شراب و ابریشم...
. تاجِ هر شاه، شاخصترین نمودِ پادشاهیشه. رفیعترین و مجللترین پوشش یک شاه تاج اون شاهه. توی زیارتِ
.☝️☝️
بعضی نوشتهها رو بازخوانی کنیم و ثوابش رو تقدیم کنیم به سید حسن نصرالله 💚
.
شراب و ابریشم...
هر جا اومدم به مقام شامخِ شیخیم غره بشم، اسلامی با غلتک از روم رد شد و زد پودرم کرد و خلاصه اینطوری
دیگه حالا که کلا از صرافتش افتادم و دیگه واقعا قصد ندارم آیینم رو معرفی کنم ولی شما ایمانتون رو حفظ کنید.😎
.
از لطف خدا درخشانترین عمهی دنیا سهم ما بچهشیعهها شد...
که زینب، زینتِ ابوتراب و ترابه💚
.
36.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از آن شهیدهای کمنظیرِ تاریخ...
از آن شهیدهایی که در فراقش، امامِ معصوم صاحبعزاست...💔
.
حالا ما چهل روزه که نداریمش و اندازهی چهل سال اندوه و غم داریم...
.
.
باید برگردیم عقب.
قبلتر از سالِ پنجمِ هجری.
حداقل شش، هفت سال قبلتر؛ یعنی یکی دو سال پیش از هجرت.
وقتی جبرئیل با مَرکبی از بهشت خدمت رسولالله رسید و برای سفر به آسمان هفتم همراهش شد!
باید رفت آنجایی که جبرئیل عقبتر از پیغمبر ایستاد و گفت: قدم از قدم اگر بردارم، بال و پرم میسوزد!
آنجا که هیچ کس به آن اذن ورود نداشت و تنها و تنها پیغمبر به آن راه یافته بود، درست زیر طاقِ عرش...
و وقتی به آنجا رسیده بود، خدا را در صورتِ امیرالمؤمنین مشاهده کرده بود و خدا با صدای علیابنابیطالب با پیغمبر تکلم نموده بود.
باید اول آمد اینجای تاریخ، در سفر پیغمبر به معراج، چند لحظه با حیرت ایستاد و به جایگاه علی تکبیر زد!
اول باید حساب کرد علی کجای آفرینش ایستاده که اگر قرار باشد خدا در صورتِ بشر حلول کند با صورت علی هویدا میشود و اگر قرار باشد با کلمات بشر تکلم کند با صوت علی سخن میگوید!
باید آنقدری که عقل یارا میدهد اینجای معراج توقف کرد و با حیرت به علی نگریست...
بعد که خوب حیرتانگیزیِ این قصه معلوم شد و قلب از عظمت ماجرا مطلع شد، باید آمد جلو... شش هفت سال جلوتر...
تا سال پنجم هجری...
و بعد نگاه کرد به آن ساعتی که پیغمبر قرار شده به اذن پروردگار، نامِ دخترِ تازهمتولد شدهی علی را انتخاب کند...
آدمی که عظمتِ علی را دریافته باشد، همینکه بگویند خدا فرمان داد و پیغمبر به فرمانِ او اسم دخترِ علی را "زینب" گذاشت، ندیده و نشنیده میتواند حساب کند آن دختر تا کجاها مقام دارد...
زِینَب؛ زینِ اَب؛ زینتِ پدر!
الله اکبر!
پدری که خدا طاق عرش را با صورت و صوتِ او زینت بخشیده، حالا قرار است با وجود این دختر زینت بگیرد!
الله اکبر
الله اکبر
آدم به این چیزها فکر که میکند بیاختیار تکبیر از پِیِ تکبیر از جانش برمیخیزد...
زینب
زینتِ ابوتراب
ابوترابی که خودش زینت کائنات است!
زینب...
و به بلندای نامِ مبارکش تکبیر...
✍ملیحه سادات مهدوی
https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیه میکنم حتما ببینید.
🎙#استاد_انصاریان
@sharaboabrisham
.
9.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عیدمون خیلی خیلی مبارک💚
شعر و اجرا: عالیجنابِ شاعرها سید حمیدرضا برقعی
@sharaboabrisham
.
enc_17003501620607923966659.mp3
3.62M
قدم که برمیداشت، انگار که علی تو معرکه قدم میذاشت💚
شراب و ابریشم...
پر برکت باشه دستت. حرم عمه جان ببینمت🌱 .
آفرین به اونایی که بدونِ گفتنِ من خودشون شریکِ خِیر میشن😍
کد جدید جهت واریز:
۵۵۵
پنجِ پنجِ سالِ پنجِ هجری
مصادف با ولادت زینتِ ابوتراب💚
5859831025491050.
.
تاریخ نوشته، زینب کبری استاد دانشگاه کوفه بوده.
البته در آن روزگار، دانشگاه با شکل و شمایلِ الان نبوده، لیکن کلاس و دانشجو و استاد و درس بوده...
زنهای کوفه میآمدند مینشستند دور تا دور و زینب کبری برایشان تفسیر قرآن میگفت و درس احکام میداد.
دارم خیال میکنم زینب با آن هیبتی که در تمام وجناتش معلوم بوده وارد کلاس که میشده، لابد تمام در و دیوارِ کلاس به احترام، مقابلش کرنش میکرده...
بسمالله که میگفته تا درس را شروع کند، یکمرتبه تمام ذرات عالم گوش میشده تا از لحظهی شروع درس تا نقطهی پایان را به جان بشنود.
حتی تصورِ صدای زینب کبری، قلبم را در سینه جا به جا میکند وقتی حساب میکنم از آن حنجرهای که از حیدر به او میراث رسیده بود چگونه کلمههای علی میچکیدند!
وقتی زینب مشغول درس میشده و با تیزبینی و دقت، رازهای پشتِ آیهها را برملا میکرده، حتما خدا در هفت آسمان به او تبارک میگفته.
من خیال میکنم کلاس درسی که زینب برپامیکرده، حیرتانگیزترین کلاس جهان بوده!
آخر چطور جهان متحیر نشود وقتی زنی سراسر شکوه، میان زنهایی که با او فرسنگها فاصله دارند بایستد و با آنها از اسراری بگوید که از سینهی ابوتراب تراویده؟!
واقعا چطور در و دیوار کلاس و تمام آنهایی که در کلاس نشسته بودند پای درس زینب ذوب نمیشدند؟ یا چطور وقتی طنین آن صدای سحرانگیز با سِحرِ آیهها در هم میتنیده از شدت هیجان جان به جان آفرین تسلیم نمیکردند؟
زنهای کوفه چطور مقابل صولت استاد تاب میآوردند و در شکوهِ کلمههایش حل نمیشدند؟
تاریخ جز پای منبر ابوتراب، در کلاس دیگری این حد از شکوه و جلال را در خاطرش ثبت نکرده....
آه از آن صدا و آن کلمهها...
حتی تصورِ کلاسِ درسِ زینب کبری، حیرتآور است چه رسد به نشستن در آن کلاس...
البته زنهای کوفه حتما شاگردهای حسودی بودند وگرنه چند سال بعد؛ استاد درسشان را با بهتانِ خارجی به باد اهانت نمیگرفتند...
✍ملیحه سادات مهدوی
@sharaboabrisham
تقدیم به روح سید حسن نصرالله، کسی که در عصرِ ما نزدیکترین کلمهها و شبیهترین تکلمها به زینب کبری داشت...
.