🔻 #قصه_دلبری
🔻شهید مدافع حرم «محمدحسین محمدخانی» به روایت همسر
✅ به گزارش سایت خبری رجانیوز
💢 خدا با بقیه دلبرها کاری ندارد نه با خودشان نه با آنها که دلشان را بردهاند! میگوید خوش باشید آنجا که من نیستم «كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ» است! فردا که «أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا» شد میفهمید که دنبال سراب رفتهاید و هیچ نبود! نه اینکه اول بود بعد از بین رفت، نه، اصلا از اول چیزی نبود تو فکر میکردی چیزی هست. آنجاست که دل و دلبر را با هم از دست میدهند!
💢 اما با مؤمنین کار دارد. نیست که آنها استوانههای نور هستند، راه هم که میروند دلهای چون آینه دیگر مؤمنین نور آنها را جذب میکند و بازتاب میدهد و چه دل و دلبری و خاطرخواهی در سرزمین ایمان و زیر چتر خدا درست میکنند! آنقدر این دلبریها خوشگل است که خدا گرهاش را محکم میکند؛ آنقدر محکم میکند که «حتی یرد علی الحوض» باز نشود!
💢 حالا «قصه دلبری» یکی از این خوبان خدا کتاب شده. از دلبریاش برای خدا همین بس که الان در عالم ملکوت «نظر الی وجه ربه» در سایه قرب الهی همنشین اولیاء و انبیاء الهی است، اما دلبری کردن برای خدا دل مؤمنین را هم میبرد! هرچقدر ایمانت بیشتر جاذبه این دلبریها برایت بیشتر است.
💢 «قصه دلبری» نقل عشقبازی است! نه از آن عشقبازیهای پوچ فیلمهای عاشقانه یا از آنها که موقع شنیدن موسیقیهای پاپ در خیال آدم میآید و دلش غنج میزند برایش! نه؛ نَقل این خاله بازیها نیست! نقل عشقبازی محمد حسین آقای محمد خانی برای خداست! که همسرش برای ما نقل میکند و میگوید چگونه این عشق بازیهای آقا محمدحسین دل او را هم برده و میدانی این عشق بازیها برای آنها که «عَلى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً» هستند فهم نمیشود و فقط کسی آنها را میفهمد و عاشقش میشود که «ذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَت قُلوبُهُم وَإِذا تُلِيَت عَلَيهِم آياتُهُ زادَتهُم إيمانًا».
💢 کتاب «قصه دلبری» که با قلم محمدعلی جعفری نگارش شده است روایت زندگی شهید محمدحسین محمدخانی است از لسان همسر محترمشان که در 160 صفحه از سوی نشر روایت فتح منتشر شده است. علاقمندان جهت تهیه و خرید کتاب « قصه دلبری» میتوانند به فروشگاه اینترنتی کتاب روزاهنگ مراجعه کنند.
💢 در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«از تیپش خوشم نمیآمد. دانشگاه را با خط مقدم جبهه اشتباه گرفته بود. شلوار ششجیب پلنگی گشاد میپوشید با پیراهن بلند یقهگرد سهدکمه و آستین بدون مچ که میانداخت روی شلوار. در فصل سرما با اورکت سپاهیاش تابلو بود. یک کیف برزنتی کولهمانند یکوری میانداخت روی شانهاش، شبیه موقع اعزام رزمندههای زمان جنگ. وقتی راه میرفت، کفشهایش را روی زمین میکشید. ابایی هم نداشت در دانشگاه سرش را با چفیه ببندد.» از وقتی پایم به بسیج دانشگاه باز شد، بیشتر میدیدمش. به دوستانم میگفتم: «این یارو انگار با ماشین زمان رفته وسط دهۀ شصت پیاده شده و همونجا مونده!»
🌐http://www.rajanews.com/news/286642/«قصه-دلبری»-نقل-عشق-بازی-است-روایت-خواندنی-زندگی-شهید-محمدحسین-محمدخانی-از-زبان-همسرش-از
🔰به کانال "شمسه" بپیوندید:
🌐 @shamseh8
#نمایشگاه_کتاب
🚩 #شغل_شریف /مجموعه داستان کوتاه
انتشارات سوره مهر/ راهروی 27
🚩 #خانه_مغایرت /رمان
انتشارات شهرستان ادب/ راهروی 19
🚩 #عمار_حلب /زندگینامه شهید محمدخانی
#قصه_دلبری /شهید محمدخانی به روایت همسر
#فرزند_کشمیر /زندگینامه سیدقلبی حسین رضوی کشمیری
انتشارات روایت فتح/ راهروی 1/11
🚩 #پادشاهان_پیاده / خرده روایتهایی از زیارت اربعین/ انتشارات عهدمانا/راهرو 19(غرفه نشر شهید کاظمی)
🌐 @shamseh8
🔻 #ارسالی_مخاطبین
🔻 #قصه_دلبری
💠 بالاخره پیداش کردم خودم که نه یه دوست که اصلا توقعشو نداشتم بهم هدیه داد. اونقدر گفته بودم که همه دنبال خوندنش بودن و هستن.
💠 داغ داغ رسید دستم. رفیقم خواست بین خودشو قصه دلبری امتحانم کنه. دست گذاشت رو کتاب که اول من باس بخونم. یه چند روز دیگه به انتظارم اضافه شد. وقتی رسید دستم داشتممیرفتم حرم امام هشتم سر خدمت. برگشتنی تو یه مسیر دوساعت ونیمه با زبون روزه بعد یه شب کاری جانانه خوندمش و گریه کردم تمام راهو.
💠 عجب قصه دلبری ای بودا. حالا هر وقت با دوستام میریم سر خدمت میگردیم دنبال اتاق اشک. هر چند ماها اندازه خانوم عمار سعادتمند نیستیم که راهمون بدن اما میگردیم دنبالش.
🔰به کانال "شمسه" بپیوندید:
🌐 @shamseh8
🔻 #قصه_دلبری
🔻 #ارسالی_مخاطبین
http://yon.ir/z4Dd9
🌷در به در دنبالش گشتم ...به هرکس که میرسیدم که کتابخوان بود ازش میپرسیدم نمیدونی کتاب قصه دلبری را چه کتابفروشی دارد ...
🌷و باز به در بسته میخوردم. هرکس از شهر خارج میشد و میرفت تهران و شیراز و...بهش میسپردم که اگر توانستند برام بگیرند و گیرشون نمیآمد ...
🌷هرجا که میتوانستم سپرده بودم اگر کتاب را دیدند بگویند بروم بگیرم و بالاخره در یکی از کتابفروشیهای شهر پیدا شد (آب در کوزه و ما تشنه لبان میگشتیم😊)
🌷وقتی کتاب را پیدا کردم بیشتر از سه تا خریدم چون به همه آنهایی که گفته بودم وقتی فهمیدند بالاخره پیدا شد گفتند برای ما هم بخر.
🌷شروع کردم به خوندن و خوندن و خوندن. دیر موقع بود. دلم نمیآمد تمام نشده کتاب را ببندم ...خواندمش تا آخر …
🌷 تا بالاخره به پایان آمد. شاید هم فقط کتاب تمام شد (به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست)
قطعا هنوز این عشق جریان دارد با این تفاوت که ما را هم در این داستان درگیر کردند.
درگیر به قول خودش یک لحظه زندگی کردن شاید ده سال پنجاه سال و یا عمر می کنیم اما واقعا چقدر زندگی میکنیم آن هم درست و حسابی...
اخ کاش روزی آقا بخواهد ما را هم در اتاق اشک راه بدهند...
اصلا هنوز این اتاق اشک وجود دارد؟ ...اگر هم داشته باشد آن حال و هوا کجا و...
و این کتاب هم شد برای من استارت خواندن کتابهای مذهبی و یقین دارم برای هرکس برکتی داشته است...
یه سوال این کتاب جلد دو ندارد …?
مگر میشود عشق به این زیبایی پایان یابد…?
🔰به کانال "شمسه" بپیوندید:
🌐 @shamseh8
🔻 #قصه_دلبری
🔻 به مناسبت سالروز شهادت شهید محمدخانی
🔻 خبرگزاری فارس:
🌐 http://yon.ir/OIvRQ
🔰به کانال "شمسه" بپیوندید:
🌐 @shamseh8