هدایت شده از تبلیغات
5.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دردسر عجیب آقای حیاتی گوینده سابق خبر به خاطر یه تبلیغ🤦🏻♂️🤦🏻♂️
⭕️ببینید چه پیام هایی براش فرستادن😱
به منم خیلیا پیام دادن که کبدشون با این دمنوش پاکسازی شده😍حتما امتحان کنید👌🏻
لینک سایت اصلیشو برای خرید میذارم،سریع سفارش بدین تا تخفیف داره👇🏻👇🏻👇🏻
https://landing.saamim.com/zFJGm
https://landing.saamim.com/zFJGm
💢خوبه بدونید که "اعتماد به نفس"
زمانی ساخته و تقویت میشه که:
•از یادگیری چیزای جدید استقبال کنی
•به قولهایی که روزانه به خودت میدی، عمل کنی
•با وجود ترس و تردید، دست به اقدام بزنی
•توی اشتباه و شکستت دنبال درس بگردی
•اطرافت رو با آدمهای حامی و فعال پُر کنی
•وقتی چیزی طبق برنامه پیش نمیره، بهجای سرزنش با خودت مهربون باشی
•چالشهایی رو برعهده بگیری که به توانمندیت اضافه میکنه
• روی خودت تمرکز کنی و بجای مقایسه خودت با دیگران، با گذشته ی خودت مقایسه کنی
•به نظر خودت بیشتر اهمیت بدی تا دیگران
•متوجه بشی که در چه کاری علاقه و مهارت داری
•برای هر دستاورد کوچکی، به خودت پاداش بدی
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_ترلان
#عاقبت_به_خیر
#پارت_چهارم
من ترلان هستم یه دختر آذری
سال ۱۳۳۸ تو یکی از روستاهای اطراف تبریز به دنیا اومدم
با رضایت آقام، آنا منو گلبهار رو واسه مدرسه ثبتنام کرد.دل تو دلم نبود از خوشحالی دوست داشتم پرواز کنم،تو رویاهام خودم رو تصور میکردم که بزرگ شدم و به آرزوی کوددکیام رسیدم و خانوم معلم شدم..آخه تو روستای ما دخترها حق درس خوندن نداشتند..واسه همین از اینکه خیلی زود از اون روستا کوچ کردیم خوشحال بودم،ولی انگاری خوشحالی من دوامی نداشت و خیلی زود قرار بود که کاخ آرزوهام ویران بشه..نزدیک غروب بود که آقام با اخم همیشگی اومد خونه..با دیدن گرههای رو پیشونیش خنده رو لبام خشک شد،خیلی زود براش چایی بردم و یه گوشهای نشستم،
آقام ته استکان چایی رو هورت کشید و با اخم رو کرد به آنا و گفت؛ فردا میری مدارک ترلان رو از مدرسه میگیری، حق نداره درس بخونه..بند دلم پاره شد و همهی آرزوهام تو یه لحظه سوخت و خاکستر شد،آنا با چشمای گرد شده با ترس لب زد؛ آقا خودت گفتی ثبتنامش کن..پدرم با خشم گفت؛ همین که گفتم، میخوای آبرومون بره، امروز یکی از همدهاتیام رو دیدم، میگفت دختر چیه که درس بخونه، هر دختری بره مدرسه فلانکاره میشه..آنا لبش رو گزید و یه نیم نگاهی به من انداخت..به زور جلوی بغضم رو گرفته بودم،سریع رفتم تو حیاط و اشکهام بیمهابا شروع کرد به جاری شدن.دیگه مدرسه رفتن برام آرزوی دستنیافتنی شده بود....
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
این شش نشانه یعنی شما به تنهایی نیاز دارید:
تشخیص اینکه به کمی تنهایی و دور شدن از مردم نیاز دارید ممکن است مشکل باشد. اما در هر حال هر کسی ممکن است زمانهایی نیاز به تنهایی داشته باشد.
بنابراین اگر هر یک از علایم زیر را مشاهده کردید، یعنی اینکه باید وقتی هم برای تنها بودن به خود اختصاص دهید:
▫️بداخلاقی
▫️با هر موضوع کماهمیتی به شدت رنجیدن
▫️از دست دادن علاقه به کار گروهی
▫️احساس خفگی داشتن وقتی کنار جمع هستید
▫️داشتن اشکال در تمرکز
▫️مضطرب شدن موقع بودن در جمع.
خبر خوب اینکه هر وقت به این مشکلات مبتلا شدید، کمی تنهایی میتواند حالتان را خوب کند و احساسات منفیتان از جمعیت را بکاهد.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🌱بهترین روش برای برخورد با لجبازی کودکان چیست؟
1) هماهنگ بودن پدر و مادر
2) داشتن برنامه ریزی روزانه غذا خوردنش بازی کردنش و خوابیدنش
3) خواسته موجه کودک را حتما پاسخگو باشیم یعنی به او یاد بدهیم که قصد ما لجبازی کردن نیست
4) یه جاهایی بهش حق انتخاب بدهیم
5) جایگزین کردن مثلا بگیم اگه جیغ نزنی میریم و اینکارو میکنیم
6) جملات خبری باشه تا دستوری مثلا بگیم وقته ناهاره نگیم الان باید ناهار بخوری
7) گوش دادن فعالانه موثرترین روش است باید با بچه ها همدلی کنیم مثلا جیغ زد بهش بگیم چی میخوای عزیزم گرسنه ای؟ خوابت میاد؟ میخوای بازی کنیم؟
8) با کودکان بالای 4 سال میتوان در مورد رفتارش صحبت کرد اول باید تذکر داد مثلا در جمع توی گوشش بگیم،در مرحله دوم تنبیه متناسب با عملش و حال و هوای کودک تنبیه کودک باید محروم کردن از چیز دلخواهش باشد.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_ترلان
#عاقبت_به_خیر
#پارت_پنجم
من ترلان هستم یه دختر آذری
سال ۱۳۳۸ تو یکی از روستاهای اطراف تبریز به دنیا اومدم
گلبهار کنارم نشسته بود و پا به پای من گریه میکرد..آخه فقط دو سال از من کوچکتر بود و میدونست که خیلی زود قراره مدرسه رفتن واسه اونم به حسرت تبدیل بشه..هر روز که میگذشت و ما بزرگتر میشدیم، پدرم حساستر و بد دلتر میشد و دیگه منو گلبهار اجازه بیرون رفتن هم نداشتیم، مگر برای ظرف و رخت شستن..زندگی ما با جوراب بافی آنا و کمکهای منو گلبهار میچرخید تا اینکه پدرم با دادوستدی که سر گاو و گوسفند انجام داد تونست یه زمین کشاورزی بگیره و روش کار کنه و یکم وضع مالیمون خوب شد..چند سالی گذشت و آنا تو این چند سال چند تا بچهی دیگه هم سقط کرد.انگاری خدا نمی خواست به جز ما ۴ تا، بچهی دیگهای به آنا بده..آنا به خاطر چندین سقط، خیلی ضعیف شده بود و دیگه کل کارهای خونه رو دوش منو گلبهار بود..محمد و نیمتاج دیگه بزرگ شده بودند و وقت مدرسه رفتنشون بود،منو گلبهار مطمئن بودیم که داداش، محمد رو واسه مدرسه ثبت نام میکنه..چون تنها پسرش بود و همیشه اونو بیشتر از ما دوست داشت،ولی وقتی داداش اجازه داد که نیمتاج هم بره مدرسه ما خیلی تعجب کردیم و از اینکه چرا فرق میذاره به نیمتاج حسودی میکردیم..انگاری منو گلبهار کلفت و زحمت کش خونه بودیم و این تبعیض آزارمون میداد...
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
هدایت شده از ملودی🎵 موزیک
💢خانم ها لازم نیست عمل جراحی بکنید‼️
🔹درمان تمامی مشکلات بانوان
با طب سنتی ایرانی و با متد کاملا گیاهی🌿
منشی جهت پاسخگویی:
@Moshaver_khajavi
✔️جهت درمان دائمی این بیماری ها روی لینک زیر بزنید و درخواست مشاوره بدهید👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3000763361C21d583aee5
🔸برای تشکیل پرونده درمانی فرم ویزیت رو تکمیل کنید✅️
https://survey.porsline.ir/s/L60OGHff
شش درس مهم زندگی که لازم است هر روز به خودتان یادآوری کنید:
۱. شخصیت از سنگ ساخته نشده است. میتوانید هرطور که میخواهید تغییر کنید.
۲. هرگز والدینتان را رها نکنید. آنها دلیل اینجا بودن شما هستند.
۳. هرگز بین عشق و دوستیهایتان دست به انتخاب نزنید. هر دو نقش مهمی در زندگی شما دارند.
۴. مردم میگویند: قلبت رو دنبال کن. در هر موقعیتی این توصیه درستی نیست. در عوض "به قلبت گوش کن و با مغزت حرکت کن."
۵. زمان تقریبا همه چیز را التیام میبخشد. زمان بدهید و تغییر را تجربه کنید.
۶. افکار، احساسات را کنترل میکنند. احساسات، رفتارتان را کنترل میکنند. پس خوب فکر کنید تا خوب رفتار کنید و نتیجه خوب بگیرید.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
خیلی زیباست👌
✨محله ما يک رفتگر دارد.
صبح که با ماشين از درب خانه خارج ميشوم
سلامي گرم ميکند و من هم از ماشين پياده ميشوم
و دستي محترمانه به او ميدهم؛
حال و احوال را ميپرسد و مشغول کارش ميشود.
✨همسايهي طبقهي زيرين ما نيز دکتر جرّاح است.
گاهي اوقات که درون آسانسور ميبينمش
سلامي ميکنم و او فقط سرش را تکان ميدهد
و درب آسانسور باز نشده براي بيرون رفتن خيز ميکند...
✨به شخصه اگر روزي براي زنده ماندن نيازمند اين دکتر شوم،
جارو زدن سنگ قبرم به دست آن رفتگر، به شدّت لذّتبخشتر از طبابت آن دکتر براي ادامهي حياتم است.!!
تحصيلات مطلقاً هيچ ربطي به شعور افراد ندارد..
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
💫🌟🌙#داستان شـــــــــب🌙🌟
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
وقتی ما اتصالمان با واقعیت را از دست میدهیم، در سراشیبی دلسردی قرار میگیریم. ابزاری که باید به کار گرفته شود مهروزی است یعنی شما باید برکات زندگیتان را بشمارید.
شکرگزاری پادزهری ساده اما مؤثر برای دلسردی است.
قلم به دست بگیرید و از یک تا بیست و پنج شماره بگذارید.
از چیزهای بزرگ شروع کنید.
مثلاً: «امروز هشیار هستم»، «سرپناهی برای زندگی کردن دارم»، «اجاره خانهام پرداخت شده»
و سپس به سمت چیزهای کوچک بروید. مثلاً: «رختخوابم را دوست دارم».
همچنین آدمهایی را که دوست دارید در فهرستتان قرار دهید. مثلاً: «به خاطر دوستی با دوستان خدا را شکر میکنم»، «به خاطر رابطهی محبتآمیز با دخترم خدا را شکر میکنم».
به همین صورت تک تک حوزههای زندگیتان را بکاوید و چیزهای مثبت را ببینید.
اندوه به سراغ همهی ما میآید، اما فهرستهای شکرگزاری کمکمان میکند تا چیزها را در تناسب نگاه داریم.
لیوان نیمهخالی، عملاً لیوان نیمهپُر است.
مسئله فقط بر سر برداشت ماست.
✍🏻📚 هر شب یک داستان جذاب و خواندنی 📚✍🏻
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید🌱
🗓 امروز یکشنبه↯
☀️ ۲۱ بهمن ۱۴۰۳
🌙 ۱۰ شعبان ۱۴۴۶
🌲۹فوریه ۲۰۲۵
📿 ذکر روز :
با ذوالجلال و الاکرام
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام😊✋
صبح امروزتون بخیر☕️❄️
آرزو می کنم امروز
دلها به مهر روشن شود✨
دست پرمهرتون 🤍
لبخند و عشق را هدیه دهد♥️
و وجودتون پر شود
از عطـر و رنگ خـدا ♥️
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد