☝️☺️😁

💚

تاریخ پیام سه‌شنبه ۱۴ فروردین است. اینها را به پونه گفته‌ام. یکی از تنها کسانی که امید دارم بعد از مرگم اجازه ندهد پای حسرتهای من به آن دنیا برسد و همینجا یکجوری برایم دست و پا کند این چیزهایی را که دلم خواسته... شبی که پیام را می‌نوشتم واقعا خیال می‌کردم شاید هرگز به غدیر نرسم، تازه اگر هم برسم قرار است پول از کجا بیاورم برای یک جشن با شکوه؟! من شب قدر از خدا پولِ فراوان و حلال خواستم تا خرج غدیر کنم و دیروز عصر رفتم که ۴ رأس گوسفند را قربانی کنند و من آنجا باشم که کار طبقِ قراری که با شبکه‌ی سه بسته بودیم پیش برود! دو روز است دارم برای گروههای مردمی کمک‌هزینه‌ی مخارج غدیر واریز می‌کنم و هنوز قدری پول دستم مانده که باید خرجِ غدیرش کنم... از پیامی که برای پونه نوشته بودم ۵۴ روز گذشته و فقط همینقدر می‌دانم که من زنده ماندم و پول حلال و فراوان رسید به دستم و الان در تدارک یک جشن باشکوهم... دیروز دوباره برگشتم و این پیامی که به پونه داده بودم را خواندم و گریه کردم، از همان گریه‌هایی که هیچ کس جز خدا محرمش نیست! البته خودم می‌دانم برای آن تکه‌ای از پیام که عکسش را اینجا نگذاشتم داشتم گریه می‌کردم، برای آن حرفی که تا بحال فقط به پونه گفته‌ام و هیچ کس دیگری از من نشنیده... حضرت زهرا هزار هزار منت بر من گذاشتند و رخصت دادند که من قاطیِ نوکرانِ غدیر باشم... حالا چطور باید شکرش را به جا بیاورم؟ من خجالت می‌کشم از حضرت زهرا حاجت بخواهم، همین‌که به کنیزی بَرَم دارند خودش آخرِ حاجت‌روایی‌ست...😭 الحمدلله رب العالمین💚

مسجد جانِ ما در تدارکِ غدیر💚

. قضیه‌ی عیدی منتفی نیستا😂 واقعنی میخوام عیدی بدم یَک عیدیِ سیدیِ درخور💚 .

خدا اگر بخواهد می‌شود کاری از گروه هنری شراب و ابریشم به سفارش مؤسسه خدیجه‌ی کبری (برنامه سمت خدا شبکه‌ی سه سیما) نویسنده و گوینده: ملیحه سادات مهدوی تدوینگر: سیده فائزه موسوی اول این رو با دقت ملاحظه کنید تا بعد بیام بگم عیدی قراره چی بدم بهتون.😍 .

بازسازی واقعه‌ی غدیر مسجد جامع شهر💚

بازسازی واقعه‌ی غدیر مسجد جامع شهر💚

عیدیِ ملیحه سادات به اعضای کانال💚

دریای سرخ، غرب شبه جزیره رو پوشونده و زمین‌های هموارِ منتهی به دریا، بسترِ آبگیرها و برکه‌های فراوونیه که به زبان محلی غدیر نامیده میشه. من در نزدیکیِ جُحفه جایی بین مکه و مدینه دامن گسترده بودم و از چهار سو به چهار تمدن بزرگ راه داشتم. از شمال به مدینه، از جنوب به یمن و از غرب و شرق به مصر و عراق. من در مرکزِ این چهارسو بودم و بر خلافِ غدیرهای پراکنده در دامن دشت که آبشون فصلی بود و گه‌گداری، من تمام سال آب داشتم و این پر آبیِ طول سال و جغرافیایی که در اون پدید اومده بودم از دیرباز از من و کُنارهای بلندِ اطرافم یک بومگاهِ دلخواه برای تاجران و مسافران ساخته بود. نام من خُم بود، غدیرِ خم. روزهایی که من محل اتراق و آمد و شد مسافران و تاجران بودم از خودم می‌پرسیدم یعنی شبه‌جزیره برکه‌ای خوش‌اقبال‌تر از من داره؟ اونقدر که آدمها اطراف من دیدار تازه میکردن و لب ساحلم قرارهای مهم می‌ذاشتن و زیر سایه‌ی کنارهام نفس تازه میکردن، فکر می‌کردم لابد من بهترین برکه‌ی این حوالیم. من سالیان سال تنها غدیرِ پر آب اون منطقه بودم و البته تنها غدیرِ مرکزیِ چهارراه اصلیِ مصر و عراق و مدینه و یمن👌 بعد از اسلام و اعلان مناسک حج به دلیل نزدیکیم به جحفه یکی از میقاتهای پنج‌گانه‌ی احرام، من تبدیل شدم به اقامتگاهی برای حاجیان و این در من شور و شعفی تازه انداخته بود، من خودم رو دریاچه میدیدم نه یک برکه! دریاچه‌ای پهن شده زیر قدمهای ضیوف‌الرحمن... تا سال یازدهم هجری که اون واقعه در دلِ من رخ داد، اونجا بود که من تازه معنی سپیدبختی رو دونستم، اقیانوس شدن رو در قطره قطره آب درونم دیدم، وزش نسیم بهشت رو بین کنارهای اطرافم حس کردم و بال و پر زدن ملائک رو بر فراز خودم به تماشا نشستم. حالا من دیگه واقعا خوشبخت‌ترین برکه‌ی حجاز بودم. من اقیانوسی شده بودم که پیامبر خدا روی ساحل من قدم گذاشته بود و در حوالیِ من علی‌ابن‌ابی‌طالب رو به امارتِ مومنین گمارده بود. من زمینی سعادتمندتر از زمین خودم و آبی بهشتی‌تر از آب درونم نمی‌شناسم. نمی‌دونم کِی و کجا دعای کدوم پیغمبری در حق من اجابت شده بود که از تمام زمین من به این میزبانی مفتخر شده بودم. پیغمبر روی خاک من پا گذاشته بود. علی‌ و تمام مسلمین رو هم با خودش همراه کرده بود. و حالا روی یک بلندی داشت علی رو به کائنات نشون میداد من در اون لحظه نقطه‌ی ثقل آفرینش بودم، تمام کائنات سمت من خیره بودن و من موج در موج در خودم نمیگنجیدم. من غدیر خم برای همیشه سعادتمندترین برکه‌ی عالم شدم.... ✍ملیحه سادات مهدوی @sharaboabrisham ❌نشر فقط با نام نویسنده و لینک کانال

🎞 #فیلم | خدا اگر بخواهد، می‌شود 💌 پادکستی زیبا و شنیدنی در ارتباط با طرح فرزندان غدیر #مناسبت #عید_غدیر #فرزندان_غدیر .: ایتا | سروش | روبیکا | بله :. 🌐 SamteKhoda3.ir

شراب و ابریشم و سمت خدا☺️

. "خوبان همه جَمعند" اگه سفارش کار بود، می‌شد همین سفارش کاری که ما گرفتیم. کارِ تبلیغی برای طرح فرزندانِ ابوتراب در ماهِ امیرالمؤمنین به نام حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها کاری از شراب و ابریشم برای برنامه‌ی سمت خدا شبکه‌ی سه‌ی سیما

. اینجا دست به یکی کردن گفتن اگه غذا کم بود، مهدوی باید بره جلو جمعیت بگه اجازه بدید آقایون برن غذا بیارن. بعد خودشون از در پشتی مسجد در برن و مهدوی و خِیلِ محبین امیرالمؤمنین رو در مسجد تنها بذارن تا محبین تکلیف مهدوی رو روشن کنن 🤣 آقا دعا کنید غذا برکت کنه وگرنه دیگه بی مهدوی می‌شید😢😂 . توزیعِ اطعام جمعیت باورنکردنی یا امیرالمؤمنین به فریادمون برس مولا😫😂 .

. زهی خیال باطل😌 مگه میشه سفره‌ی امیرالمؤمنین برکت نکنه؟ الحمدلله رب العالمین الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ💚 .

. ای بمیره این ایتا😂 عکس ارسال نمیشه🤦‍♀ حالا خادما نشستن دور هم، بر سفره‌ی امیرالمؤمنین 💚 ممنونِ لطفِ مادرِ این خانواده‌ایم💚 . الحمدلله رب العالمین .

. به لطف امیرالمؤمنین، به مدد حضرت زهرا و با اعتماد محبین امیرالمؤمنین، الحمدلله و المنه امروز ۱۲۰۰ پرس غذا توزیع شد. الحمدلله رب العالمین 💚 .

. ایتای لعنتی امروز قاط زد و عکس و فیلمها را هِی دور سرش چرخاند و آخرش هم ارسال نکرد. دلم می‌خواست از اطعام عکس بگذارم، از شورِ مجلس، فیلم. از ریخت و پاش بچه‌ها، از صدای مولودی‌خوان، از عرق‌ریختنِ آشپزها سرِ دیگ، از شمردنِ ظرفهای غذا، از خنده‌های پشت پرده، از فیلم‌هایی که هر بار آمدیم ضبط کنیم یکی پرید وسط و خرابش کرد، از کفش‌های دمِ ورودی، از پارچهای شربت و آب یخ، از سینی‌های شکلات... خیلی چیزها بود که دوست داشتم اینجا بگذارم و زیرش دو سه خط بنویسم تا آنهایی که مشتریِ روایت‌گری‌هایم هستند با من همراه شوند و قاطیِ خادمها حظِ خدمت به جشن غدیر را ببرند، ولی خب نشد، حکمتی هم توش نبود، فقط از گَندی و به دردنخوریِ ایتا بود. ان‌شاالله دولت جدیدی که روی کار می‌آید بجای فیلترینگ، بفکر ارتقای سواد رسانه و فرهنگ عمومی باشد و البته بفکر دست کشیدن به سر و روی ایتا و البته‌تر بفکر بالا بردن سرعت نت! خب بالاخره باید هر حرفی را یکجوری ربط بدهیم به انتخابات. قصه‌ی اطعامِ ما هم اینجوری رسید به این حرفها. راستی رأیتان را قطعی بستید؟ مناظره‌ی دیشب ظاهرا خیلی متفاوت بوده، من هنوز فرصت نکردم ببینم، باید از تلوبیون نگاه کنم. الان پر پر و شهید افتاده‌ام یک گوشه و دارم فکر می‌کنم مملکت ما را دو تا چیز نگه داشته یکی محبت اهل‌بیت و یکی هم هوشمندیِ سید علی خامنه‌ای وگرنه ما مردم خیلی وقتها از صندوق رأیمان اسمی بیرون آمده که می‌خواسته دو دستی کشور را تقدیم اجنبی کند! از نظر من اصلح کسی است که حتی ذره‌ای چشمداشت به غرب نداشته باشد و حتی ذره‌ای با رهبری زاویه نداشته باشد. ان‌شاالله امیرالمؤمنین عنایت بفرمایند و اجر این جشن‌ها و اطعام‌ها و شادیها را برای ملت ایران یک انتخابات با شکوه با یک انتخاب درست قرار بدهند! راستی واقعا ننگ بر ایتا و اینهمه فاصله‌ای که از یک پیامرسانِ مطلوب دارد! .

👈عیدی‌ای که بهتون دادم رو ملاحظه نمودید؟

واکنشِ آبجی مریمم وقتی👈این پیامای شما رو می‌بینه که بهم می‌گید پر از حس خدایی و این چیزا:

. خب دیگه وقتشه برم نمره‌های دانشجوهامو وارد کنم. روزِ عیدی از دست استاد سیدشون عیدی بگیرن طفلای معصوم😂 .

از مهمونیِ کیلومتریِ امروزِ تهران😍 صد بوسه داده‌ایم امانت به دست باد تا کِی تو را نسیم ببوسد به جای ما؟! (شاعر: احسان ناصری)