eitaa logo
شراب و ابریشم...
2.8هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
517 ویدیو
8 فایل
تنفس در هوای واژه‌ها اینجا هر چه که هست دستنوشته‌های شخصی من است، لطفا فقط با نام خودم و لینک کانالم نشر بدهید. امضا: ملیحه سادات مهدوی| @mehmane_quran مدیر و بنیانگذار مؤسسه شراب و ابریشم نویسنده‌ی کتاب #من_اگر_روضه‌خوان_بودم مدرس دانشگاه مربی نوجوان
مشاهده در ایتا
دانلود
آمدیم پشت بقیع، حقِ ورود نداشتیم، حقِ گریه کردن هم! باید از همان پشت پنجره‌ها، تماشا می‌کردیم و آرام و بی صدا اشک می‌ریختیم... شُرطه‌های عرب بیشتر به دربانان جهنم شبیه بودند تا به خادمانِ بقیع! قوی‌هیکل، بدمنظر، سنگ‌دل، چماق‌دار... مثل گرگ‌های وحشی، با دهان‌های پُر لعن و نفرین، برای هق‌هقِ گریه‌ها کمین داشتند... صدایی اگر به گریه بلند می‌شد، در لحظه، به ضرب چماقِ شُرطه‌ها ساکت می‌شد... روحانیِ کاروان اشاره می‌کرد سمت قبرستان و توضیح می‌داد هر نقطه مدفنِ کیست... دنبالِ اشاره‌های انگشش را که می‌گرفتی، جز درد و اندوه چیزی نمی‌دیدی... بقیع را دیده بودم در فیلم‌ها و عکس‌ها، اما واقعیت با تصویر فرق داشت! یک تلِ غربت و غم ریخته بود روی هم، نگاه که می‌کردی، جنون به جانت می‌افتاد، اشک اتفاقِ کمی بود برای آن تماشا. باید فریاد می‌زدی، باید می‌نشستی همانجا وسطِ جمعیت و شروع می‌کردی به کوبیدن توی سر و صورت، باید هوار می‌کشیدی، باید خاک می‌ریختی روی سرَت، اصلا باید خودت را می‌کشتی! و با همه‌ی این احوال، فقط می‌توانستی آرام اشک بریزی... آدم‌ها از بقیع، دیوانه برمی‌گردند! حرف کمی نیست، آنهمه عشق و درد درونت شعله بکشد و تو قرار باشد کار را فقط با یک اشکِ ناقابل یکسره کنی... بقیع، دیوانه کننده‌ترین جای جهان است برای بچه شیعه‌ها... ✍ملیحه سادات مهدوی نوشت: شهادتِ آقا و سرور شیعیان حضرت امام جعفرصادق علیه‌السلام تسلیت جهت عرض تسلیت به پیشگاه امام زمان مهمان شراب و ابریشم باشید👇 🌱 https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
هدایت شده از  شراب و ابریشم...
آمدیم پشت بقیع، حقِ ورود نداشتیم، حقِ گریه کردن هم! باید از همان پشت پنجره‌ها، تماشا می‌کردیم و آرام و بی صدا اشک می‌ریختیم... شُرطه‌های عرب بیشتر به دربانان جهنم شبیه بودند تا به خادمانِ بقیع! قوی‌هیکل، بدمنظر، سنگ‌دل، چماق‌دار... مثل گرگ‌های وحشی، با دهان‌های پُر لعن و نفرین، برای هق‌هقِ گریه‌ها کمین داشتند... صدایی اگر به گریه بلند می‌شد، در لحظه، به ضرب چماقِ شُرطه‌ها ساکت می‌شد... روحانیِ کاروان اشاره می‌کرد سمت قبرستان و توضیح می‌داد هر نقطه مدفنِ کیست... دنبالِ اشاره‌های انگشش را که می‌گرفتی، جز درد و اندوه چیزی نمی‌دیدی... بقیع را دیده بودم در فیلم‌ها و عکس‌ها، اما واقعیت با تصویر فرق داشت! یک تلِ غربت و غم ریخته بود روی هم، نگاه که می‌کردی، جنون به جانت می‌افتاد، اشک اتفاقِ کمی بود برای آن تماشا. باید فریاد می‌زدی، باید می‌نشستی همانجا وسطِ جمعیت و شروع می‌کردی به کوبیدن توی سر و صورت، باید هوار می‌کشیدی، باید خاک می‌ریختی روی سرَت، اصلا باید خودت را می‌کشتی! و با همه‌ی این احوال، فقط می‌توانستی آرام اشک بریزی... آدم‌ها از بقیع، دیوانه برمی‌گردند! حرف کمی نیست، آنهمه عشق و درد درونت شعله بکشد و تو قرار باشد کار را فقط با یک اشکِ ناقابل یکسره کنی... بقیع، دیوانه کننده‌ترین جای جهان است برای بچه شیعه‌ها... ✍ملیحه سادات مهدوی نوشت: شهادتِ آقا و سرور شیعیان حضرت امام جعفرصادق علیه‌السلام تسلیت جهت عرض تسلیت به پیشگاه امام زمان مهمان شراب و ابریشم باشید👇 🌱 https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a