را صدا زد و به او برگه‌ای داد که بیت شعری روی آن بود و از او خواست آن بیت شعر را حفظ کرده و با هیچ‌کس در این مورد صحبت نکند. روز بعد،معلّم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن را پاک کرد و از بچّه‌ها خواست هر کس توانسته شعر را سریع حفظ کند، دستش را بالا ببرد. تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز بود.بچّه‌ها از این که او توانسته در فرصت کم شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند.معلّم خواست برای او دست بزنند. معلّم هر روز این کار را تکرار می‌کرد و از بچّه‌ها می‌خواست تشویقش کنند.دیگر کسی او را مسخره نمی‌کرد و دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر آن شخصی که همواره او را "خِنگ" می‌نامیدند، نیست و تمام تلاش خود را می‌کرد که همیشه احساس خوبِ برتر بودن و باهوش بودن را حفظ کند. آن سال با معدّلی خوب قبول شد.به کلاس‌های بالاتر رفت وارد دانشگاه شد مدرک دکترای فوق تخصص پزشکی گرفت و او دکتر پدر پیوند کبد جهان است. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
معلّم از دانش‌آموز سوالی کرد امّا او نتوانست جواب دهد،همه او را مسخره کردند. معلّم متوجّه شد که او اعتماد به نفس پایینی دارد.زنگ آخر وقتی همه رفتند معلّم، او را صدا زد و به او برگه‌ای داد که بیت شعری روی آن بود و از او خواست آن بیت شعر را حفظ کرده و با هیچ‌کس در این مورد صحبت نکند. روز بعد،معلّم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن را پاک کرد و از بچّه‌ها خواست هر کس توانسته شعر را سریع حفظ کند، دستش را بالا ببرد. تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز بود.بچّه‌ها از این که او توانسته در فرصت کم شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند.معلّم خواست برای او دست بزنند. معلّم هر روز این کار را تکرار می‌کرد و از بچّه‌ها می‌خواست تشویقش کنند.دیگر کسی او را مسخره نمی‌کرد و دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر آن شخصی که همواره او را "خِنگ" می‌نامیدند، نیست و تمام تلاش خود را می‌کرد که همیشه احساس خوبِ برتر بودن و باهوش بودن را حفظ کند. آن سال با معدّلی خوب قبول شد.به کلاس‌های بالاتر رفت وارد دانشگاه شد مدرک دکترای فوق تخصص پزشکی گرفت و او دکتر پدر پیوند کبد جهان است. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh