در مدح حضرت نور لاهوتی، انسان جبروتی، اصل الملکوتی، عالم الناسوتی، مصداق علم المطلق، شاهد الغیبی المحقق، هو الحق و مع الحق، سیدنا امیرالمومنین"جل جلاله"
زاهدی گفت از چه رو گویی علی باشد خدا
غالیان بر مرتضی را مسلمی ناید سزا
گفتم او را زاهدا گر مسلمی این خط شنو
گر علی نبْود خدا گو پس خدا نبْود خدا
چون علی باشد دل و دست و زبان و ذات حق
سجده بر بی دست و پا در دین ما نبود روا
زاهدا،گر تو جدایی از کف و چشم خودت
پس یدالله هم بود از الَّه عالی جدا
اوست الله تعالی در شب معراج هم
آن علی بود و برآورد از پس پرده نوا
زاهدا گر تو هنوزم قائل هستی بر دوئی
قیچ باشی، رو طلب کن از شه شافی شفا
چون علی باشد خدا در پیش چشم رحتمش
فرق حاشا که کند پیغمبر و شاه و گدا
زاهدا حیدر برای یاریِ پیغمبر آمد در جهان
ورنه پیغمبر ندارد یاوری در این سرا
دان که الله تعالی از پی یاری دین
یک خودش را میفرستد در میان غزوه ها
روی حیدر قبله ام،محراب، ابروی کمان
چشم مولا مروه و آن چشم دیگر هم صفا
لا اله الا هو الحی الذی لا موت له
سهم حیدر شد بقا و سهم انسانها فنا
گر فناء فی الَّه ام قطعا فنا در حیدرم
وز فناء در مرتضی هم آدمی یابد بقا
ها هو الحق و هو الحی و هوالهو مرتضی
چونکه فهمده است این را هو کشد باد صبا
یخلق الیل و نهار و آدم و هفت آسمان
خلق کرده رزق داده پرورانده شه مرا
شک نکن در این؛ ثنای حیدر دلدل سوار
بر تو باشد در میان ظلمت دنیا سنا
از جفای اهل تقصیر و وجود منکران
گَه علانیه پرستم حیدر و گَه در خفا
درد دنیا جز شراب روی او درمان نشد
عشق حیدر شد بلا و عشق حیدر شد دوا
عشق مولا چون بلایی بر دلم افتاده است
شکر رب این را که گشتم بر ولایش مبتلا
تا علی باشد برایم رازق و روزی رسان
ننگ من باشد اگر حاجت برم بر کیمیاء
گفت زاهد گشته ای صوفی ز دین برگشته ای
صوفیان گویند حیدر از خدا نبود سوا
زاهدا گویی تو برمن این که من صوفی شدم
هیس هی مِن مِن نکن بستی تو برمن افتراء
اهل بیت از صوفیان بیزارُ من از صوفیان؟
پاسخت را میدهد عباس در روز جزا
مشکلت این است که حد قائلی بر مرتضی
لیک حیدر هم ندارد هیچ حدی چون خدا
مرتضای تو بود محدود در فهم کجت
مرتضای من به این عالم ندارد انتها
این تفاسیر و بیان از مرتضی در ذهن تو
بر ملا سازد که با حیدر نباشی آشنا
من سگی بی دست و پا و بی هنر هستم ولی
عزتم حیدر شد و گشتم غلام مرتضی
در زمان پیری و در نو جوانی بهر من
نام حیدر، یاد حیدر،دست حیدر شد عصا
رهبر من در دو عالم هیچکس جز او نشد
غیر حیدر من ندارم در دل خود مقتدا
رهنمای راه من جز ساقی کوثر مباد
بر صراط المستقیمم مرتضی شد رهنما
#مستجیرا دستت از کوی علی کوته مکن
هان و هان از بهر او جان خودت را کن فدا
#شعر
#لاالهالاهو
💔در ندبه خالق الکون والمکان، رازق الانس والجان سیدنا صاحب الزمان...
ز غیبت تو شده شیعه بی امان؛ برگرد
قسم به جان علی غائب عیان؛ برگرد
ببین که اهل تسنن شده است غالب بر
تمام اهل تشیع در این جهان؛برگرد
به اسم دولت مهدی حکومتی برپاست
ولیک کرده ز دینت زده جوان؛ برگرد
هزار حیدر دوران به خوردمان دادند
میان مدعیان حیدر زمان ؛ برگرد
ز جور سنیِ کافر ز دست شیعه نما
به تو پناه برم آه و الامان؛ برگرد
بقیع گشته خراب و دلم شده ویران
خرابی اش شده آتش به جانمان؛برگرد
میان مشغله هامان رها شدی آقا
ز غربت تو بود قاصر این زبان؛برگرد
ز قد و قامتت آقا قیامتی برپاست
قیام کن که عیان گردد این نهان؛برگرد
ندیدمت و همین بهر پیری ام کافیست
ز دوری تو شده پیر این جوان؛برگرد
زبان و دست و دلم از وجود تو غافل
به غیر چهره تو دید دیدگان؛برگرد
بیا که بی تو زمستان شدست عمر همه
بهار عمر ،جوانی، شده خزان؛برگرد
بخاطر منِ مذنب که نه ولی آقا
برای مادر دلسوز قد کمان؛ برگرد
به طول روز چو خورشید بر جهان تابی
قمر، ستاره، و یار شبانمان؛ برگرد
میان شادی و غصه فقط تو را خواهم
به جان مادرت ای منجی جهان؛برگرد
تویی تو کعبه ی شیعه ظهور کن آقا
بیا که گردتو گردم دواندوان؛برگرد
میان مردم دنیا جدایی است ولی
زنند داد تقرب جهانیان؛ برگرد
دوای درد و بلا هایمان ز غیر تو نیست
ز دست رفت زمان پیش اینُآن؛برگرد
تمام زندگی #مستجیر بر این رفت
به پشت پرده غیبت شها نمان؛برگرد
#مستجیر
#شعر
در مدح صاحب کوثر، ساقی کوثر، همسر کوثر، حیدر صفدر، خواجه قنبر، فاتح خیبر سیدنا امیرالمؤمنین"جل مقامه و عظم شانه"
آمدم پشت در این خانه و در میزنم
حرف از دیدار روی ماه دلبر میزنم
رفته صاحب خانه در غیبت من دلخسته هی
از فراقش دائما بر سینه و سر میزنم
عاصی و مذنب صفت هستم ولیکن ساقیا
هی دم از یاری و نصرت بهر سرور میزنم
از فراق روی دلجویش شده سهمم جنون
در پیَش گاهی به میمن گه به میسر میزنم
از برای رفع مشکل از دل بشکسته ام
مدح از فاتح به فتح باب خیبر میزنم
مدح او آرامش جان و تن و روحم بود
دم ز او که هست بر این خلق یاور میزنم
دم ز او که هوست از سر تا به پای دلبرش
دم ز او که هست بر دنیا چو لنگر میزنم
دم ز او که پرورانده کل خلقت از ازل
دم ز او که هست یک رب مصور میزنم
دم ز او که ذوالفقارش شد اجل بر دشمنان
دم ز او که هست نامش ترس گستر میزنم
دم ز او که گر بشر باشد بگو کیف بشر
دم ز او که هست بر الله مظهر میزنم
دم ز او که جایگاه بندگانش در بهشت
دم ز او که هست بر جنت چو زیور میزنم
دم ز او که گفت ای مردم رخ ایزد منم
دم ز او که هست او قاضی محشر میزنم
دم ز او که روشنی بخش نهار عالم است
دم ز او که هست در شب مثل اختر میزنم
دم ز او که جان ده و قابض به جان ما بود
دم ز او که هست هم اول هم آخر میزنم
دم ز او که زنده بوده در تمام عرصه ها
دم ز او که هست در طف نامش اکبر میزنم
دم ز او که روزی این شیعیان در دست اوست
دم ز او که هست خالق بهر پیکر میزنم
دم ز او که در صعاب زندگی پاسخ بداد
دم ز او که هست آرامیِ مضطر میزنم
دم ز او که خادمش را پادشاهان نوکرند
دم ز او که هست مولای چو قنبر میزنم
دم ز او که اعتقاد و دین و مذهب بهر اوست
دم ز او که هست در قلبم چو باور میزنم
#مستجیر هستم و از شاه نجف دم میزنم
دم ز او که هست ساقی ام ز کوثر میزنم
#شعر
#مستجیر
#لاالهالاهو
🌹در نعت سر الاسرار، امام الابرار، و آية الجبار، والد الائمة الاطهار، قسیم الجنه والنار سیدنا و مولانا و مرجعنا امیرالمؤمنین"جل مقامه"
شیر مرد غزوه ها جز حیدر کرار نیست
کندن عالم نه قلعه، بهر او دشوار نیست
جای دشمن های او قطعا به غیر از نار نیست
آمده با لافتیٰ یزدان به تحسین علی
فخرمناینگشتاین، اِنّیعَلیٰدینعلی
باده هایش این دلم را برد در شهر نجف
گشتم آنجا ناگهان با حضرت ایزد طرف
کاسه عقلم شکستم تا قدح آمد به کف
گفتم این را: جان به این ایوان زرین علی
فخرمناینگشتاین، اِنّیعَلیٰدینعلی
شکر ایزد را که گشتم من غلام کوی او
شکر حق محراب من گشته خم ابروی او
شکر رب مسجود من گشتست ماه روی او
باعث آرامشم هنگام تلقینِ علی
فخرمناینگشتاین، اِنّیعَلیٰدینعلی
گشت وارد سنی بیچاره در دین عمر
بوسه هر دم میزند بر دست سنگین عمر
قلب من الحمدلله پر شد از کین عمر
حب تو در قلب بدزاده نمیشینه علی
فخرمناینگشتاین، اِنّیعَلیٰدینعلی
#شعر
#مستجیر
صاحب لوای دین محمد یدِ خدا
ای قاری مجسم تفسیر هل اتی
اعجوبه ای که ضربه شمشیر اوسراست
ازسالها عبادت خلقت به انتها
جزاو کسی وصیِ به خاتم نمی شود
نوکر کجا نشست به جایگاه پادشا
میمون که نباید به سرمنبرش رَود
کرکس کجاو مجلس وعظ عقابها
دیوان شاعران همه دروصفش الکن است
ده قرن گفته اند و نشد حق او ادا
صد قرنِ دیگرم که بگویند واعظان
سرسوزنی ادا نشود حقِ مرتضی
شیری که به ابر رخ او تیغ رفته بود
شاهی که استخوان به گلو داشت سالها
تاریخ گفته است به وقت شب مَبیت
اوخفته است جای نبی تاشود فدا
تاریخ گفته است به وقت مباهله
گیرا دمِ علیست به نفرین وبر دعا
تاریخ گفته است به جنگ یهودیان
حیدر برفت و کند در قلعه را ز جا
تاریخ گفته است به دشمن قفا نزد
شاهی که جوشن و زره اش بوده بی قفا
تاریخ گفته است به جای وفا و نصر
بهر صفا و جاه بسی شد به او جفا
تاریخ گفته است به هنگامه ی جمل
جز یاعلی نبوده به لب های مجتبی
تاریخ گفته است به این سنیان بگو
بغض علیست آتش دنیا و آن سرا
تاریخ گفته است به وقت نبود مهر
بر پرتو های نور روایت کن اکتفا
تاریخ گفته است به مردم بگو که گفت
مولا که گشته ایزد منان یکی، بنا«۱»
تاریخ گفته است به جز باب زینبین
کفوی نداشتهست یقین دخت مصطفی
تاریخ گفته است به ایزد قسم که هست
حیدر برای اهل دو عالم خود خدا
تاریخ گفته است به هنگام روز حشر
حب علی رسد به کمک بهر شیعه ها
#شعر
#لاالهالاهو
پ. ن: اصل این شعر تقریبا هشت بیت و برای یکی از رفقا بود. لایق دونستند و به بنده گفتند این شعر رو ادامه بدم.
حفظهم الله
مدحِ قرة العین و ابو سبطین، صاحب البیعتین، فارس بدر و حنین، الضارب بالسفین امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب"جل جلاله و عظم شانه"
از الف، اول امام عالم امکان علیست
ب، براین بَرْهوت قلبم بارش باران علیست
پ، پدر، پیدا و پنهان، پاسدار دین حق
پشم پوش و پایدار و اول و پایان علیست
ت،تبُتابم علی تسکین من با مرتضیست
بادهٔ طهر و شراب اطهر مستان علیست
ث، ثباتش ثابت و تمثیل او کاری محال
روی او تمثال حی قادر و، یزدان علیست
ج، جمالش جلوه جان پرور و رب جلال
بر دلم جانِ عزیز و حضرت جانان علیست
چ، چراغ چاه و راهم همچو ماه اندر لیال
چهره اش روی خدا و نور در چشمان علیست
ح، حدود و حد ندارد،حیدری محدود نیست
بی حد و بی مر مثال حضرت سبحان علیست
خ، خدا و خالقِ خلق است و خُلقِ او عظیم
وقت قتل مرحبهم بودست او خندان علیست
د، در دلم دنیا بود درد و غم و اندوه و حزن
هیچ من محزون نباشم درد را درمان علیست
ذال، ذاتش گشت ممسوسِ به ذات ذوالجلال
آنکه ذیل لطف او بوده همه دوران علیست
ر، ربوبیت روا رفته به او ربّم شده
در الوهیت بیا، آن ایزد منان علیست
ز، زهره زاهر، ز هر کس غیر زهرا دل برید
زو گرفته نور عالم، زهره تابان علیست
ژ،ژیان شیر است و صاحب اژدهای آن کلیم
رب الارباب از برای موسی عمران علیست
س، سر و پایم به دارش شد سر از سر تا به سر
باده و پیمانه و میخانهٔ مستان علیست
شین،شیر شرزه، شمشیرش شهابِ شامِ شوم
از برای رهبری و ایزدی شایان علیست
صاد، صورت ماهُ صدر صبر هست و مصدرش
پاسخ الله در پاسخ به هر عصیان علیست
ضاد، ضربت های او افضل ز زهد عالمین
دوست بین شیعیان بردشمنان غضبان علیست
طا، طاهر و اطهر، مطهر طینت و طهر از ازل
یار طاها صاحب حج و دم طوفان علیست
ظ، ظهور نور ذوالفضل العظیم اندر جهان
ضد ظلم و ظالمین نابودیِ ظلمان علیست
عَین،علیِعالیِاعلا معلی طلعتُعالی صفت
آنکه پوشانَد لباسش بر تن عریان علیست
غین، غوغا غیرتش غرق غرورش مغربین
بِه ز شیران در میان جنگ ها غران علیست
ف، فریبا، فرد، فاتح، جان فدایش فاطمه
بهر کشتی حسین بن علی فرمان علیست
قاف، قد قامت فقط در شان قد و قامتش
قافُصادُ حمد و در آخر همه قرآن علیست
ک،کبیر و صاحب الیوم اکملت لکم
ماه صورت نیکتر از یوسف کنعان علیست
گاف، گر گویم که می گرداند او چرخ فلک
شک نکن در طول این دوران فلک گردان علیست
لام، لاهوت است و لا حول ولا روی علیست
صوت ربانی او بِه از همه الحان علیست
میم، مولای ملک، مولی الموالی، مرتضی
مرد تر از کل مردان، مردیِ مردان علیست
ن، ناخدای نوح و ذالنون نبی دنبال او
نور یزدان در زمان سختی و خسران علیست
واو، والیلستُ والشمسست والفجرست علی
آیه بر آیه مراد از جمله فرقان علیست
هـ، هوالحق و هوالحی و هوالهو شان اوست
حضرت الله اما در تن انسان علیست
یا، یقین دارم علی یار است و یاور بر من است
#مستجیرم بهر من افضل ز این یاران علیست
#شعر
#مستجیر
#لاالهالاهو