🍃آورَد هاتِفــــ غیبم خبر انشاءالله
🍃ڪه رسد حجّتــــ حق از سفر انشاءالله
🍂به همه منتظِران مژدۀ شادے بدهید
🍂ڪه ز رَه مےرسد آن منتظَر انشاءالله
🍃شِڪوه از فصل خزان،سردےِ دِی ماه مڪن
🍃مےدهـد باغ ولایـتـــــ ثمـر انشاءالله
🍂مےزند تڪیه بر آن ڪعبۀ توحید خدا
🍂مےڪشد تیغ دو دَم از ڪمر انشاءالله
🌷اللّهمّـ عجّل لولیّڪ الفرج🌷
رایحه خوش زندگی
با لبخند صبح آغاز می شود
و لبخند زیبای زمان
با رایحه دلنشین صبح همراه است
سلام صبحتون پر از عشق و امید
شوق من
چندین برابر میشود با دیدنت
وای من
دیوانهام دیوانهی خندیدنت
#حامد_نیازی
💎 از خواجه عبدالله انصاری پرسیدند
عبادت چیست ؟
فرمود :
عبادت خدمت کردن به خلق است....
پرسیدند چگونه؟
گفت اگر هر پیشه ای که به آن اشتغال
داری رضای خدا و مردم را در نظر
داشته باشی
این نامش عبادت است
پرسیدند :
پس نماز و روزه و ...
این ها چه هستند؟؟؟
گفت : اینها اطاعت هستند که باید
بنده برای نزدیک شدن به خدا انجام
دهد تا انوار حق بگیرد... .
ز دستم بر نمی خیزد که بی یاد تو بنشینم
به جز رویت نمی خواهم که روی هیچ کس بینم
دلتنگی آدم را به خیابان می کشد
دلتنگم!
و مردم نمی فهمند
قدم زدن گاهی
از گریه کردن غم انگیز تر است!
#اهورا_فروزان
♥️
محبوب من !
اگر عاشق تو بودن عبادت نیست
پس چرا من از وقتی عاشقت شده ام
خدا را بیشتر دوست دارم ؟!
❤️❤️❤️
وقتي کسي تو را ميرنجاند
ناراحت نشو ...
اين قانون طبيعت است،
درختی که شيرين ترين ميوه ها را دارد ؛
بيشترين سنگها را ميخورد
❤️
💫
#نماز؛ مثل يه اتاق پر از نوره !
هر بار که واردش میشی؛
اضطراب هات رو همونجا جا بذار؛
و با يه قلب آروم و نورانی بیا بیرون !
باید، تمرين کنی !🍃
رسم دنیا درهمین است آنکه آمد رفتنی ست
بعدِ رفتن نام نیکت بر زبانها ماندنی ست
تا توانی خلق را ازخود مرنجان با سخن
آنکه بالاتر نشیند ، آخرش افتادنی ست
عمرو جانت گرچه عمر نوح هم باشد ولی
شیشه ی عمرگرانم عاقبت بشکستنی ست
ثروتت بند است برشب شهرتت با یک تبی
عاقبت ثروت به دست وارثان بسپردنی ست
دل مبند بر مال دنیا ، مالِ دنیا بی وفاست
خرقه ی زرهم بپوشی سیم و زرنابردنی ست👌👍
قلب مهربانت مثلثی را می ماند در دریای
عشق ، مرا در خود کشیدی برمودای
من !!! دوستت دارم
من عاشقِ همان
"دوستت دارم" هایی هستم
که نمی گویی!
که با نگاهت
دلم میلرزد؛
که فقط میگویی
"مواظب خودت باش"
#لیلامقربی
عشق را جلوه دهد ناز نگاهت گل من
ماه شرمنده شود از رخ ماهت گل من
ای زلیخا منم آن یوسف گمگشته ی تو
منم افتاده در آن حلقه ی چاهت گل من
روز و شب پشت همین پنجره ی تنهایی
مانده ام منتظرو چشم به راهت گل من
فرش راه تو کنم این دل مجنون شده را
این من و این دل و آن خیل سپاهت گل من
همه عالم به فدای گل روی تو عزیز
من فدای مژه و چشم سیاهت گل من
یادم بنداز قلبمو بهت هدیه بدم اما به شرط اینكه مواظبش باشی ، نه به خاطر اینكه قلب منه ، نه ، به خاطر اینكه تو توشی . . .