eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
23.2هزار دنبال‌کننده
32.6هزار عکس
17.8هزار ویدیو
223 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خانواده بهشتی
⛱والدین «زیادی فداکار»، بچه های بی عرضه بار می آورند؛ "مامان کفشات رو پات میکنه عزیزم." "بیا خوشگلم، بذار دکمه هاتو ببندم." "برای انجام تکالیفت کمک نمی خوای؟" برداشت کودکان از این جملات اینه که: "به مامان احتیاج داری. خودت نمی تونی از عهده کارهایت برآیی" @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
‍ ❖═▩ஜ••🍃🍃••ஜ▩═❖ 🔷🔸 هـر شـــ🌙ـــب یـــڪ🔸🔷      ↯↯‌ داســــتــان مـعـنـــوی ↯↯ پاسخ امام زمان عج به علامه بحرالعلوم در مورد "علت این همه پاداش برای گریه بر امام حسین علیه‌السلام 🍃علامه بحرالعلوم ره به قصد تشرف به سامرا تنها براه افتاد. در بين راه راجع به اين مساله، كه گريه بر امام حسين علیه‌السلام گناهان را می‌آمرزد، فكر می‌كرد. همان وقت متوجه شد كه شخص عربی كه سـوار بـر اسـب اسـت بـه او رسـيد و سلام كرد. بعد پرسيد: جناب سيد درباره چه چيز به فكر فرو رفته‌ای و در چه انديشه‌ای؟ اگر مساله علمی است بفرمائيد شايد من هم اهل باشم؟ 🍃سید بحرالعلوم فرمود: در اين باره فكر می‌كنم كه چطور می‌شود خدای تعالی اين همه ثواب به زائريـن و گريه كنندگان بر حضرت سيدالشهداء علیه‌السلام می‌دهد، ◽️مثلا در هرقدمی كه در راه زيارت بـرمی‌دارد، ثواب يك حج و يك عمره در نامه عملش نوشته می‌شود... ◽️و برای يك قطره اشك تمام گناهان صغيره و كبيره اش آمرزيده می‌شود؟! آن سوار عرب فرمود: تعجب نكن ! من برای شما مثالی می‌آورم تا مشكل حل شود: ⚡️سلـطانی بـه همراه درباريان خود به شكار می‌رفت. در شكارگاه از همراهيانش دور افتاد و به سـخـتی فوق العاده‌ای افتاد و بسيار گرسنه شد. خيمه ای را ديد و وارد آن خيمه شد. در آن سياه چـادر، پيرزنی را با پسرش ديد. آنان در گوشه خيمه بز شيرده‌ای داشتند و از راه مصرف شير اين بز، زندگی خود را می‌گرداندند. وقتی سلطان وارد شد، او را نشناختند، ولی بخاطر پذيرايی از مهمان، آن بز را سر بريده و كباب كردند، زيرا چيز ديگری برای پذيرايی نداشتند. سلطان شب را همان جا خوابيد و روز بعد، از ايشان جدا شد و به هر طوری كه بود خود را به درباريان رسانيدکانال ذکرهای گره گشا و جريان را برای اطرافيان نقل كرد. و از ايشان سؤال كرد: اگر بخواهم پاداش ميهمان نوازی پيرزن و فرزندش را داده باشم، چه عملی بايد انجام بدهم؟ یكی از حضار گفت: به او صد گوسفند بدهيد. ديگری كه از وزراء بود، گفت: صد گوسفند و صد اشرفی بدهيد. يكی ديگر گفت: فلان مزرعه را به ايشان بدهيد. سلطان گفت: هر چه بدهم كم است، زيرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل كرده ام. چون آنها هر چه را كه داشتند به من دادند. من هم بايد هرچه را كه دارم به ايشان بدهم تا سر به سر شود. بعد سوار عرب به سيد فرمود: حالا جناب بحرالعلوم، حضرت سيدالشهداء علیه‌السلام هر چه از مال و منال و اهـل و عیال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پيكر داشت همه را در راه خدا داد، پس اگر خداوند بـه زائرين و گريه‌كنندگانش آن همه اجر و ثواب بدهد، نبايد تعجب نمود، چون خدا كه خدائيش را نمی‌تواند به سيدالشهداء علیه‌السلام بدهد، پس هر كاری كه می‌تواند، انجام می‌دهد، يعنی با صرف نظر از مقامات عالی خودش، به زوار و گریه‌كنندگان آن حضرت، درجاتی عنايت می‌كند. در عين حال اينها را جزای كامل برای فداكاری آن حضرت نمی‌داند... چون شخص عرب اين مطالب را فرمود، از نظر سيد بحرالعلوم غايب شد... 📗کمال الدين، صفحه۱۱۹،۹ سوال۱۱ @tafakornab @shamimrezvan ❖═▩ஜ••🍃🍃••ஜ▩═❖
✍ پیامبر ص ؛ انجیر تازه و خشک بخورید زیرا بر قدرت همبستری افزاید و بواسیر را ریشه‌ڪن مے‌ڪند و جهت درمان سردی مزاج و نِقرس سودمندست🔺 📚 مکارم الأخلاق ۳۷۷/۱ ڪلیڪ ڪنید↩️ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ ✨ ✅هفت راز برای رسیدن به آرامش 🌹راز اول: با خدا ارتباط برقرار کنید 🌺راز دوم: مثبت فکر کنید 🌹راز سوم: قضاوت خود را به تاخیر بیندازید 🌺راز چهارم: برآرامش درونی تمرکز کنید 🌹راز پنجم: از آن چه هستید راضی باشید 🌺راز ششم: به دستورات اخلاقی احترام بگذارید. 🌹راز هفتم: دید جدیدی پیدا کنید. 🌺الهی زندگی همتون پراز آرامش باشه ♡• •♡ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🍃 🍃 ✍ هرڪس آیہ۴۹«سوره ذاریات»را بنویسد و برگردن دخترے ببندد ڪہ شوهر نڪرده بہ لطف خدا بہ زودے ازدواج میڪند Ⓜ️ قرآن درمانی روحی وجسمی۲۲۶ @shamimrezvan ღگشا👆👆
(ع) ❇️ختم بسیار مجرب آیت الله کشمیری (ره) ♦️ ۱۴۰۰صلوات نذر باب الحوائج موسی بن جعفر (ع) برای برآورده شدن حوائج مشروعه بسیــ👌🏼ــار موثر است. @shamimrezvan ღگشا👆👆
💠 گشایش و رونق در کسب کار 💠 🌀روایت است که مردی به خدمت امام موسی کاظم(علیه السلام) شکایت کرد که کار بر من بسته شده است و به هرکاری که متوجه می شوم، سود نمی یابم و به هر حاجت که رو می نهم برآورده نمی شود، 💟 حضرت فرمودند: بعد از نماز صبح 10 مرتبه بگو : ✨《سُبحانَ اللهِ العَظیمِ وَ بِحَمدِه اَستَغفِرُ اللهَ وَ اَسأَلُهُ مِن فَضلِهِ》 📚کافی،ج5،ص315. @shamimrezvan ღگشا👆👆
🍃🍂دستوری از امام زمان جهت هر حاجتی 🍂🍃 ✍ مرحوم سيد شهاب الدين مرعشی نجفی در ملاقاتی كه با امام زمان عج داشته، آن حضرت بر اين عمل برای طلب هر حاجتی تاكيد داشتند. ↯↻↯↻↯ 👈 بعد از نماز صبح سوره «يس» 👈🏽 بعد از نماز ظهر سوره «عمّ» 👈🏼 بعد از نماز عصر سوره «نوح» 👈 بعد از نماز مغرب سوره «واقعه» 👈🏽 و بعد از نماز عشاء سوره «ملك» خوانده شود 👈🏼 و نيز تاكيد مي‌فرمود بر خواندن دو ركعت نماز بين مغرب و عشا که در ركعت دوم آن سوره واقعه خوانده شود. 📚 شیفتگان حضرت مهدی: ۱/۱۳۳ @shamimrezvan ღگشا👆👆
‍ ‍ ‍ برای ( ) توسل به (عج) کنید. ✍10تا یس میخونی به این نحو: ⚜شب چهارشنبه 2بار ⚜شب پنج شنبه 2بار ⚜شب جمعه 2بار ⚜روز جمعه هم 4بار ✨که جمعا میشه 10بار✨ ✨منظور از شب چهارشنبه رو دقت کنید👇👇 یعنی سه شنبه شب باید بخونید که فردای آن چهارشنبه میشود✨ 📚قرآن درمانی @shamimrezvan ღگشا👆👆 ღـگشا👆
سه شنبه شب است و عاشقان باپای دل خودرا به جمکران تومیرسانند خوش به حال آنکس که نگاهش می کنی آقا @shamimrezvan ღگشا👆👆
▪🍃▪🍃▪🍃▪🍃 مطابق 🌸 ۱۲ شهریور ۱۳۹۹ هجری شمسی ۱۳ محرم ۱۴۴۲ هجری قمری دوم سپتامبر ۲۰۲۰ میلادی ☝ صدقه اول صبح فراموش نشود.(تقارن نحسین) ◾ورود اسرای کربلا به مجلس عبیدالله بن زیاد 🌸اذکار چهارشنبه : - یا حَیّ یا قَیّوم ( 100مرتبه ) - حسبی الله و نعم الوکیل (1000 مرتبه) - یا متعال (541 مرتبه) برای عزت در دو دنیا 🌸 روز سیزدهم قمری روز خوبی نیست ، با صدقه اول صبح رفع نحوست کنید. از کارهای مهم ، منازعه و جنگ و جدل، دیدار با حکام و امرا، و زایمان ، قرض دادن و قرض گرفتن ...باید پرهیز کرد. 🌸 چهارشنبه برای امور زیر خوب است: 🔹طلب حاجت 🔹طلب استغفار 🔹کشاورزی 🔹ساختمان سازی 🔹امور تعلیم و تعلم ⛔ مسافرت  و زایمان  هم خوب نیست در صورت ضرورت ، با صدقه باشد . 🌷شب چهارشنبه (یعنی چهارشنبه که شب شد ) برای مباشرت به قصد بچه دار شدن خوب است و فرزندش حاکمی از حاکمان یا عالمی از عالمان گردد . ✂ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، خوب است و موجب شکوه و عظمت در میان مردم می گردد. ♦ خون_دادن یا در این روز از ماه قمری خوب نیست و باعث ضعف بدن می گردد.. 🚫 چهارشنبه برای ، روز مناسبی نیست و تاثیر خوبی بر شخص ندارد. 👕 این چهارشنبه برای بریدن، دوختن ، خریدن و پوشیدن روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود. ان شاالله 🚫 بطور کلی چهارشنبه برای خوب نیست و در برخی روایات نهی شده. اما از فواید نوره: نوره کشیدن موجب درمان بیماریهای پوستی می شود. ✴️️ وقت در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) 🔹اذان صبح: ۱۰ : ۵ 🔹طلوع آفتاب:۳۷ : ۶ 🔹اذان ظهر::۰۴ : ۱۳ 🔹غروب آفتاب: ۳۰: ۱۹ 🔹اذان مغرب: ۴۸ : ۱۹ 🔹نیمه شب شرعی:۲۰ : ۰۰ 💫ذات الکرسی عمود ۱۲:۳۲ ❣دعا در زمان ذات الکرسی مستجاب است. 🔴ذات الکرسی مخصوص روز است 📚 منابع مطالب ما: الدروع الواقیة سید بن طاووس، سایت کانون قرآنی،وسائل الشيعه ؛ ج7 ، باب 190.، حلیة المتقین، ختوم و اذکار، ج 1، ص 423،مفاتیح الجنان و بحارالانوار .، تقویم المحسنین شیخ محدث کاشانی ▪🍃▪🍃▪🍃▪🍃 @shamimrezvan ღگشا👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌‌‏ ‌‌‏ در این شبهاے محرم 🏴 تو هیئتها تو خلوتهای خودتون هرجایی که دلتون لرزید💔 یاگوشه ےچشمتون اشکےجمع شد به عشق امام حسین(ع) برای همه دعا کنیـد🤲 شورتون حسينى 💫در پناه خداوند باشید💫 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸آغاز سخن يـــــاد خدا بايد کرد 🌱خود را بہ اميد او رها بايد کرد 🌸ای باتـــــو شروع کارها زيباتر 🌱آغاز سخن تو را صدا بايد کرد 🌸الهی به امید تو 🌱پروردگارا 🌸با اولین قدمهایم 🌱برجاده های صبح نامت را 🌸عاشقانہ زمزمہ میکنم 🌱کولہ بارتمنایم خالی وموج 🌸سخاوت تو جاری... 🌸بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ🌸 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️بر نام حسین و کربلایش ✨صلوات ♥️بر نام ابوالفضل و وفایش ✨صلوات ♥️بر اهل حرم به حق زهرا ✨صلوات ♥️بر جمله یاوران مولا صلوات ♥️الّلهُمَّ ✨صلّ ♥️علْی ✨محَمَّد ♥️وآلَ ✨محَمَّدٍ ♥️وعَجِّل ✨ فرَجَهُم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا این دل شکسته ما را صبور کن یا لا أقل به خاطر زینب ظهور کن دیگر بتاب از افق مکه ماه من! این جاده های شب زده را غرق نور کن✨ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
☝️ چ🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز ١٢ شهریور ماه ١٣٩٩ 🌞اذان صبح: ٠۵.١٠ ☀️طلوع آفتاب: ٠٦.٣٧ 🌝اذان ظهر: ١٣.٠۴ 🌑غروب آفتاب: ١٩.٣٠ 🌖اذان مغرب: ١٩.۴٨ 🌓نیمه شب شرعی: ٠٠.٢٠ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
..۱۵۲ 🌺 چهارشنبه ۱۰۰ مرتبه 🌼اى زنده ، اى پاينده 🌺يــا حــيُّ يــا قَــيّــوم 🌼این ذکر موجب عزت دائمی میشود ۴شنبہ ✍هرڪس این نماز راروز4شنبه بخواندخداوندتوبه اورا ازهرگناهےباشد مے‌پذیرد4رکعتست درهر رکعت بعدازحمد1توحیدو1قدر 📚مفاتیح الجنان @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌿مصرف ریحان در صبحانه ابتلا به سردرد را کاهش می دهد. همچنین آرامش دهنده اعصاب و خوشبوکننده دهان است @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
...☝️☝️☝️ ❇️⇦ در کتاب کلیات مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی علیه الرحمه یک نماز هست بنام نماز(عبدالرحیم قصیر) در بعضی نسخه بهش نماز قیصر هم میگن! ❇️⇦ این نماز رو به نیت استرجاع اموالتون از روز چهارشنبه غیر منحوس (قمر در عقرب نباشه)به مدت 14 روز در زمان ثابت بخونین 📚مفاتیح الجنان @shamimrezvan ღگشا👆👆
در روز چهارشنبه وضو گرفته و ۳ مرتبه سوره حمد شریف و ۲۱ مرتبه سوره فلق و الناس و ۶ مرتبه سوره اخلاص را با نیت کامل بخواند و دو رکعت نماز حاجت خوانده سپس 40 مرتبه سوره کوثر را بخواند به نیّت گره ای که دارد برای رزق و روزی هم خیلی خواص خوبی را دارد و ان شاءالله نیّتش برآورده میشود 🔖منبع : ختوم و اذکار ص 226 – مخازن ج 1 @shamimrezvan ღگشا👆👆
32.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬حرم ابا عبدالله الحسین علیه السلام ▰ اَلسَّلامُ عَلى مَنْ بكته ملائكة السَّماءِ ▰ ▰ Peace be upon the one for whom the heavenly Angels wept ▰ ▰ سلام بر كسى كه فرشتگان آسمان بر او گريستند ▰ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸ســـــــلام 💕چهارشنبه تابستونیتون 🌸با طراوت 💕و چون صدای باران 🌸گوش نواز 💕دلتون خالی ازغصه 🌸زندگيتون شیرین تر از عسل 💕دنیاتون غرق درشادی و آرامش 🌸روزتان به زیبایی دلهای مهربونتون 💕امروز روزسیزدهم محرم است 🌸نمیدانم از خدا چه میخواهی 💕اما خدا را به این آغاز 🌸و به این ایام ماتم 💕قسم میدهم 🌸دلت جز برای حسین 💕و اهل بیت حسین 💕عزادار نشود!🤲 🌹 سلام روزتون پر از عشق 🌹چهارشنبه تون پر از بهترینها @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 اَلسَّـــــلامُ عَلَیْــکَ یــــا 🌹 اَباعَبْدِاللهِ الْحُسَیـــْن(ع) نسیمی مـیوزد و عـطـر حضرتی دارد هـوای چشـم دلـم عـرض حاجتی دارد سلام حضرت ارباب ، آسمان هم گفت سـلامِ صـبح به اربـاب چه لذتی دارد 🌹 سلام آقای من! درستِ که الان روبرویِ ضریحتان نیستم اما پایِ دلم ، همین ساعت بین الحرمین است انگاری میانِ برقِ گنبدَت زانو زده ام دست رویِ سینه و سرم به رسم ادب پایین و اشڪهایی که بی گُدار به آب میزنند. 🌹صلی اللهُ علیک یا اباعبدالله سلام میدهم ، سلام مولای تشنه لبم تصدُقت ارباب که دار و ندارمان از گوشه یِ نگاهِ شماست . 🌹 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 🌹 وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🌹 وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌹 وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 🌹 روزتون کربلایی @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و دوم✍ بخش سوم 🍃حالا دیگه می دونستم که اگر هم بیرونم کنن جایی ندارم که برم….. و این بار برای این وارد اون خونه شدم که دیگه برای همیشه بمونم و عضوی از خانواده ی اونا بشم …. و برای مشکلاتم را ه حل منطقی پیدا کنم …… حمیرا تو حال نشسته بود و تلویزیون تماشا می کرد … من بهش سلام کردم …. اونم جواب داد : سلام بهتر شدی ؟ …. ببین من واقعا نمی خواستم تو صدمه ببینی … اینو بدون . اینو یک دفعه ای گفت و پشتشو کرد به من و نشست و صدای تلویزیون رو زیاد کرد …رفتم نزدیک و گفتم : می دونم و هیچوقت این فکر رو نکردم خاطرت جمع …. هیچ عکس العملی نشون نداد …. عمه با اشاره به من گفت: برو بالا ….من رفتم تو اتاقم …. 🍃چمدونم رو از قبل گذاشته بودن روی تخت … نگاهی به اطراف کردم حالا اونجا برام مثل بهشت بود جای امنی که منو از نابسامانی نجات می داد ….حتی اگر نتونم از اون اتاق بیرون برم ……. اول چمدون رو خالی کردم و فشارش دادم زیر تخت کمی اتاق رو مرتب کردم و نشستم سر درسم چون خیلی عقب بودم و فرصتی هم برای جبران نداشتم …….. در واقع تا امتحان نهایی فقط درس خوندم و زیاد بیرون نمی رفتم به جز مدرسه و شام و نهار ….. 🍃حمیرا کلا منو ندید گرفته بود .. انگار نیستم .. دیگه اونم برام مهم نبود … و فقط کار خودمو می کردم تنها دلخوشی من ساعتی بود که ایرج از کارخونه برمی گشت پشت پنجره منتظرش می موندم و اونم هر بار طوری که علیرضا خان متوجه نشه دستشو تکون می داد و این تا چند ساعت منو شارژ می کرد …. و بعد سر شام اونو می دیدم اما تورج در هر فرصتی یک سر به من می زد و احوالم رو می پرسید … 🍃امتحان نهایی برام کاری نداشت … سخت نبود و اونو به راحتی با نمره های خوب گذروندم چیزی که نگرانم می کرد کنکور بود و حالا تمام تلاشم رو برای قبول شدن می کردم …….. حمیرا هنوز مثل یک دشمن با من رفتار می کرد متلک می گفت و در هر فرصتی بدترین حرفای تحقیر کننده رو به من می زد و این کارو در موقعی می کرد که نمی تونستم بهش چیزی بگم …. 🍃ولی حالش خوب بود پس من دلیل این کارشو نمی فهمیدم …. شب ها کماکان ناله می کرد ولی کسی به سراغش نمی رفت انگار همه عادت کرده بودن منم اگر بیدار می شدم فقط گوش می کردم …. تا اینکه چند روز به کنکور مونده بود، یک شب تا دیر وقت زبان خوندم و چون مهارتی توش نداشتم خیلی خسته شدم …و صبح با کسالت خیلی زیاد از خواب بیدار شدم حتی چشمم رو به سختی باز کردم باید کاری می کردم تا سر حال بشم و درس بخونم این بود فکر کردم برم حموم با عجله حوله مو بر داشتم و رفتم زیر دوش و یادم رفت درو فقل کنم …هنوز خودمو آب نکشیده بودم که یک مرتبه برگشتم و حمیرا رو جلوی چشمم دیدم خشمگین و عصبانی ….حالاا هیچ کس هم نمی دونه اون اومده تو حموم با این فکر شروع کردم به لرزیدن … با عصبانیت گفت : تو توی حموم من چیکار می کنی ؟ پس همیشه میومدی اینجا رو نجس می کردی حیوون؟ …. و صداشو بلند کرد که کی بهت اجازه داد بیای تو حموم من کثافت ِ آشغال چرا دست از سر ما ور نمی داری ؟ گمشو از زندگی ما برو بیرون … 🍃من دستپاچه زود دوش رو بستم و پریدم حوله مو بر داشتم و تنم کردم اومدم لباسمو بر دارم و برم که دستمو گرفت و کشید خودمو کشیدم عقب ولی اون دو دستی دست منو گرفته بود منم دست دیگم رو گذاشتم روی دست اون تا مقاومتم زیاد بشه و یک وقت نخورم زمین این بار نزدیک کنکور بود و اگر بلایی سرم میومد جبران ناپذیر بود ….. گفتم ببین حمیرا دیگه نمیام ببخشید معذرت می خوام، بزار برم قول میدم دفعه ی آخرم باشه … ولی اون ساکت شده بود و هی دست منو لمس می کرد … و با چشمان درشتش به من نگاه می کرد …. گفتم بزار برم من هنوز خوب نشدم زورم به تو میرسه فقط نمی خوام به تو صدمه بزنم …اگر بهت حرفی نمی زنم ملاحظه می کنم وگرنه هم زبون دارم هم زور … ولم کن برم …لطفا دستمو ول کن …. 🍃ولی اون محکم تر دست منو گرفته بود و ول نمی کرد …. گفتم .. ببین اگر بخورم زمین دوباره سرم بشکنه برای خودتم درد سر درست می کنی …. تو رو خدا ول کن دستمو ….. همین طور که تو چشم من نگاه می کرد دستش شل شد و من آهسته دستمو کشیدم. ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و سوم ✍ بخش اول 🌹همین موقع عمه اومد تو و پشت سرش مرضیه…. هر دو هراسون به ما نگاه می کردن عمه پرسید : چی شده؟ … هیچکدوم حرفی نزدیم ، من می لرزیدم و حمیرا هم بی حرکت وایستاده بود .. عمه سرشو برگروند بطرف در و گفت : ایرج تو برو رویا بیاد بیرون …..حمیرا قبل از من رفت … من در حالیکه می لرزیدم گفتم عمه می مونی تا خودمو آب بکشم ؟ گفت آره عمه جون برو خودتو بشور…. کاریت که نکرد ؟ من میرم پیش حمیرا مرضیه اینجاس ….. گفتم نه …خاطرتون جمع باشه ….. کاری به من نداشت …. ولی وقتی رفتم زیر دوش نمی دونم چرا اونقدر دلم گرفت باز اون احساس لعنتی اومد به سراغم … اون احساس بی سرو سامونی که من اسمش گذاشته بودم حس احمقانه …. ولی بود از خودم و از این دنیا سیر شدم و حال بدی پیدا کردم به خودم و به زمین و آسمون بد و بیراه گفتم ….. 🌹وقتی اومدم تو اتاقم هیچ صدایی نمیومد و مرضیه وقتی خاطر جمع شد که دیگه تو اتاقم هستم گفت : نگران نباش همه رفتن پایین صبحانه بخورن …. با بی حوصلگی خودمو مرتب کردم….. از وقتی که قسمتی از موهای منو تراشیده بودن برای عمل،،خیلی بد جور شده بود اگر سرمو سشوار نمی کشیدم و جمع نمی کردم خیلی بد به نظر می رسید …. سشوار رو روشن کردم و گرفتم روی سرم ….هنوز داشتم می لرزیدم و حرارت گرم اون برام خوشایند بود ….. پشتم به در بود و صدای زیاد سشوار تو گوشم، متوجه ی اومدن عمه و ایرج نشدم ….. فقط احساس کردم کسی پشت سرمه … سشوار رو خاموش کردم و زود موهامو جمع کردم که جلوی ایرج بد نباشه …… 🌹عمه آغوشش رو باز کرد و منم خیلی مشتاقانه خودمو انداختم تو بغلش ولی با اینکه بغض داشتم گریه نکردم تصمیم داشتم قوی باشم و دیگه اونو ناراحت نکنم … گفتم من خوبم عمه جونم … واقعا کاری نکرد خوب ما می دونستیم که حمیرا خوشش نمیاد کسی بره تو اون حموم …..من باید اول به شما خبر بدم تا هوای اونو داشته باشین؛؛ بعد برم,, یک بار دیگه این طوری شده بود باید احتیاط می کردم …. از این به بعد این کارو می کنم …ایرج فقط نگاه می کرد از نگاهش خیلی چیزا می فهمیدم ….عشق ، تاسف ، و شرمندگی …. که برای من همون نگاه محبت آمیزش کافی بود .. که آروم بشم …. تورجم از راه رسید .. 🌹دستشو به چهار چوب در گرفت …و گفت : جنایت تو حمام …….. دختری که می خواست دکتر بشود امروز صبح مورد حمله ی ضربتی خانواده ی تجلی قرار گرفت و به طور معجزه آسایی از دست اونا جون سالم به در برد ….. عمه راه افتاد که بره و گفت : من برم که حوصله ی این حرفا رو ندارم بس نمی کنی که؛؛ و رفت …. ولی ایرج خندید و گفت از شوخی گذشته خیلی ترسیدم وقتی داشتم میرفتم پایین صدای حمیرا رو از تو حموم شنیدم…. مُردم نمی دونستم چطوری به مامان خبر بدم فقط گفتم تموم شد یک بلایی سرش آورد …. فکر می کردم برم پایین دیر میشه……. از اون بالا صدا بزنم حمیرا رو تحریک می کنم … وای نمی دونین چقدر بد بود فکر کنم چهار تا پله یکی رفتم پایین ، مامان رو صدا کردم و چهار تا پله یکی برگشتم بالا … 🌹تورج گفت : پس بی خودی بهت میگم بابا لنگ دراز …….آخ …آخ ..ولی من در هیجان انگیز ترین لحظات زندگی خوابم … خوب دیگه چی شد ؟ حالا بگو رویا بالاخره زدنت یا نه ؟ گفتم نه دستمو گرفت ولی ول کرد و رفت …… دستشو زد بهم و گفت : ای بابا دیگه از حمیرا هم بخاری بلند نمیشه ……. ایرج زد پس کله اش و گفت میشه فقط یک ساعت جدی باشی ؟ گفت : به خدا جدیم من حقیقت رو میگم شما ها پنهون کاری می کنین … شما ها جدی نیستین ……. عمه صدا زد ایرج بابات منتظره …. 🌹هر دوتا خداحافظی کردن و رفتن ایرج گفت تو رو خدا ازش فاصله بگیر من میگم صبحانه ی تو رو بیارن همین جا بخور امروز نرو پایین …… تورج هم گفت : انشالله زنده بمونی تا ما بیام ال وداع ….. اونا رفتن دیگه حالم خوب بود و نشستم سر درس …. 🌹نزدیک ظهر بود …من روی تخت ولو شده بودم و درس می خوندم این طوری بهتر می تونستم مطالب رو بفهمم با سینه افتادم روی بالش و مشغول خوندن شدم ….که یک دفعه در باز شد و حمیرا اومد تو ……. مثل برق از جام پریدم و با خودم گفتم دیگه کارم تموم شد ….. بیست و دوم-بخش دوم ولی حمیرا با اون چشمان سیاه و درشتش @tafakornab @shamimrezvan ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○