eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
25.7هزار دنبال‌کننده
33.3هزار عکس
18.2هزار ویدیو
224 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث کانال دوم مون(داستانهای آموزنده بهلول عاقل) http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 قـرار بود بهش درجه سرلشڪرے بـدن گـفتیم: خـب به سلامتے، مـبارڪه ... خندید ، تند و سریع گفت:خوشحالم اما درجه گرفتن فقط ارتقای سازمانی نیست وفتی آقا درجه رو بزران رودوشم حس میکنم حضرت آقا ازم راضین و وقتی که ایشون راضی باشند امام عصر هم راضین همین برام بسه...انگار مزد تمام سالهای جنگ رو یک جا بهم دادن.... 🌷شـهـید‌ صـیاد‌شـیرازے🌷 http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️
🌷 من اینطور فهمیده ام که : خداوند شهادت را به کسانی می دهد که پر کار هستند ؛ و شهدای ما غالبا اینطور بوده اند. 🌷شهید محمود رضا بیضائی🌷 http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
🌷 نمازهایت راعاشقانه بخوان حتی اگرخسته اۍیاحوصله ندارۍتکرار هیچ چیزجز نماز دراین دنیاقشنگ نیست 🌷شهید دکتر چمران🌷 @shamimrezvan ღگشا👆👆
شهید باکری، شهرداری که رفتگر شد ! اوایل انقلاب بود و مهدی باکری شهردار اورمیه در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم . چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود ؛ دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است . نزدیکتر رفتم ، او رفتگر همیشگی محله ی ما نبود کنجکاوم شد ، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز، آقا مهدی است ! آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی ؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت ادامه دادم ، آقا مهدی شما شهرداری، اینجا چیکار میکنی ؟ رفتگر همیشگی چرا نیست ؟ شما رو چه به این کارا ؟ جارو رو بدین به من ، شما آخه چرا؟ خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم. زن رفتگر محله ، مریض شده بود ؛ بهش مرخصی نمی دادن میگفتن اگه شما بری، نفر جایگزین نداریم ؛ رفته بود پیش شهردار ، آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش. اشک تو چشمام حلقه زد هر چی اصرار کردم آقا مهدی جارو رو بهم نداد؛ ازم خواهش کرد که هرچه سریعتر برم تا دیگران متوجه نشن ، رفتگر آن روز محله ما، شهردار اورمیه بود... @tafakornab @shamimrezvan
شهید باکری، شهرداری که رفتگر شد ! اوایل انقلاب بود و مهدی باکری شهردار اورمیه در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم . چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود ؛ دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است . نزدیکتر رفتم ، او رفتگر همیشگی محله ی ما نبود کنجکاوم شد ، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز، آقا مهدی است ! آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی ؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت ادامه دادم ، آقا مهدی شما شهرداری، اینجا چیکار میکنی ؟ رفتگر همیشگی چرا نیست ؟ شما رو چه به این کارا ؟ جارو رو بدین به من ، شما آخه چرا؟ خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم. زن رفتگر محله ، مریض شده بود ؛ بهش مرخصی نمی دادن میگفتن اگه شما بری، نفر جایگزین نداریم ؛ رفته بود پیش شهردار ، آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش. اشک تو چشمام حلقه زد هر چی اصرار کردم آقا مهدی جارو رو بهم نداد؛ ازم خواهش کرد که هرچه سریعتر برم تا دیگران متوجه نشن ، رفتگر آن روز محله ما، شهردار اورمیه بود... @tafakornab @shamimrezvan
💠اگر خسته شدیم باید بدانیم؛ کجای کار اشکال دارد. وگرنه، کار برای خدا که خستگی ندارد. لذت بخش است... 🌷شهید حسن باقری نشر با ذکر 🌹 🌹
بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند قاب عکس توست اما شیشه ی عمر من است 🌷شهید جاویدالأثر محمد ذوالفقاری🌷