📖 افتادیم توی اتوبان. جواد سرعتش را زیاد کرد و گفت: «کاش بعضی از آقایون روشن فکر بیان این جا رو ببینن! این که شب بخوابی و واقعا حس نکنی و ندونی صبح چه اتفاقی می افته؟ مرده ای، زنده ای، شهرت دستته، نیست؟! هرآن تلفنت زنگ می زنه و نمیدونی بچه تو کشتن، اونو دزدیدن، گرفتن، بردن! وقتی هرج و مرج شد، دیگه هرج و مرج شده؛ صاحبی نداره که.
📌 مدتی توی حلب مسیری رو می رفتی، موقع برگشتن می دیدی بسته ست! جاده ای که تا دیروز با امنیت میرفتی، تا ماه پیش با خیال راحت می رفتی، حتی تو شب، یهو میدیدی تو روز هم نمی تونی بری. چند نفر وسط جاده، ایست و بازرسی زده بودن با پرچم جدید! اون زمان ناامنی رو بیشتر حس کردم. در یه چنین فضایی وقتی می ری ایران، می بینی چه لذتی داره! چه حس آرامشی!»
📂 #برشی_از_کتاب
📚 #پویش_مطالعاتی_شمسه
🆔 @shamseh_5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید | حرفا رو بیخیال، بسپر به امام حسین(علیه السّلام)
📂#شهید_محمد_حسین_محمدخانی
📚 #پویش_مطالعاتی_شمسه
🆔 @shamseh_5
سلام
یه روز توکانال پایگاه بسیج کتاب یوتیوب روگذاشتن
اولش بی اعتنا بودم به خودم گفتم بدردمن نمیخوره
بعد تبلیغات تکرارشدگفتم بزارببینم اصلامحتواش چی هست که اینقددارن تبلیغشومیزارن
توگوگل سرچ کردم که دیدم درموردشهیدهاهست نویسندشم یزدیه
خیلی مشتاق شدم کتاب روبخونم
بدون معطلی ثبت سفارش کردم
انقدمشتاق بودم که توی دوروز کلشوخوندم😍
خیلی دوسش دارم
لقب گذاشتناوتوصیف لحظه به لحظه واسم خیلی جالب بود
بعد کتاب ابراهیم هادی این کتاب واقعابرام ارزشمندبود👌
خداقوت دمتون گرم👏
➕ #دلنوشته ارسالی از مخاطبان
📚 #پویش_مطالعاتی_شمسه
🆔 @shamseh_5
📕 اسماعیل بیخبر رفته بود دمشق. از صبح سماق میمکیدم تا ابوعباس برسد. با مجید هماهنگ شده بودند تا ما را ببرد سابقیه؛محل شهادت عمار. البته الان دست دشمن بود. ابوعباس گفته بود: «تا جایی که تو تیررس نباشیم و بتونیم،جلو میریم!»
📌ساعت نه و نیم به رضا گفتم: «بیا بریم مقر فاطمیون.» میخواستم از فرصت استفاده کنم. از طرفی، دلم نمی آمد سابقیه را از دست بدهم. به مجید گفتم: «ما میریم؛اگر ابوعباس اومد؛به رضا بیسیم بزن خودمو میرسونم.»
➕ عکس ارسالی از مخاطبان
📂 #برشی_از_کتاب
📚 #پویش_مطالعاتی_شمسه
🆔 @shamseh_5
Podcast.mp3
2.47M
🎧 #بشنوید | هنوز این خاطرهاش مثل آدامس توی ذهنم چسبیده
📂 #معرفی_کتاب
📚 #پویش_مطالعاتی_شمسه
🆔 @shamseh_5
🚗 دغدغه داشت که ما با چی بر می گردیم. وسیله داریم یا نه!
اینکه کسی پیاده از هیئت بر نگرده براشون مهم بود.
🔸محمد حسین میگفت: «اینا ماشین ندارن تک تک برسونیدشون.» ما رو سوار ماشین یا موتور میکرد و میفرستاد. تا ما نمیرفتیم خودش نمیرفت.
📂#شهید_محمد_حسین_محمدخانی
📚 #پویش_مطالعاتی_شمسه
🆔 @shamseh_5
🔰 چند ماه پیش بود؛
شهدای خانطومان در کالبد تکهاستخوانهایی به قواره یک نوزاد به وطن رجعت کردند.
بعد از شهادت حاجقاسم، گردی روی شانههای تبدار مدافعین حرم نشسته بود که با بازگشت بلباسی و دوستانش نسیمی خورد و غبارها قدری کمعمقتر شد.
آنموقع بود که خیلیها برای خود حدیث «ای دریغا» خواندند.
🔸 از اهالی قلم و تصویر و وزن و قافیه خیلیها بودند که انگشت واحسرتا گزیدند که زمانه رفت و دروازه شهادت بسته شد و ما به حجت که نه (!) به بهانه کار فرهنگی فقط نگاه کردن را اولویت بخشیدیم.
خبرِ آمدن آخرین پیکرهای بازمانده از مقتل خانطومان بود که گذر زمان را به رخ کشید و حسرت زیستن در آرمانشهر مدافعان حرم را تازه کرد.
این واگویهها بنا بود در ابتدای راه مقدمهای باشد تا برسیم به اینجا که چرا «جاده یوتیوب» نه فقط برای الان، که برای ساکنان و دغدغهمندان چند دهه بعد ایران اثری درخور و قابل ستایش خواهد بود.
برای من و آنهایی که به جبر زمان، جغرافیا و حتی مصلحت و سیاست نتوانستند در این آرمانشهر زندگی کنند، کتاب جاده یوتیوب سفرنامهای از محمدعلی جعفری به سوریه است.
🔸 نزدیکترین فرم برای زیستن در روایت، «سفرنامه» است؛
جایی که متن قصهگو است؛
تجربههای زیسته نویسنده از محیط، انسانها و روابطشان است که باعث میشود خواننده به مرور، خود را به جای راوی قرار دهد.
از اضطرابهای اولیه در مسیر تهران که آیا آخر میگذارند برویم سوریه یا نه، تا دلهره خمپارههای داعشی و اندوه زخمهایی که روی تن بیجان سوریه، احتمالا برای سالها جا خوش کردهاند.
سفرنامه بهترین دریچهای است که دور از روایتهای کلان و کلیشهای، میتوان ذیل آن هم زیست، هم گریست، هم عبرت گرفت، هم دانش آموخت و هم صحیحتر قضاوت کرد. شاید همین الان هم اگر بخواهم در کوبا قدم بزنم «سباستین» منصور ضابطیان را دست بگیرم و اگر بخواهم همچنان در سوریه بمانم «جاده یوتیوب» را.
🔹 برای مخاطبی که درگیر آرمانشهر مدافعان حرم است، جاده یوتیوب چندساعته طی میشود
و خواننده اگر بخواهد مطلبی درباره آن بنویسد، تیترش را این میزند:
آن شب چشمهایم در سوریه بود.
➕ #دلنوشته ارسالی از مخاطبان
📚 #پویش_مطالعاتی_شمسه
🆔 @shamseh_5
📒 کتابها مثل نسیم بهاری باعث طراوت بخشیدن به روح انسان شده و تشنگی روح انسان را سیراب میکنند.
📂 #نکته_ناب
📚 #پویش_مطالعاتی_شمسه
🆔 @shamseh_5
📕 گم،خرده سنگ و آسفالت ریخت روی کاپوت و توی شیشه. جواد که سرعت را کم کرد، دود سفیدی بلند شد. پنجاه متریمان یک خمپاره خورد زمین. قلبم ریخت. زهردرد شلیک شد در بدنم.
📌درد تیر کش؛ مثل مستأجری که خیال خالی کردن خانه را ندارد، آمد میان خانه کمرم چهارزانو نشست. جواد که خیلی طبیعی برخورد کرد. خندید که : «اینم از نشانه های خداست که ما پنجاه متر تا شهادت فاصله داریم !» چهار ستون بدنم داشت می لرزید.
➕ عکس ارسالی از مخاطبان
📂 #برشی_از_کتاب
📚 #پویش_مطالعاتی_شمسه
🆔 @shamseh_5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید | میون دفتراش عشقی بدون مرز پیدا بود
📂#شهید_محمد_حسین_محمدخانی
📚 #پویش_مطالعاتی_شمسه
🆔 @shamseh_5
📗 هر کتاب دنیایی است جادویی و پر از نشانه های کوچکی که قادرند مرده ها رو زنده کنند و به زنده ها زندگی جاودانه ببخشند.
💬 #یوستین_گردر
📂 #نکته_ناب
📚 #پویش_مطالعاتی_شمسه
🆔 @shamseh_5
📕 صبح رفتیم عملیات. زمین باز بود. برای تیراندازی جایی نداشتیم کمین کنیم. مهماتمون تموم شد. نمیتونستیم از جامون تکون بخوریم. عمار مهمات میآورد و ما را قوی میکرد که عقب نشینی نکنیم.
📌 بلند شد تیر اندازی کنه، ترکش توپ ۲۳ خورد توی سرش. گفت: «منو ول کنین و برین جلو !» به عشق حاج عمار پیش رفتیم؛ هم شهید دادیم، هم زخمی. پیروز شدیم. وقتی برگشتیم، شهید شده بود. کمی اونو روی زمین کشیدیم؛ بعد یه نفر بر اومد و حاج عمار را برد.
➕ عکس ارسالی از مخاطبان
📂 #برشی_از_کتاب
📚 #پویش_مطالعاتی_شمسه
🆔 @shamseh_5
بسمالله الرحمن الرحیم
تا بسته رو باز کردم
بچهها بدو اومدن که سهم آبنبات و نمک تبرکی شونو بگیرند..
(میدونند بستهای که از کتابرسان بیاد خوشمزه ست.. 😌)
همونطور که گوشهی لپشون آبنبات شونو مزه مزه میکردند
دوباره رفتند سراغ خاطرات اربعین شون ..
(حتماً هدیهی تبرکی امام رضاجان یه ربطی داره به اربعین.. 😍)
یهو دیدم دادشون دراومد..
_مامان! این کتاب سوراخ سوراخه!
_🤭
چند ثانیهای به هوای بررسی صحت و سلامت کتاب ، از خاطرات خوشمزهشان کنده شدند..
.
.
روان و شیرین بودن کتاب «جاده یوتیوب» رو دوست داشتم؛
کتابی که باهاش سفر کردم،
خندیدم کلّی،
گریه کردم،
هراسان شدم،
آرام گرفتم.
یه سفرنامه ی جادهای که با تمام موقعیتهای طنز و برشهای جدّی اش لحظه به لحظه مخاطبشو همراه خودش به محل اتفاق میبره. 😊
.
.
برام جالب بود که چرا اسمش جاده یوتیوب هست ؟!🤔
این قسمت کتابو داشته باشین:
توی اتوبان یک جایی را شبیه خاکریز بسته بودند.
وقتی ازش رد شدیم اسماعیل گفت: «قبلاً وسطای این اتوبان میرفتی تو دل دشمن.
اگه یکی منطقه رو نمیشناخت، میرفت اسیر میشد. جاده رو بسته بودند که اشتباه نرن.»
وقتی اسی دور زد اسماعیل خندید: «با عمار و رفقا اصطلاحی داشتیم که به اینجور جاها میگفتیم جاده یوتیوب. اگه بری میذارنت رو صندلی، سرتو میبُرن و فیلمتو مستقیم میذارن تو یوتیوب.»
➕ #دلنوشته ارسالی از مخاطبان
📚 #پویش_مطالعاتی_شمسه
🆔 @shamseh_5
📌 رفیقی که آخرش شهیدت کنه، کجاست؟
دیدی؛ خیلیها امروز با چشم اشکبار برای شهدای مدافع حرم گریه میکنند و می سوزند.🤔
دیدی؛ خیلیها تا قبل از شهادت محمدحسین، وحید، محمد دیوارها فضای دلشان را گرفته بود؛ اما اینها با رفتنشان یک شوری در دلها جاری کردند که همه را یاد خدا انداخت. 😭
مگر نه این است که رفیقی خوب است که تو را یاد خدا بیاندازد؟ حاجحسین یکتا میگفت: «رفیقی پیدا کن که آخرش شهیدت کنه.»😍
💎 «الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ»
ﺩﺭ ﺭﻭﺯ قیامت، همة ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ با یکدیگر ﺩﺷﻤﻦ میشوند، ﻣﮕﺮ آنهایی که #با_تقوا بودهاند.
🌿 گاهی خدا رفیق خوب را که رزق خاص خود می باشد، روزی میکند، چرا ما چشم باز نمیکنیم تا ببینیم و استفاده کنیم؟!
📷 از راست: شهید محمد معینزاده، شهید وحید زمانینیا، شهید محمدحسین محمدخانی و شهید محمد کامران
📂#شهید_محمد_حسین_محمدخانی
📚 #پویش_مطالعاتی_شمسه
🆔 @shamseh_5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید | حتما این کتاب رو مطالعه کنید
➖ گفتگویی با احسان عابدی
📂 #معرفی_کتاب
📚 #پویش_مطالعاتی_شمسه
🆔@shamseh_5
📔اين ويژگي كتاب هاست كه تو را به سفر مي برند. بدون آنكه پاهايت را تكان بدهي.
📂 #نکته_ناب
📚 #پویش_مطالعاتی_شمسه
🆔 @shamseh_5
📖 امید دوید توی جونم.
- شبی وسایلو تهیه کن؛ صبح زود مغازه ها باز نیستن. ساعت هشت اینجا باش که ده بریم حرم. صبح همه چیز طبق برنامه پیش رفت. ساعت ده توی پارکینگ حرم بودیم. با کمک چند تا از دوستان، تابوت رو بردیم داخل سرداب. چند دقیقه صبر کردیم تا بچه های فاطمیون برسن. مداحی سر رسید. تا همه جمع بشن، زیارت حضرت زینب (س) و زیارت عاشورا رو خوند.
📌 صد و پنجاه نفری میشدن. حتی زائرینی که برای زیارت میرفتن هم اومدن کنار تابوت. پیکر رو بلند کردن و با مداحی بردن داخل صحن. کنار ضریح مداح دیگهای پیدا شد. بدون هماهنگی. خادم حرم بلندگویی روشن کرد و به دست مداح داد. دیگه تو حرم جایی برای ایستادن نبود. بعد تابوت رو بلد کردن و چند دقیقهای چسبوندن به ضریح. انگار دوست نداشت از حرم دل بکنه! از زمان ورود تا خروجمون، یه ساعت و چهل و پنج دقیقه طول کشید. آقا میثم گفت: «سابقه نداشت. خیلی شهید آورده بودیم حرم؛ از رزمنده بگیر تا سردار. مهمونی شون بیش از ده دقیقه، یه ربع طول نمی کشید!»
➕ عکس ارسالی از مخاطبان
📂 #برشی_از_کتاب
📚 #پویش_مطالعاتی_شمسه
🆔 @shamseh_5
بسم حبیب....
🎀 یه خبر خوش، به دلیل استقبال زیاد شما عزیزان مسابقه تا تاریخ 15فروردین تمدید شد🤩
چی؟؟!!!🤭
هنوز کتاب رو نخریدی 😱
اشکالی نداره عدد ۵ رو به ۱۰۰۰۹۰۰۰۹۰۰۰۱بفرست تا در سریع ترین زمان ممکن برات ارسال کنیم بدو که منتظریم😊
📂 #اطلاعیه
📚 #پویش_مطالعاتی_شمسه
🆔 @shamseh_5
May 11
📖 برگهای سبز با رگبرگهای سفید، باعث میوه دادن درخت می شوند ؛
📌 و برگهای سفید با رگبرگهای سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها …
📂 #نکته_ناب
📚 #پویش_مطالعاتی_شمسه
🆔 @shamseh_5
📕 مجید آمد دنبال ابوحسین. تیتر خاطرات را بهش دادم. کرار شده بود مترجمش. ابوشه ادامه داد: «سنم کم بود؛ نمیذاشت به خط و جلو برم. وقتی میخواستیم بلاس رو بگیریم، یه موتورسیکلت دستم بود. ازم گرفت و گفت: «نرو داخل و برگرد!" یه بار از دستش فرار کردم. مسلحین ما رو محاصره کردن. ظرف نیم ساعت، نیرو آورد و محاصره رو شکستن.»
📌 برگه اش را تا زد و گذاشت داخل جیب. ته سیگارش را توی جاسیگاری خاموش کرد.
- تو لاذقیه پسر عموم شهید شد. نمی ذاشت به مرخصی برم. وقتی حاج عمار شنید، تسلیتی گفت و پیشانی مو بوسید و گفت که به مرخصی برم. موقعی که خودش شهید شد، خیلی ناراحت شدم. انگار داداشم شهید شد. اون یه تکیه از دلم بود.»
📂 #برشی_از_کتاب
📚 #پویش_مطالعاتی_شمسه
🆔 @shamseh_5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #تیزر | مسابقه کتابخوانی با محوریت کتاب جاده یوتیوب
🎁 یک مسابقه همراه با یک جایزه دو میلیون تومانی
و بیست جایزه پانصد هزار تومانی
🗓 زمان مسابقه: ۲۵ دی تا ۱۵ فروردین ۱۴۰۰
💳 راههای تهیه کتاب با «۲۵٪ تخفیف»👌:
1️⃣ ارسال عدد ۵ به سامانه ۱۰۰۰۹۰۰۰۹۰۰۰۱
(ویژه شهر یزد)
2️⃣ از طریق سایت ketabresan.net
(ویژه سایر استان ها و شهرها)
#موسسه_فرهنگی_تربیتی_مدرسه_عشق
📚 #پویش_مطالعاتی_شمسه
🆔 @shamseh_5
♨️ #یادآوری
⚠️ ❌❌. آخرین مهلت شرکت در پویش مطالعاتی شمسه تنها تا ساعت ۲۴ روز یکشنبه ۱۵ فروردین ماه میباشد، پس هرچه سریعتر اقدام نمایید.❌❌
✅ تا سه روز بعد از اتمام مسابقه، قرعه کشی انجام میشود.
📌 پاسخ سوالات طبق فرمول داده شده در برگه پرسشنامه به سامانه 1000900090001 ارسال شود.
📞در صورت نیاز به راهنمایی به شماره 09921791239 تماس حاصل فرمائید.
📚 #پویش_مطالعاتی_شمسه
🆔 @shamseh_5
📌#پایان_مسابقه
✅ برای اطلاع از مسابقات بعدی و برندگان این دوره از مسابقه، مارا در کانال ها و پیج شمسه دنبال کنید.
📚 #پویش_مطالعاتی_شمسه
🆔 @shamseh_5
♨️ روز انتظار فرا رسید
💎 قرعهکشی برندگان مسابقه ساعت ۱۰ صبح
📅 مورخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۰
🔰 به مناسبت ولادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی (علیه السّلام)
📡 به صورت زنده در پیج اینستاگرام
🔗 instagram.com/shamseh_5
📚 #پویش_مطالعاتی_شمسه
🆔 @shamseh_5