فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ســـلام 🌸
صبح زیباتون بخیر
امـیدوارم دراین روز زیبـا
روزگارتون پراز عشق و امیـد..
دنیاتون پر از محبت و دوستی
رزقتون پر از خیر و برکـت
لحظه هاتون پراز شور و شادی
عـشق هاتـون پـراز صفا و پاکی
و زندگیتون پراز آرامش و
موفقیت باشه ان شاءالله
شنبه تون پراز خیر و شادی
#صبح_بخیر
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
در مدتی که در این دنیا هستید، به معنای واقعی کلمه زندگی کنید.
هر چیزی را تجربه کنید، مراقب خودتان و دوستانتان باشید.
خوش بگذرانید، دیوانگی کنید، عجیب باشید، بیرون از خانه بروید، تلاش کنید و شکست بخورید.
چون به هر حال این اتفاق میافتد پس بهتر است حتی از شکست هم لذت ببرید.
سعی نکنید کامل باشید!
اصلا، اصلا..!
فقط سعی کنید یک نمونه عالی باشید از انسانیت...یک انسان خوب...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#پندانه
آدم ها اصلا عجیب غریب نیستند،
فقط گاهی عشقشان تمام می شود..
مثلِ سویِ چشم هایشان،
مثلِ شنواییشان،
مثلِ اشتهایشان،
مثلِ اعصاب و حوصله شان...
گاهی عشقشان تمام میشود...
آدم وقتی عشقش ته میکشد،
کمتر عصبانی میشود،
کمتر غصه می خورد،
کمتر شب ها بی خواب می شود،
کمتر راهِ گلویش بسته میشود،
کمتر زیرِ چشم هایش گود می افتد،
کمتر پیش می آید دلش برای کسی،
برای صدایی،
برای حرکتی ضعف برود.......
آدم بعد از رفتنِ بعضی ها تمام
می شود...
میمیرد........!
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#داستانک
خدایا همه کارهایت درست است☘
👌روزی مردی زیر سایه درخت گردویی نشست تا خستگی در کند در این
موقع چشمش به کدوتنبل هایی که آن طرف سبز شده بودند افتاد و گفت:"
خدایا! همه کارهایت عجیب و غریب است ! کدوی به این بزرگی را روی
بوته ای به این کوچکی می رویانی و گردوهای به این کوچکی را روی
درخت به این بزرگی !" همین که حرفش تمام شد گردویی از درخت بر
سرش افتاد . مرد بلافاصله از جاجست و به آسمان نظر انداخت و گفت :"
خدایا!خطایم را ببخشای! دیگر در کارت دخالت نمیکنم چون هیچ معلوم نبود
اگر روی این درخت به جای گردو ، کدو تنبل رویانده بودی الان چه بلایی بر
سر من آمده بود ."
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🌸بیخیال
🍃غصهی چی را میخوری🍃
🌼🍃که چرا رفاه و ثروت بیشتری نداری؟این غصه خوردنت فایدهای هم دارد؟با همینی که داری دلخوش باش،آرام و صبور و پر تلاش که باشی،به بیشترش هم میرسی.
🌸🍃غصه میخوری که چرا مشکلات و گرفتاریها سمت تو هجوم آوردهاند؟ صبور باش و در همه حال به این فکر کن که اوضاع آنقدرها هم بد نیست،که میشد بدتر از این هم باشد
🌼🍃غصه میخوری که چرا آدمهایی که رویشان حساب میکردی،به اعتماد و احساست پشت پا زدند؟قحطی آدم است مگر؟صبور باش! آدمهای بهتری را ملاقات خواهیکرد،دنیا پر است از آدمهای خوبی که هنوز با آنها ملاقات نکردهای...
🌺بیخیال باش جانم،دنیا که با غصه خوردن من و تو تغییر نمیکند
🌼🍃چرخ گردون دارد بدون توقف میگردد، بالا دارد،پایین دارد،روزهای بد دارد و روزهای خوب،
✨درست میشود همه چیز به مرور،
✨غصهاش را نخور...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
حكيمی به دهی سفر کرد …
زنی که مجذوب سخنان او شده بود از حكيم خواست تا مهمان وی باشد.
حكيم پذیرفت و مهیای رفتن به خانهی زن شد.
کدخدای دهکده هراسان خود را به حكيم رسانید و گفت :
این زن، هرزه است به خانهی او نروید !حكيم به کدخدا گفت :
یکی از دستانت را به من بده !!!
کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان حكيم گذاشت.
آنگاه حكيم گفت :
حالا کف بزن !!!
کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت:
هیچ کس نمیتواند با یک دست کف بزند ؟!
شیخ لبخندی زد و پاسخ داد :
هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند!
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
خوب یاد گرفته ایم برانداز کردن همدیگر را!
یک خط کش این دستمان !
یک ترازو آن دستمان !
اندازه می گیریم و وزن می کنیم
آدم ها را
رفتارشان را
انتخاب هایشان را
تصمیم هایشان را
حتی قضا و قدرشان را !! به رفیقمان یک تیکه سنگینی می اندازیم،
بعد می گوییم
خیر و صلاحت را می خواهم !
غافل از اینکه چه برسر او می آوریم !
در جمع ، هرکس را یک جور مورد بررسی قرار می دهیم
آن یکی را به ازدواج نکرده اش
این یکی را به ازدواجی که کرده
آن دیگری را... یکی هم نیست گوشمان را بگیرد که :
آهای!
چندبار به جای او بوده ای
که حالا اینطور راحت نظر می دهی
حواسمان نیست که چه راحت
با حرفی که در هوا رها میکنیم
چگونه یک نفر را به هم می ریزیم
چندنفر را به جان هم می اندازیم
چه سرخوردگی یا دلخوری بجای میگذاریم
چقدر زخم میزنیم... حواسمان نیست که ما می گوییم و رها میکنیم و رد می شویم
اما یکی ممکن است گیر کند
بین کلمه های ما
بین قضاوت های ما
بین برداشت های ما
دلی که می شکنیم ارزان نیست...
! قاضی تویی
کمک کن" هیچوقت قضاوت نکنیم"
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
زندگی خیلی هم پیچیده نیست
دلتو بتکون از هر چی
خشم و نفرت و کینه خالیش کن
وقتی که خالی شد
میتونی پرش کنی از مهربونی
از عشق خدا
بعد هر کی سر راهت قرار گرفت
یه شاخه مهربونی بهش هدیه کن
یه دلگرمی
یه حرف شیرین
یه کلام امید دهنده
خوبی کن بی منت بی چشمداشت
خوبی کن بخاطر دل خودت
به این فکر کن که هر روز
چه دلهائی میتونه با خوبی تو خوب بشه
به اینجا که رسیدی
تازه زندگی رو زندگی کردی
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
📔#بسیار_زیباست🌺👇
کاش وقتی بچه هامون میرن مدرسه بهشون بگیم :
من نمی خوام تو بهترین باشی
من فقط می خوام تو خوشبخت باشی
اصلا مهم نیست همیشه نمره هاتو 20 بگیری ...
جای 20 می تونی 18 بگیری اما از دوران مدرسه و کودکیت لذت ببری .
از "ترین" پرهیز کن
خوشبختی جایی هست که خودت رو با کسی مقایسه نکنی
حتی نخواه خوشبخت ترین باشی
بخواه که خوشبخت باشی و برای این خواستت تلاش کن ...
من فکر می کنم از وقتی به دنبال پسوند "ترین" رفتیم ، خوشبختی از ما گریخت ...
از 19:75 لذت نبردیم چون یکی 20 شده بود ...
از رانندگی با پراید لذت نبردیم چون ماشین های مدل بالاتری تو خیابون بود .
از بودن کنار عزيزانمون لذت نبردیم چون مدرک تحصیلی و پول توی جیبش کمتر از خیلی های
دیگه بود .
می خوام بگم خیلی از ما فقط به "بهترین ، بیشترین و بالاترین" چسبیدیم و نتیجه ی
آن نسل های افسرده و همیشه گریان شد ...
شاید لازمه تغییر جهت بدیم یا حداقل اجازه ندیم نحسیِ "ترین" دامن بچه هامون رو بگیره.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🍁پندانه🌹
✍لیوان آب را انتخاب میکنید یا لیوان نفت؟
🔹تصور کنید فرش خانهتان آتش گرفته و شما دو لیوان در دست دارید؛ اولی آب و دومی نفت.
⁉️ کدام لیوان را روی آتش خالی میکنید؟
🔸دادزدن، تهدیدکردن، تمسخر، توهین و تحقیرکردن، انتقادکردن، کتکزدن، قهرکردن و محرومکردن کودک مانند لیوان نفت در دست شما باعث شعلهورشدن آتش خشم شما و فرزندتان خواهد شد.
🔹اما همدلی، درک متقابل، احترام، عشق، گوشدادن، آموزشدادن، امیدواربودن، آرامبودن، مدیریت رفتار خود را داشتن همان لیوان آبیست که نهتنها آتش را خاموش میکند، بلکه به شما توانایی حل مشکلات را خواهد داد.
⁉️ فراموش نکنید شما قدرت انتخاب دارید.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
در بيمارستان ها وقت شام و ناهار،
غذاها خيلی متفاوت است!
به يک نفر سوپ، چلوكباب و دسر ميدهند
و به يك كسی فقط سوپ ميدهند
و به يك نفر حتی سوپ هم نميدهند و
ميگويند كه فقط آب بخور
به يك كسی ميگويند كه حتی آب هم نخور
جالب است كه هيچكدام از
اين بيماران اعتراض ندارند!
زيرا آنها پذيرفته اند كه
كسی كه اين تشخيص ها را داده است
طبيب است و آن كسی كه طبيب است
حكيم است
پس اگر خدا به يك كسی كم داده يا زياد داده، شما گله و شكوه نكنيد كه چرا به او بيشتر داده ای و به من كمتر داده ای! اين كارها روی حساب و حكمت است
خدایا به داده و نداده ات شکر
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
داستان#قضاوت
در رستوران بودم که میز بغلی توجهم را جلب کرد. زن و مردی حدود ۴۰ ساله روبهروی هم نشسته بودند و مثل یک دختر و پسر جوان چیزهایی میگفتند و زیرزیرکی میخندیدند بدم آمد با خودم گفتم چه معنی دارد؟ شما با این سنتان باید بچه دبیرستانی داشته باشید.
نه مثل بچه دبیرستانیها نامزدبازی و دختربازی کنید.
داشتم چپچپ نگاهشان میکردم که تلفن خانم زنگ خورد و به نفر پشت خط گفت: آره عزیزم بچهها رو گذاشتیم خونه خودمون اومدیم واسهشون کتلت گذاشتم تو یخچال
خوشم آمد ذوق کردم گفتم چه پدر و مادر باحالی
چه عشق زندهای که بعد از این همه سال مثل روز اول همدیگر را دوست دارند چقدر خوب است که زن و شوهرها گاهی اوقات یک گردش دوتایی بروند چقدر رویایی قطعا اگر روزی پدر شدم همین کار را میکنم.
داشتم با لبخند و ذوق نگاهشان میکردم که ناگهان مرد به زن گفت: پاشو بریم تا شوهرت نفهمیده اومدی بیرون. اَی تُف حالم به هم خورد زنیکه تو شوهر داری آنوقت با مرد غریبه آمدی ددر دودور؟
ما خیر سرمان مسلمانیم اسلامتان کجا رفته؟ زن و مرد نامحرم با هم چه غلطی میکنند؟ بیشرفها.
داشتم چپچپ نگاهشان میکردم که مرد بلند شد رفت به سمت صندوق تا پول غذا را حساب کند زن هم دنبالش رفت و بلند گفت: داداش داداش بذار من حساب کنم اون دفعه پیش مامان اینا تو حساب کردی
آخییی آبجی و داداش بودن الهی الهی چه قشنگ چقدر خوبه خواهر و برادر اینقدر به هم نزدیک باشند.
داشتم با ذوق و شوق نگاهشان میکردم و لبخند میزدم که آمدند از کنارم رد شدند و در همان حال مرد با لبخندی شیطنتآمیز گفت: از کی تا حالا من شدم داداشت؟ زن هم نیشخندی زد و گفت: اینجوری گفتم که مردم فکر کنن خواهر و برادریم
تو روحتان از همان اول هم میدانستم یک ریگی به کفشتان هست زنیکه و مردیکه عوضی آشغال بیحیا
داشتم چپچپ نگاهشان میکردم که خواستند خداحافظی کنند زن به مرد گفت: به مامان سلام برسون مرد هم گفت: باشه دخترم تو هم به نوههای گلم ...
وای خدا ... پدر و دختر بودند
پس چرا مرد اینقدر جوان به نظر میرسید؟ خب با داشتن چنین خانواده دوستداشتنی باید هم جوان بماند هرجا هستند سلامت باشند.
ناگهان یادم افتاد یک ساعت است در رستوران منتظر دوستدخترم هستم چرا نیامد این دختر؟ ولش کن بگذار بروم تا همسرم شک نکرده است
🍁پینوشت: این داستان نانوشته بسیاری از ماست. ما آدم ها استادِ قضاوت کردنِ دیگرانیم. هرکداممان به یک شکل؛ سرمان در زندگی دیگران است. زود قضاوت میکنیم و حلال خودمان را برای دیگران حرام میدانیم.
خودمان غرق گناه ایم دیگران محکوم میکنیم .
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد