🧑🦼 واگویه های رهگذری خسته؛
دلم برا خودم می سوزه
و صدالبته ناشکری نمی کنم..
پیش خودتون بمونه
هیچکدوم هم الحمدلله غریبه نیستید حالا اگر دیگران خبردار شوند، مشکل من نیست ..
فضای مجازی است و بی درو پیکر ...
کلی عرض می کنم؛
روزی روزگاری والدین و پدربزرگ و مادربزرگ ماها لااقل با ده بیست تا اولاد و نوه بیشتر دور هم بودند و حال و حولی می کردند ..😉
ولی امروز
بلانسبت و دور از تشبیه؛ همونطور که منتظریم جمعه ای برسد و ان شاءالله امام زمان بیاید و پا در رکابش شویم و دستی بر سر ما بکشد ... باید منتظر باشیم بچه یا نوه ای را ببینیم🤔😳😉🌺💝
بدانید یا ندانید که می دانید
اولاد و نوه ها
اگر و اگر
بدرد بزرگترها بخورند
همون ایام طفولیتشون هست..
تا با شیرین زبانی و بی غل و غش بودنشون (با سادگی و صمیمیت) صفایی به جمع بخصوص بابابزرگ و مادربزرگها بدهند....😉😊🌸💝
وگرنه احتمالا
خیلی خوب باشند، تهش یکی مثل ما می شوند🤔😔😞🤔
ما که بزرگتر شدیم
احساس کردیم کسی برای خودمون هستیم،
عقل کلی شدیم😏
ناسلامتی دانشگاه رفتیم و یکی دوتا مدرک گرفتیم😇
پس بزرگترهامون هم بی سوادند و .. فلان و بهمانند🤭
و نتیجه گرفتیم؛ مائیم که درست فکر می کنیم و عمل می کنیم
و الی آخر...
آی پسر ، آی دختر
چرخ روزگار خیلی تند می چرخه
تندتر از اونی که ماها بهش برسیم
شک نکنیم و اگه شککردیم بخودمون و گذشته مون نگاه کنیم..
دیروز بچه بودیم
و امروز اگر شصت هفتاد را رد کرده باشی ، حسرت کنار بچه ای بودن .. 🤔🤔🤔🤔🤔
#خانواده