eitaa logo
کانون خدمت رضوی شمس الشموس
2هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
24 فایل
کانون خدمت رضوی شمس الشموس خیریه کوثر آدرس:اصفهان خ طالقانی ابتدای خ اردیبهشت شمالی مجتمع فرهنگی نور ۲ طبقه دوم 📞 03132403614 آدرس ایتا: 🆔️ @shamsalshomous آدرس اینستاگرام: 📷 https://instagram.com/shamsalshomous ارتباط با ادمین: 🆔️ @khadem_olreza
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اصفهان رضوی
با سلام و احترام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات در ماه پر خیر و برکت رجب به اطلاع می رساند با توجه به شروع به کار گروه پایش و نظارت مومنانه دبیرخانه کانون‌های خدمت رضوی ، خادمیاران محترم می توانند جهت ارتباط مستقیم با مسئول گروه پایش و نظارت مومنانه به منظور ارائه هرگونه اخبار ، اطلاعات ، شکایات ، انتقادات و پیشنهادات با شماره های ذیل از طریق پیام‌رسان ایتا ، پیامک و تلفن ارتباط برقرار نمایند. صرفاً پیامک و پیام‌رسان ایتا : ۰۹۰۵ ۲۶۱ ۵۹۶۹ ارتباط تلفنی مستقیم : ۰۳۱۳۲۶۷۳۶۷۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مقدمات توحید(قسمت چهلم و پایانی) در این مدت از مقدمات توحید گفتیم... از اینکه قبل از وارد شدن در مدار توحید و از خدا گفتن و خدا خواستن چه زمینه های فطری در انسان باید شکوفا شود که با پای دل، خودش سراغ توحید بگردد و وقتی کسی آمد که از خدا گفت او را در آغوش بکشد و بگوید: وای! من سالهاست دنبال این خدا می گردم... ✅گفتیم انسان باید درک نامساوی ها را داشته باشد درکی که به عزت خواهی منتهی می شود و عزت خواهی یعنی کمال بخواهد و برای ابد بخواهد... ✅در قدم بعدی باید عظمت خواه باشد و عظمت را درست بفهمد و درک کند و بداند چه چیزهایی واقعا بزرگ است و چه چیزهایی واقعا کوچک که نتیجه آن خشیت است... ✅سوم وقار خواه و غفران خواه باشد... دنبال پر کردن خلاهای وجودیش باشد... بفهمد چه چیزی کم دارد...و در صدد جبران برآید... ✅چهارم اینکه اطمینان خواه باشد...دنبال یک پناه و دل گرمی واقعی بگردد... ✅و پنجم اینکه به نفع و ضرر های واقعی و پایدار توجه داشته باشد... اینها مقدمات ورود به توحید بود که امیدوارم توانسته باشم به خوبی منتقل کرده باشم... کاش این معارف قرآنی که استاد اخوت به زیبایی و کاربردی ارائه داده اند تبدیل به طرح درس شود و در مدارس به دانش آموزان تدریس شود تا شاهد یک نسل موحد تر باشیم... نسلی که با عشق دنبال گم شده اش یعنی خدا بگردد...😍 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
از حرم عکس گرفتم که اگر دور شدم ببرد خاطره‌ها قلب مرا صحن به صحن 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌷🌷🌷 *چهارشنبه های دانایی در ایستگاه مطالعه کانون شمس الشموس* 📚 🌷🌷🌷 *پاتوق دانایی در کانون خادمیاران رضوی شمس الشموس خیریه کوثر تقدیم می کند.* 💎 ارائه کتابهای امانی جهت مطالعه 💎 معرفی ومشاوره کتاب های مفید کودک و نوجوان، رمان، کتاب های تربیتی و...‌. 💎 نمایشگاه کتاب کودک و نوجوان 💎 قصه خوانی برای کودکان 💎 ارائه محصولات فرهنگی *زمان:* *چهارشنبه ها از ساعت ۱۵:۳۰ الی ۱۷:۳۰* ‌‌ مکان : خیابان طالقانی، ابتدای اردیبهشت شمالی، ساختمان نور، طبقه اوّل 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
✨﷽✨ 🌼عدم استجابت دعا ✍شخصی نزد امیرالمومنین (علیه السلام) از عدم اجابت دعاهایش شکوه کرد . حضرت علت آن را چنین بیان فرمودند :دلهای شما در چیز خیانت کرده اند؛ لذا دعایتان مستجاب نمی شود. 1⃣ خدا را شناختید ولی حق او را چنان که باید ادا نکردید. 2⃣ به رسول او ایمان آوردید، سپس با سنتش مخالفت کردید. 3⃣ کتاب خدا را خواندید ولی بدان عمل نکردید. 4⃣ می گوئید از کیفر و عقاب خدا می ترسید، اما همواره اعمالی مرتکب می شوید که شما را به آن (کیفر و عقاب ) نزدیک می کند. 5⃣ می گوئید به پاداش الهی مشتاقید، لکن همواره کاری می کنید که شما را از آن (پاداش الهی ) دور می سازد. 6⃣ از نعمتهای خدا بهره می برید و شکر او را به جا نمی آورید. 7⃣ به شما گفته شده که دشمن شیطان باشید، ولی شما با او دوستی می کنید. 8⃣ عیوب مردم را نصب العین خود کرده اید و از عیوب خود غافلید.. با این همه چگونه انتظار دارید دعایتان مستجاب شود در حالی که خود درهای آن را بسته اید 🌹سپس فرمودند: 👈تقوا پیشه کنید. 👈اعمال خود را اصلاح کنید. 👈نیات خود را صادق گردانید. 👈امر به معروف و نهی از منکر کنید ✨تا دعای شما مستجاب شود. 📚 بحارالانوار-جلد93-صفحه376 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
کانون شمس الشموس خیریه کوثر چهارمین نشست ،کارگاه آموزشی،ویژه همسران جوان با عنوان: ❤️ *همسر مهربان من*❤️ را در روز شنبه ۱۴۰۰/۱۱/۳۰ با حضور زوجین اصفهانی با رعایت پروتکل های بهداشتی برگزار کرد . 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
قَالَ علی(علیه السلام) : أَصْدِقَاؤُکَ ثَلاَثَةٌ، وَأَعْدَاؤُکَ ثَلاثَةٌ؛ فَأَصْدِقَاؤُکَ: صَدِیقُکَ، وَصَدِیقُ صَدِیقِکَ، وَعَدُوُّ عَدُوِّکَ. وَأَعْدَاؤُکَ: عَدُوُّکَ، وَعَدُوُّ صَدِیقِکَ، وَصَدِیقُ عَدُوِّکَ ...   امام علی (علیه السلام) می فرمایند: ✅ دوستانت سه گروهند ✅و دشمنانت نیز سه گروه؛ ✅اما دوستانت ◀️ دوست تو و دوست دوستت و دشمن دشمنت ✅و اما دشمنانت ◀️ دشمن تو و دشمن دوستت و دوست دشمنت هستند ... حکمت ۲۹۵✨ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
امام رضا (ع) می‌فرماید: مَن زارَها بِقُمَّ کَمَن زارَنی هر کس (حضرت معصومه علیهاالسلام) را در قم زیارت کند، چنان است که مرا زیارت کرده است. (کامل الزیارات، ص ۵۳۶ ) 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💠کانون تخصصی خبر و فضای مجازی در راستای حمایت و تولید محتواهای فاخر جهت شرکت در 🔻پذیرای ایده های خادمیاران و یاوران رضوی می باشد. 🔻همچنین از داوطلبین فعال در عرصه خبر و فضای مجازی در کلیه کانون های خدمت رضوی استان دعوت به همکاری می شود. 🔻خادمیاران و یاوران رضوی جهت همکاری و ارائه ایده های خود می توانند موضوعات مربوطه را به صورت فایل صوتی و نوشتاری به شماره زیر در پیامرسان واتساپ ارسال نمایند. 📞 09137372241 📌لازم به ذکر است در سه محور موضوعی ✅سیره رضوی ✅زائر و زیارت رضوی ✅وقف و نذر رضوی برگزار می گردد لذا خادمیاران و یاوران رضوی می توانند سوژه ها و ایده های خود را جهت تهیه محتوا ارسال نمایند. 📌مهلت اعلام آمادگی جهت همکار و ارسال ایده ها تا ۵ اسفند ماه می باشد. ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️
✨﷽✨ 🌼داستان زیبای شیخ علی ✍️در کربلا واعظی بود به نام سید جواد که ساکن کربلا بود ولی در ایام محرم و عزا برای تبلیغ به نواحی و روستاهای دوردست می‌رفت نماز جماعت می‌خواند و مسائل شرعی می‌گفت و سپس به کربلا برمی‌گشت. (او می‌گفت): یکبار گذرم افتاد به روستایی که همه اهالی آن سنی مذهب بودند و در آنجا برخورد کردم با پیرمردی محاسن سفید و نورانی و چون دیدم سنی است با او از در صحبت و مذاکره وارد شدم ولی دیدم الآن نمی‌توانم تشیع را به او بفهمانم چون این مرد ساده‌لوح و پاکدل چنان قلبش از محبت غاصبین خلافت سرشار است که آمادگی ندارد و شاید گفتن حقیقت مطلب به او نتیجه برعکس بدهد. تا اینکه یک روز برای اینکه راه مذاکره با او را باز کنم و به تدریج ایمان در دل او پیدا شده و شیعه گردد از او پرسیدم: شیخ شما کیست؟ (عرب‌ها به بزرگ و رئیس قبیله شیخ می‌گویند) پیرمرد در پاسخ گفت: شیخ ما یک مرد قدرتمندی است که چندین خان ضیافت دارد. چقدر گوسفند دارد. چقدر شتر دارد. چهار هزار نفر تیرانداز دارد. چقدر عشیره و قبیله دارد. من گفتم: به به از شیخ شما چقدر مرد متمکن و قدرتمندی است! پیرمرد رو کرد به من و پرسید: شیخ شما کیست؟ گفتم: شیخ ما یک آقایی است که هرکس هر حاجتی داشته باشد برآورده می‌کند. اگر در مشرق عالم باشی و او در مغرب عالم و گرفتاری و پریشانی پیش آید و او را صدا بزنی فورا به فریادت می‌رسد و رفع مشکل از تو می‌کند. پیرمرد گفت: به به عجب شیخی است شیخ خوب است اینگونه باشد. اسمش چیست؟ گفتم: "شیخ علی". دیگر در اینباره صحبتی نشد ولی احساس کردم پیرمرد از شیخ علی خیلی خوشش آمده و دائم در فکر سخن من است. دهه محرم تمام شد و به کربلا برگشتم و بعد از مدتی دوباره به آن روستا عزیمت کردم و این دفعه با شور و علاقه فراوانی. با خود می‌گفتم: آن روز سنگ بنا را گذاشتم و نامی از "شیخ علی" بردم، این دفعه بنا را تمام نموده و "شیخ علی" را به طور کامل معرفی می‌کنم و پیرمرد روشن‌دل را با مقام مقدس ولایت، امیرالمومنین (ع)آشنا می‌سازم. تا وارد روستا شدم سراغ او را گرفتم. گفتند: از دنیا رفته است! خیلی متاثر شدم و با خود گفتم: عجب پیرمردی به او دل بسته بودم که او را با ولایت آشنا کنم. حیف که بدون ولایت از دنیا رفت. چون معلوم بود که اهل عناد و دشمنی نیست بلکه القائات و تبلیغات سوء او را از گرایش به ولایت محروم نموده است. به دیدن فرزندانش رفتم و پس از تسلیت تقاضا کردم که مرا سر قبر او ببرند. بالای قبر او گفتم: خدایا من به این پیرمرد امید داشتم. چرا او را از این دنیا بردی؟ خیلی به آستانه تشیع نزدیک بود. افسوس که ناقص و محروم از دنیا رفت. از قبرستان که برگشتیم شب را در منزل همان پیرمرد استراحت کردم. وقتی خوابیدم در عالم رویا از دری وارد شدم دیدم یک دالان درازی است و در یک طرف آن نیمکتی است بلند که روی آن دو نفر نشسته‌اند و آن پیرمرد سنی نیز در مقابل آن‌هاست. پس از سلام و احوالپرسی دیدم در انتهای دالان دری است شیشه‌ای که از پشت آن باغی بزرگ دیده می‌شود. از پیرمرد پرسیدم: اینجا کجاست؟ گفت: اینجا عالم قبر و برزخ من است و باغ در انتهای دالان متعلق به من و قیامت من است. گفتم: چرا به باغت نمی‌روی؟ گفت: هنوز موقعش نرسیده. اول باید این دالان را طی کنم. گفتم: چرا طی نمی‌کنی؟ گفت: این دو نفر معلم من هستند. آمده‌اند تا مرا تعلیم ولایت کنند، وقتی ولایتم کامل شد می‌روم. سپس به من گفت: آقا سید جواد گفتی و نگفتی! گفتی: شیخ ما چنین و چنان است ولی نگفتی که "شیخ علی" همون "حضرت علی بن ابیطالب علیهما السلام" است. به خداوند متعال قسم همین که صدایش زدم به فریادم رسید. پرسیدم: قضیه چیست؟ گفت:وقتی از دنیا رفتم و مرا دفن کردند نکیر و منکر به سراغم آمدند و از من سوال کردند که: (من ربک؟ و من نبیک؟ و من امامک؟) من دچار وحشت و اضطرابی شدید شدم و هر چه می‌خواستم پاسخ دهم زبانم نمی‌چرخید. با آنکه مسلمان بودم ولی نمی‌توانستم نام خدا و پیغمبرم را بر زبان جاری کنم. دور مرا احاطه کردند و می‌خواستند مرا عذاب کنند. من که به تمام معنا بیچاره شده بودم و می دیدم که هیچ راه گریز و فراری نیست ناگهان به یاد حرف تو افتادم که می‌گفتی (ما یک شیخی داریم که اگر کسی گرفتار باشد و او را صدا زند هر جا باشد فورا حاضر می‌شود و از او رفع گرفتاری می‌کند) من هم فریاد زدم: ای علی به فریادم برس. فورا آقای بزرگواری حاضر شدند و به آن دو مامور فرمودند: دست از این مرد بردارید. معاند نیست. او از دشمنان ما نیست. این طور تربیت شده. حضرت علیه السلام آن دو را رد کردند و دستور دادند دو فرشته دیگر بیایند و عقائد مرا کامل کنند. این دو نفری که روی نیمکت نشسته‌اند همان دو هستند که به امر حضرت مرا تعلیم عقائد می‌کنند. 📚کتاب راهنمای سفر آخرت، ناصرکاوه و کتاب معادشناسی، علامه طهرانی
Part07_سه روایت از یک مرد.mp3
10.63M
🎼 کتاب صوتی 📚سه روایت از یک مرد "سه روایت از زندگی شهید سید حسین علم الهدی" قسمت 7⃣ پایان ••✾•🍃🌸🍃•✾••