eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
25.7هزار دنبال‌کننده
33.3هزار عکس
18.2هزار ویدیو
224 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث کانال دوم مون(داستانهای آموزنده بهلول عاقل) http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
ادامه درس 👆 🌴🍃🌴🍃🌴 🍃🌴🍃🌴 🌴🍃🌴 🍃🌴 🌴 #تفسیر_سوره_نور #لطفا_توجه_بفرمایید 👇👇👇 🌴برای جمع آوری و نوشتن مطا
ادامه درس 👆 🌼🎋🌼🎋🌼 🎋🌼🎋🌼 🌼🎋🌼 🎋🌼 🌼 👇👇👇 🌼برای جمع آوری و نوشتن مطالب و ها وقت گذاشته می شود درس آیات افک /تهمت ، دروغ بزرگ ۱۶_۱۷_۱۸ آیات 🌼 ۱۶سوره نور از انجا که گروهی از مسلمانان حادثه اِفک و شایعه آن را سبک شمردند واین گونه شایعه پذیری ها دشمن را به خود می رساند دوباره در این ایه آنها را توبیخ کرده می گوید 👇 🌼وَ لَوْلا اذْ سَمِعْتُموهُ قُلْتُمْ ما یکونُ لَنا انْ نَتَکلَّمَ بِهذا چرا آن وقتی که شنیدید، نگفتید که ما اصلًا نداریم در این باره حرف بزنیم و این را بازگو کنیم؟ باید می‌گفتید: 👇 ما یکونُ لَنا انْ نَتَکلَّمَ بِهذا برای ما چنین نیست که در این باره بگوییم، 🌼سُبْحانَک هذا بُهْتانٌ عَظیمٌ‏ بلکه باید می‌گفتید:👇 سبحان الله، این یک و دروغ بسیار بزرگ است‏ 🌼یعنی منزه است از اینکه نسبت به مؤمن بی تفاوت باشد 🌼در این آیه می گوید : نباید به ذکر چنین گشود چه رسد به این که عامل ان شوید 🌼در آیه ۱۷سوره نور می فرماید : 👇 یعِظُکمُ اللهُ انْ تَعُودوا لِمِثْلِهِ ابَداً 🌼 شما مسلمانها را می‌کند که مبادا دیگر به مانند این برگردید و تکرار کنید. تا متوجه باشید که دیگر دست یک جمعیت نشوید، های دشمنان را علیه خودتان ندهید. 🌼از این رو مسلمانان را از اندیشی و زود باوری بر حذر می دارد و برای تاکید براین موضوع با بیان های گوناگون در اطراف اِفک دور می زند تا از تکرار آن جلوگیری شود 🎋درایه ۱۸ سوره نور می فرماید: 👇 وَ یبَینُ اللهُ لَکمُ الْایاتِ وَ اللهُ عَلیمٌ حَکیمٌ‏ خداوند این آیات را برای شما تبیین وبیان می کند و خداوند دانای حکیم است 🌼در این خدا شما را می کند که مبادا این عمل را تکرار کنید اگر مؤمن هستید 🌼این موعظه سخن عادی نیست بلکه آیات صادر شده از جانب دانای حکیم است 🌼اوحکیم است یعنی امر ونهی اوکاملا مطابق مصلحت وحکمت است و که در بارهٔ حادثه صادر کرده از او ناشی می گردد ( این درس ادامه دارد 👆)
4_6050749372554020243.mp3
3.45M
‍ ‍ 🍀 سلام_حضرت_عشق🍀 🌹هر روز، صبح زود🌤 🕊بہ گوشم صداے توسٺ 🌹"حَےّ عَلَے الحسین، 🕊وَ حَےّ عَلَے الحَرم" 🌹با یڪ سلام✋ 🕊رو بہ شما ، رو بہ ڪربلا 🌹جا مےدهم 🕊میان دلم یڪ بغل حرم 🌹صبحم به نام شما 🕊یا سیدالشـ‌هدا 🌹السلام علی الحسین 🕊و علی علی بن الحسین 🌹و علی اولاد الحسین 🕊و علی اصحاب الحسین
☝️ ☝️ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 13 اسفند ماه 1399 🌞اذان صبح: 05:08 ☀️طلوع آفتاب: 06:31 🌝اذان ظهر: 12:16 🌑غروب آفتاب: 18:01 🌖اذان مغرب: 18:20 🌓نیمه شب شرعی: 23:35
☝️ چهارشنبه ۱۰۰ مرتبه 🌼اى زنده ، اى پاينده 🌺يــا حــيُّ يــا قَــيّــوم 🌼این ذکر موجب عزت دائمی میشود ۴شنبہ ✍هرڪس این نماز را روز 4 شنبه بخواند خداوند توبه او را از هر گناهے باشد مے‌پذیرد 4 رکعتست درهر رکعت بعد از حمد 1 توحید و1 قدر 📚مفاتیح الجنان
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 ⚠ ️"" 🔸 به كودكانمان دائم نمي گوييم كه شايسته اند و دوست داشتنى وقتى بزك دوزك و لاغرى آنوركسيك و فك زاويه دار و خط هاى شكم ميشود ملاك "خواستنى" بودن. 🔸 وقتى مديا و مجلات و تحسينها ،اكثرا درباره القاى سليقه اى خاص از زيبا بودن است ، همین می شود كه كودكانمان، نوجوانان مان اكثرا در خلوتشان احساس " زيبا نبودن" دارند. 🔸 و بديهي است كه تيغ جراحان لاغرى براى معده نازنين مردان و زنان " خارج از سايز" تيز مي شود. 🔸البته كه صدها رژيم عجيب غريب و قرصهاى لاغرى با فرمولهاى خطرناك و ... به خورد مردمان " زشت" مي رود ، به جرم اينكه بازوى خانومه شبيه بالشه و غبغب آقائه بيرونه . 🔸به من اعتماد كنيد كه " زيبايى" امروز صنعتي است درآمد زا با صدها ميليارد دلار گردش مالى كه نه فهمى از زيبايى و تقارن دارند نه مفهوم عظيم انسان را فهميده اند. 🔹 وودى آلن، شانس آورد قبل از اين هجمه سرمايه دارى به مقوله ی تعريف زيبايى، بازيگر و كارگردانى در سطح جهانى شد! وگرنه به خاطر قيافه دفورمه اش و پذيرفته نشدنش در دنيا راهى نداشت جز افسردگى و طردشدگى. 👌 يقين بداريم سهروردى و ملاصدرا و مولوى و يك تاريخ مشاهير ما دغدغه شان را چيزى بهتر از دور كمر و چروك زير چشم و ... قرار دادند كه لياقت خلق زيباترين مفاهيم انسانى را يافتند ۰۰۰۰ 👤 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
هیچگاه «ایبوپروفن‌‏» نخورید❌ ایبوپروفن فقط درد را ساکت میکند و ریشه درد باقی میماند کمخونی، آسیب بهDNA،سقط جنین، فشارخون، کاهش شنوایی و تضعیف شدید قلب از عوارض خطرناک ایبوپروفن است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سلام 🍃به چهارشنبه 13🌺 اسفند ماه خوش آمدین 🌸16 قدم تا بهار 🍃آرزو می کنم 🌸توی آخرین ماه سال 🍃اگه فارغید ،عاشق بشید 🌸و اگه عاشقید،عاشق تر... 🍃آرزو میکنم 🌸چشماتون ازشادی برق بزنه 🍃لبتون پر از خنده باشه 🌸آرزو میکنم 🍃روزای آخرسال تون پُر از 🌸حسِ خوبِ با هم بودن باشه 🍃و هر شبتون یکی زیر گوشِتون 🌸 زمزمه کنه که چقد زیاد 🍃دوسِتون داره...و 🌸زندگیتون پراز خیروبرکت باشه
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 💯✍🏻از آقای نخودکی ختمی نقل شده است که برای برآورده شدن حاجت هر روز ذکری را بیان میکنند.این ختم از روز شروع شده و هر روز100 مرتبه این ذکرها را میخوانیم هر هفته تا گرفتن حاجت انجام شودهرروزقبل از گفتن ذکر اول نیت برای حاجت مد نظر ■چهارشنبه✨100 مرتبه یا ابا صالح المهدی ادرکنی ■پنجشنبه✨100مرتبه یا فاطمه الزهرا ادرکنی ■جمعه✨100مرتبه یا جواد الائمه ادرکنی ■شنبه✨100مرتبه آیه شریفه امن یجیب... ■یکشنبه✨100مرتبه صلوات ■دوشنبه✨100مرتبه یا ابوالفضل العباس ادرکنی ■سه شنبه✨100مرتبه استغفرالله ربی و اتوب الیه ■چهارشنبه دوم✨100مرتبه یا زین العابدین ادرکنی هفته دوم یا زین العابدین ادرکنی که گفته شد دوباره همین روز برای حاجتتون نیت کنیدو یا ابا صالح المهدی ادرکنی رو بگید و چهارشنبه دوم تعدادے تسبیح واین نوشته را به مسجد یا زیارتگاهے هدیه دهید 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🌸✨ هرکس سوره تکاثر را روز دوشنبه یا چهارشنبه ۴۰ بار بخواند مال عظیم یا خیـری به او رسد که در ذهن و تصورات او نگنجــد✨ 📚 کشکول افشاری ۱۱ سوره ✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ ﴿١﴾ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ ﴿٢﴾ کَلا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿٣﴾ ثُمَّ کَلا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿٤﴾ کَلا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ﴿٥﴾ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ﴿٦﴾ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ ﴿٧﴾ ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ ﴿٨﴾✨ 🌸 فراموش نکنید امروز ۴۰بار بخونید 🌸 ღـگشا⬆️
☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘ ‌ 🍒 داستان آموزنده و واقعی با نام 👈 ....🍒 👈 ولی گفتم نمی‌اندازم با خودم گفتم فکر کن این امتحان دو کاراته هست برو که می‌تونی همش به خودم امید می‌دادم از چندتا تپه بالا رفتم که صدای پارس سگ شنیدم به خودم گفتم حتما سگ پادگان است ولی گفتم میرم فوقش زندانیم می‌کنن ... گوش‌هام رو تیز کردم که وقتی صدای ایست شنیدم بشینم ولی شکر خدا رفتم جلوتر یه روستا بود دنبال مسجد می‌گشتم گفتم خدایا درش بسته نباشه رفتم تو مسجد ؛ بخاریش خاموش بود خیلی سرد بود به حدی که تو عمرم همچنین سرمایی تجربه نکرده بودم اون شب خیلی سرد بود تمام سجاده ها رو دور خودم جمع کردم که باهاشون خودم رو گرم کنم به ساعت که نگاه کردم دیدم چیزی نمونده به نماز صبح از ساعت نه شب تو راه بودم تا اون موقع... هرجوری بود وضو گرفتم بلندگوی مسجد روشن کردم اذان گفتم بعد گفتم الان امام جماعت میاد باهاش جماعت می‌کنم و ازش اجازه می‌گیرم چند ساعت تو مسجد استراحت کنم... 😔خیلی منتظر شدم کسی نیومد گفتم خدایا اینجا کجاست مگه دهکده‌ی مردگانه که کسی نمیاد نماز...!؟! خودم شروع کردم به نماز خواندن رکعت اول بلند شدم که صدای در آمد یکی کنارم ایستاد به شونم زد نماز که تمام شد دیدم یک مَرد جوان بود من رفتم یه گوشه دراز کشیدم که ازش خواستم خوابم برد بیدارم کند گفت چرا اینجا می‌خوابی؟ گفتم داداش اجازه بدید چند ساعت میخوابم میرم بخدا به چیزی کاری ندارم فقط خسته هستم به چیزی دست نمی‌زنم گفت نه ؛ منظورم اینه که بلند شو می‌ریم خونه ما گفتم نه ممنون همینجا خوبه اگر اجازه بدید گفت نه نمیزارم..... گفت باید باهام بیایی من کولت رو می‌برم تو هم بیا ؛ گفتم صبر کن مال خودم نیست نمیام گفت میایی دنبالش رفتم که کول رو بگیرم گفت اگر نیایی نباید اینجا هم بمونی منم باهاش رفتم... رسیدیم خونه‌شون گفت مادر مهمون داریم گفت قدمش رو چشمم خوش اومده بفرما...یه پیرزن بود رفتم تو گفتم مادر جان ببخشید مزاحم شدم گفت این چه حرفیه خوش اومدی خیلی محترم بود پسرش گفت بلند شو این لباس ها رو بپوش گفتم نه نمی‌خواد گفت چقدر تعارفی هستی... رفتن بیرون لباسام خیسِ خیس بود عوضشون کردم ، بعد اومدن داخل مادرش درست جلوم نشست گفت پاهات رو دراز کن گفتم نه پاهام رو گرفت دراز کرد تا زانوهام رو روغن زد که گرم گرم شدن بخدا داشتم از خجالت آب می‌شدم دستام رو هم تا آرنج روغن زد گفت خجالت نکش تو هم مثل پسرم هستی چند سالته؟ گفتم 17 سالمه گفت سنت کمه نباید اینقدر به خودت فشار بیاری بعد برام نون و پنیر آورد بخدا از هر غذایی خوشمزه تر بود... پسرش برام چایی آورد گفت نخور پسرش گفت چرا مادر گرمش میکنه؟ گفت نه دندوناش الان سرد هستن آگه بخوره دندوناش ترک برمی‌داره بده برای دندوناش.... گفت از بخاری فاصله بگیر برای پوستت بده ماشاءالله برای خودش یه دکتر بود بعدش گفت دراز بکش دو تا پتو روم انداخت گرم گرم شدم.... 👈 ادامه دارد⬅️⬅️⬅️ 🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃 💥برای دیدن بهترین پستها وداستانها به ما 👇
☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘ ‌ 🍒 داستان آموزنده و واقعی با نام 👈 ....🍒 👈 تا ساعت 9 خوابیدم که با صدای گوسفندها بیدار شدم زود بلند شدم لباس‌هام خشک شده بود پوشیدم اون مادر مهربون اومد گفت چرا بیدار شدی؟ گفتم دیره باید برم گفت صبر کن صبحانه بخور بعد برو... ازش تشکر کردم کولم رو برداشتم گفت صبر کن الان میام دم در ایستادم رفته بود برام چند تا لقمه و گردو و کشمش تو یه نایلون کرده بود گفت راهت دوره تو راه بخور... وقتی گذاشت تو جیبم دستش رو بوسیدم گفتم مادر جان شرمنده بخدا چیزی ندارم بهتون بدم حلالم کنید.... گفت این چه حرفیه پسرم همین که دنبال یه لقمه نون حلالی با این سن کمت یک دنیا ارزش داره تو هم مثل پسرم هستی... به پسرش گفت تا راه رو بهم نشون بده ؛ رفتم همش می‌گفت به خدا سپردمت خدا پشت پناهت باشه مواظب خودت باشه از خونشون دور شده بودم که به پشت سرم نگاه کردم دیدم هنوز داره برام دعا میکنه.... به پسرش گفتم مادرت زن خوبیه گفت بخدا یه تار موش رو به دنیا نمیدم من پدرم رو تو بچگی از دست دادم مادرم برام پدری کرده و هم مادری... گفتم زن نداری گفت پارسال ازدواج کردم زنم رفته خونه پدرش قهر کرده میگه باید بریم شهر من گفتم آخه کجا برم من که کاری بلد نیستم برم اونجا کارگری کنم اینجا گوسفند دارم یه تیکه زمین دارم بیام شهر که چی بشه... گفت سه بار رفتم دنبالش گفته نمیام منم قسم خوردم که دیگه نرم دنبالش گفتم باید قانعش می‌کردی که اینجا بهتره... پرسیدم راستی چرا صبح کسی برای نماز نیومد گفت امام جماعت گفته هوا سرده هر کی خونه خودش نماز بخونه گفتم مگه میشه همچنین چیزی؟؟ گفت حالا که اینجا شده گفتم شرمنده خیلی اذیت شدید ، راه رو بهم نشونم داد و گفت این چوب و چاقو را داشته باش مواظب گرگ ها باش مستقیم برو اگر رسیدی سر دو راهی از سمت راست برو نری سمت چپ مین گذاری هست... اگر گرگ ها رو دیدی تا می‌تونی ازشون دور شو اگر خدایی نکرده بهت حمله کردن قوی ترینشون رو بزن اگر اون رو بزنی بقیه ازت می‌ترسن... گفت راهت خیلی طولانی است از مسیرت خیلی دور شدی باید 5 ساعت راه بری ازش تشکر کردم حلالیت طلبیدم و رفتم تو راه به مادر مهربانش فکر می‌کردم که چه زن مهربانی بود می‌گفتم اگر خدا بهم عمر داد حتما میام براشون جبران میکنم ، وقتی بهش فکر می‌کردم یاد مادرم افتادم که همیشه برام دعا می‌کرد... همیشه می‌گفتم آخه دعا به چه درد من می‌خوره، اونم می‌گفت احسان از خدا میخوام عمرت باعزت بهت بده از هر بلای به دور باشی.... چند‌تا کوه رفتم کفش‌هام خیس شده بود هوا خیلی سرد بود چشام رو به زور باز می‌کردم تمام زمین فقط سفید بود برف همه جا رو گرفته بود غیر از سفیدی رنگ دیگری نمیدیدم یه جا پام رو گذاشتم تمام پام فرو رفت توی برف به زور پام رو آوردم بیرون که کفشم جا موند دستم رو فرو کردم توی برفها که که بکشمش بیرون ولی پاره شد وقتی آوردمش بیرون با بند کفشم بستمش به پام ولی انگار چیزی تو پام نبود ، نون و گردوها رو در آوردم و خوردم داشتم راه می‌رفتم از یه کوه تا اخرای کوه رفته بودم ؛ وقتی ایستادم مثل دیوانه ها می‌خندیدم که احسان پارسال این موقع یه کمونیست و بی دین بودی و تو چه خوشی ولی الان دیندار و تو چه زحمت بدبختی هستی خندم میومد آنقدر خندیدم بعد گفتم خدایا راضیم به رضایت.... 🗻خودم رو به بالای کوه رساندم ولی هیچ چیزی نمی‌دیدم پام رو احساس نمی‌کردم انگار دیگه پایی نداشتم آدرسی که داده بود درست اومده بودم به خاطر سردیه پام می‌لنگیدم... 🔹یه کم نون و گردو برام مونده بود خوردم با دستم پام رو فشار میدادم که خون توشون جریان پیدا کنه ولی انگار بی تاثیر بود بلند شدم به راهم ادامه دادم به یه جایی رسیدم نمی‌دونم چی بود ترس تمام بدنم رو گرفته بود انگار از یه چیزی می‌ترسیدم ولی نمی‌دونم چی بود احساس می‌کردم دارن از پشت بهم ضربه میزنن ولی به هر طرف که نگاه می‌کردم چیزی نمی‌دیدم خودم رو آماده کردم برای درگیری ولی خدایا با چی من که چیزی نمیبینم... 👈 ادامه دارد⬅️⬅️⬅️ 🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃 💥برای دیدن بهترین پستها وداستانها به ما 👇
💎پیامبر رحمت (ص): ✨ هرکس یک شبانه روز از بیماری پرستاری کند، خداوند او را با ابراهیم خلیل محشور می کند. 🔸ثواب الاعمال/ص ۳۴۱ ➖〰➖〰➖〰➖〰➖ 🔅 (ص) : 🔸 إِنَّ المُسلِمَ... إِذَا مَرِضَ وَكَّلَ اللّه بِهِ مَلَكاً يَكتُبُ لَهُ فِي سُقمِهِ مَا كَانَ يَعمَلُ مِنَ الخَيرِ فِي صِحَّتِهِ حَتّى يَرفَعَهُ اللّه وَ يَقبِضَهُ؛ 🔹«وقتى مسلمان بیمار مى‌‏شود. خداوند، فرشته‌‏اى را بر او مى‌‏گمارد تا در بیمارى‌‏اش، براى او خیرهایى را كه در زمان سلامتش انجام مى‌‏داد بنویسد، تا این كه خداوند، [روح] او را ببرد و قبض كند.» 📚 الكافي: ج‏۳ ص۱۱۳ ح۲