میداند حق با آن مرد خوشسیمایِ عرب است، اما به اعتراف خودش، مقامی که مردم به او دادهاند مانع از آن است که حق را بپذیرد!
برای حفظ ظاهر هم که شده واردِ بحث میشود!
میپرسد دربارهی مسیح چه میگویی؟!
و پاسخ میشنود که او بنده و رسول خدا بود.
بنا را بر ردّ و ایراد میگذارد و پاسخهای آرام و سرشار ادب پیامبر را نمیپذیرد!
.
پیامبر، نورانی و مهربان به آسمان، خیره میشود، گویا منتظر است برایش از آن بالا خبرهایی بیاورند!
پیامبر است و بیاذن ِ وحی سخن، نمیراند!
خدا هم انتظارش را بیپاسخ نمیگذارد:
فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ / آلعمران61
.
قرار بر آن میشود که هر طرف، خودش و زنانش و فرزندانش را بردارد و بیاورد زیر ِ آسمان بنشیند و طرف مقابل را نفرین کند!
آن وقت هر کدام که بهناحق بود با نفرین دیگری جانش و اهلش نابود شود!
.
پیامبر آمد...
علی را و فاطمه را و حسن و حسین را هم آورد.
همان پنج نفر زیر عبا حالا آمدهاند زیر آسمان...
.
پنج نفر زیر عبا، نشستهاند روی ِ زمین...
نور است که از دامان ِ آن زمین میریزد روی آغوشِ آسمان...
.
بزرگ مسیحیان ِ نجران برخویش میلرزد و باترس لب به سخن میگشاید: من چهرههایی میبینم که اگر نفرین کنند میترسم در دنیا حتی یک مسیحی برجا نماند و همه نابود شوند!!
میترسد وارد مباهله شود!
همانجا، زیر همان آسمان، شکست را میپذیرد!!
.
آن روز زیر آن آسمان تمام ملائک شهادت دادند که علی، جانِ پیامبر است و فاطمه و دو فرزندش اهل ِ پیامبر...
✍ملیحه سادات مهدوی
#مباهله
۱نوشت:
۲۴ذی حجه، عید بزرگ مباهله مبارک.
۲نوشت:
افضل فضائل حضرت امیر امروز نازل شده، همینکه پیامبر، ایشان را جای نفْسِ خود آورد...
۳نوشت:
بارها گفت محمد که علی جان من است، هم به جانِ علی و هم به جانِ محمد صلوات...
۴نوشت:
ألحمدُلِلّه الّذی جَعَلَنا مِنَ المُتِمَسکین بِوِلایَةِ امیرالمؤمنین...
@sharaboabrisham