تو کجایی که مرا صبرو قرارم بشوی
اشک برگونه من ابر بهارم بشوی
چه کنم با غم عشقت که گرفتارم کرد
در دلم بود که چراغ شب تارم بشوی
چشم مانده به در و منتظر آمدنت
تابیایی و مرا همدم و یارم بشوی
عشق تو روشنی چشم خمارم بشود
دوست داشتم که تو آهوی شکارم بشوی
دست دردست توباشد که تا در دل شب
بسرایی غزل و عشق نگارم بشوی
#دانشدوست
@shapark1🦋🌺🦋