#ضرب_المثل
#اصطلاح_هیزم_تر_به_کسی_فروختن
در گذشته که وسایل گرمایشی مدرن وجود نداشت مردم از هیزم و زغال برای گرم کردن خود در فصول سرد سال استفاده می کردند.
هیزم برای آنکه خوب بسوزد و دود نکند باید حتماً خشک باشد، به این منظور سرشاخه های درختان بریده می شد و مدتی در فضای باز قرار می گرفت تا به صورت خشک درآید.
تهیه هیزم خشک کار زمانبری بود به این منظور هیزم فروشان برای آنکه سود بیشتری عایدشان شود، "هیزم های تر" را قاطی هیزم های خشک به مشتریان از همه جا بی خبر می فروختند.
"هیزم تر" به راحتی و به محض قطع درختان مهیا می شود، اما نه خوب می سوزد و نه گرمای مناسبی می دهد در نتیجه وقتی مشتری هیزم تر را به خانه می برد و متوجه می شد که کلاه بر سرش گذاشته شده در دل به هیزم فروش دشنام می داد و او را نفرین می کرد.
"هیزم تر به کسی فروختن" کنایه است از اینکه کسی بدون هیچ علتی در مقام ناسازگاری و دشمنی با شخص یا اشخاصی برآید و در مقابل این رفتار غیر منطقی شخص به او گفته می شود :"بهت هیزم تر نفروختیم که این طور با ما رفتار می کنی!"
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#داستان_ضرب_المثل
✅️#حرف_کشکی_زدن
در زمان گذشته مردم براي اينکه نشان دهند نامه يا دست خطي که نوشته اند متعلق به انهاست، انتهاي آن را مهر مي کردند. در روي اين مهر ها اسم شخص صاحب نامه نوشته شده بود که مثلا اگر شخص حاکم بود در بالاي آن لفظ "الملک الله "و شعري که حاکي نام شاه بود بر روي مهر کنده مي شد.مردم عادي و طبقات فرودست فقط نام خود بر روي مهر ذکر مي کردند. در برخي دهات مردم آنقدر فقير بودند که مهر را نه از آهن يا چوب بلکه از صابون و يا کشک درست مي کردند و وقتي در انتهاي نامه اي چنين مهري بود، معلوم مي شد که شخص صاحب نامه فرد معتبري نيست و مي گفتند :"مهرش کشکي است. " از آنجا اصطلاح "کشکي حرف مي زند "در ميان مردم رايج شد، که منظور آن است حرف هاي گوينده، آن بي پايه و اساس است و اعتبار چنداني ندارد.
#ضرب_المثل
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#ضرب_المثل
◀️” زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است ”
معانی 👇
۱- زخمی که بر اثر شمشیر بر بدن انسان ایجاد می شود، در نهایت خوب می شود اما زخمی که در اثر سخنی، دل فردی را می شکند، هرگز فراموش نمی شود.
۲- کنایه از این است که هر کاری تا ابد اثر خود را به جا می گذارد.
۳- اگر کسی به دیگری طعنهای دلسوز بزند و بعد پشیمان شود و بخواهد از دل طرف دربیاورد، کسی که مورد طعنه قرار گرفته است، میگوید: ”زخم زبان از زخم شمشیر بدتر است“. زخم شمشیر، خوب میشود، ولی زخم زبان، خوب نمیشود.
۴- انسان با زبان خود می تواند زخمی را بر دل دیگری ایجاد کند که تا آخر عمر، از دل طرف مقابل بیرون نرود.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#ضرب_المثل
شتر پیر آواز دهل بسیار شنیده
این ضربالمثل زمانی به کار میرود که بخواهند بگویند شخص آن قدر تجربه دارد که از ادعاها و حرفهای ناامیدکننده و یا مشکلات کار نمیترسد و پا پس نمیکشد و کار را با موفقیت انجام میدهد.
از رسم های قدیمی عروسی در برخی مناطق این بود که عروس را سوار بر شتر به مجلس عروسی و نزد داماد و خانواده و میهمانان میآوردند.
هنگامی که مرکب عروس به مجلس نزدیک میشد، نوازندگان شروع به زدن ساز و دهل میکردند و سر و صدای جشن و شادی بالا میگرفت.
حال اگر شتر جوان و بیتجربه بود، هنگام نزدیک شدن به مقصد، به علت صدای بلند، به ویژه صدای دهل، میترسید و رم میکرد و به عروس صدمه میزد.
بنابراین برای این کار از شترهای پیرتر که به سر و صدا عادت داشتند و سر و صدا تاثیری بر آنها نداشته و باعث ترسشان نمیشد، استفاده میکردند.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#ضرب_المثل
🟩علف زیر پا سبز شدن
🔸️به نظر میرسد چون فرایند سبز شدن علف، طولانی و زمانبر است، کسی که زمان بسیار زیادی را صرف انتظار برای انجام کاری کرده باشد، این زمان طولانی را به زمان سبز شدن علف تشبیه میکند.
🔹️همچنین چون علف برخلاف سایر گیاهان، ارزش چندانی ندارد، انتظار زیاد و طولانی و بینتیجه را به رشد علف تشبیه میکنند!
🔻این ضربالمثل کنایه از انتظار بسیار زیاد برای آمدن کسی یا انجام گرفتن کاری است.
یعنی معطل شدن و انتظار فراوان و بی نتیجه!
ضمنا وقتی کسی درخواست انجام کاری را از شما دارد که یا از توان شما خارج است و یا حاضر به انجامش نیستید ولی او روی درخواست خود پافشاری میکند، این ضرب المثل را برایش به کار میبرید و به او میگویید: " انقدر صبر کن تا علف زیر پات سبز بشه." یعنی هرچقدر هم صبر کنی و خودت را خسته کنی نتیجهای حاصل نخواهد شد.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#ضرب_المثل
چه کشکی چه پشمی؟!
چوپانی گله را به صحرا برد ؛ به درخت گردوی تنومندی رسید . از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد که ناگهان گرد باد سختی در گرفت ، خواست فرود آید ، ترسید . باد شاخه ای را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد. دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند. مستاصل شد...
از دور بقعه امامزاده ای را دید و گفت : ای امام زاده گله ام نذر تو ، از درخت سالم پایین بیایم.
قدری باد ساکت شد و چوپان به شاخه قوی تری دست زد و جای پایی پیدا کرده و خود را محکم گرفت.
گفت : ای امام زاده خدا راضی نمی شود که زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی. نصف گله را به تو می دهم و نصفی هم برای خودم... قدری پایین تر آمد. وقتی که نزدیک تنه درخت رسید گفت : ای امام زاده نصف گله را چطور نگهداری می کنی؟ آنها ر ا خودم نگهداری می کنم در عوض کشک و پشم نصف گله را به تو می دهم .
وقتی کمی پایین تر آمد گفت : بالاخره چوپان هم که بی مزد نمی شود کشکش مال تو ، پشمش مال من به عنوان دستمزد.
وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به گنبد امامزاده انداخت و گفت: مرد حسابی چه کشکی چه پشمی؟ ما از هول خودمان یک غلطی کردیم . غلط زیادی که جریمه ندارد.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#ضرب_المثل
#سنگ_مفت_گنجشک_مفت
مورد استفاده:
در مورد اشخاصی گفته میشود كه از انجام هر كاری میترسند در صورتی كه آن كار اصلاً ضرری ندارد.
در گذشتههای دور، زن و شوهری سالیان سال در كنار هم زندگی میكردند تا پیر شدند.
بچههای آنها ازدواج كرده و از پیش آنها رفته بودند و به همین دلیل آن دو كاملاً تنها بودند و تمام روز تنها صدایی كه در خانه آنها به گوش میرسید صدای جیك جیك دستهی گنجشكهایی بود كه روی درخت وسط حیاط آنها زندگی میكردند.
پیرزن هر روز اضافهی غذا را گوشهی باغچه میریخت تا گنجشكها از آن بخورند.
تا اینكه پیرزن مریض شد و در اثر بیماری نیاز به استراحت بیشتری پیدا كرد و صدای دائم جیك جیك گنجشكها برایش آزاردهنده شده بود.
پیرزن به پیرمرد غر میزد كه این گنجشكها را بگو تا از اینجا بروند؛ ولی پیرمرد نمیدانست گنجشكهایی كه سالیان سال به درخت خانهی آنها عادت كردهاند را چه طوری فراری دهد.
هر بار كه سنگی برمیداشت تا به آنها بزند یا نمیتوانست و یا اگر هم به سوی آنها پرتاب میكرد آنها میرفتند و دوباره برمیگشتند.
یكبار كه زن داشت از صدای جیك جیك گنجشكها شكایت میكرد مرد گفت:
تو بگو من چه كار بكنم؟! هر بار كه به آنها سنگ میزنم میروند و دوباره بازمی گردند.
زن جواب داد:
سنگ مفت گنجشك هم مفت آنقدر بزن تا بروند..!
✍🏻📚 هر شب یک داستان جذاب و خواندنی 📚✍🏻
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#ضرب_المثل
#هر_را_از_بر_تشخیص_نمیدهد
این مثل عموما در مورد افرادی به کار میرود که سوادی ندارند و قدرت درک و معرفت آنها از امور تا حدی ضعیف است که حتی در اصطلاح دو کلمه «هر» و «بر» را هم از یکدیگر تشخیص نمیدهند. دو کلمهای که در اصطلاح حتی شبانان میدانند و از هم تمیز میدهند.در میان شبانان، صدای «هر» برای طلبیدن گوسفندان به کار میرود و «بر» برای به جلو راندن آنها. همه آهنگها و لهجهها را چوپان زبده و کارکشته میداند. صدای «هر» «بر» را حتی چوپان تازهکار هم میداند و البته باید بداند. زیرا که فراگرفتن آن حتی برای چوپانهای تازهکار هم اشکال و دشواری ندارد.
پس در صورتی که فردی اصول اولیه و ابتدایی کاری را نداند در حالی که باید بلد باشد، به مثابه فرد چوپانی است که از روی بیاستعدادی مضاعف هر را از بر تمیز نمیدهد.
این اصطلاح «هِر را از بِر تشخیص نمیدهد» حتی در ادبیات نظم ما رسوخ پیدا کرده است. چنان که باباطاهر میگوید:
خوشا آنانکه هر از بر ندانند
نه حرفی در نویسند و نه خوانند
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#ضرب_المثل
معنی ضرب المثل آب که سر بالا بره قورباغه ابوعطا می خونه
۱- اشاره به غیرممکن بودن کاری دارد؛ چون هیچگاه آب، خلاف جهت سراشیبی به سمت بالا حرکت نمی کند. این ضرب المثل هم می گوید اگر دیدی آب به سمت بالا رفت ( که نمی رود!) آنوقت قورباغه هم ابوعطا خواهد خواند!
ابوعطا یکی از آوازهای موسیقی ایرانی است و از ملحقات دستگاه شور دانسته میشود. این دستگاه پیچیده و دشوار است و آواز خواندن در این دستگاه مختص افراد مستعد و کارآزموده در حوزه موسیقی است.
۲- براساس این توضیحات می یابیم که این ضرب المثل زمانی بکار می رود که: اوضاع آشفته و خراب است و امیدی به اصلاح و تغییر آن وجود دارد..
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#ضرب_المثل
‹‹ کور خود و بینای مردم ››
🌱روزی از روزهای بهاری باران بهشدت در حال باریدن بود. خب در این حالت هرکسی دوست دارد، زودتر خود را به جایی برساند که کمتر خیس شود.
🌱رندی از پنجره به بیرون نگاه کرد و همسایه خودش را دید. او میدوید تا زودتر خودش را به خانه برساند.
🌱رند پنجره را باز کرد و فریاد زد: آهای همسایه! چیکار میکنی؟ خجالت نمیکشی از رحمت خدا فرار میکنی؟
🌱مرد همسایه وقتی این حرف رند را شنید، دست از دویدن کشید و آرامآرام بهسمت خانه رفت. در حالی که کاملا موش آبکشیده شده بود.
🌱چند روز گذشت. این بار رند خود در میانه باران گرفتار شد.
🌱بهسرعت در حال دویدن بهسوی خانه بود که همسایه سرش را از پنجره بیرون آورد و گفت: آهای! خجالت نمیکشی از رحمت خدا فرار میکنی!؟ چند روز قبل را یادت هست به من میگفتی چرا از رحمت خدا فرار میکنی؟ حال خودت همان کار را میکنی؟
🌱رند در حالی که سرعت خودش را زیادتر کرده بود، گفت: چرا یادم هست. به همین خاطر تندتر میدوم که زیادتر رحمت خدا را زیر پایم نکنم.
🌱هستند کسانی که از زمین و زمان ایراد میگیرند، اما برای رفتارهای خودشان هزار و صد توجیه ذکر میکنند.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#ضرب_المثل
پشه را در هوا نعل کردن
نعل کردن مخصوص چهارپایان است و بیان این کار در مورد پشه به آن کوچکی و آن هم در حال پرواز و در هوا، نشاندهنده نهایت اغراق و بزرگنمایی میباشد.
با این توصیف، از این ضربالمثل در مورد گسانی استفاده میشود که بسیار زرنگ و کاربلد بوده و یا بسیار رند و حیلهگر باشند و میگویند:
فلانی پشه را توی هوا نعل میکنه.
بنابراین هم برای تعریف و تمجید از زرنگی اشخاص به کار میرود و هم برای بیان ریاکاری و نیرنگبازی افراد استفاده میشود. و به نظر میرسد بیشتر به شکل منفی بیان میشود.
البته این ضربالمثل به هر دو شکل جدی و به عنوان بیان زشتی عمل افراد، و نیز به صورت طنز و صرفا شوخی و دوستانه هم استفاده میشود.
در نهایت افراد از این عبارت برای اغراق در زرنگی خودشان نیز استفاده میکنند و میگویند:
من پشه رو توی هوا نعل میکنم..
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#ضرب_المثل
زیر پای کسی را جارو کردن
هنگامی که کسی را از شغل و کاری که داشته است اخراج کنند، به صورت کنایه درباره او میگویند: «زیر پایش را جارو کردند».
در گذشته که میز و صندلی و مبل و از این قبیل وجود نداشت، ساکنان خانه اغلب بر روی فرش اتاق مینشستند. چون خیابانها و کوچهها آسفالت نبوده و پر از خاک و گرد و غبار بود، از این رو هوا اغلب غبارآلود بود و گرد و خاک از در و پنجره و روزنها به درون خانهها نفوذ میکرد و روی فرش و اثاثیه مینشست. کدبانوی خانه نیز ناگزیر بود که روزانه چند بار خانه را جارو کند و گرد و خاک را از روی فرشها بزداید.
در این گونه موارد معمول نبود که اهل خانه همگی اتاق را ترک کنند تا بانو یا خدمتکار خانه اتاق را جارو کند، بلکه کدبانو یا خدمتکار از بالای اتاق شروع به جارو میکردند و به هر یک از افراد خانه که میرسیدند آن شخص از جایش برمیخاست تا "زیر پایش را جارو کنند".
از آن جا که این گونه جاروکردن به شکل پیشبینی نشده موجب میشد تا افراد خانه که با خیال راحت و آسوده نشسته بودند از جایشان برخیزند و در گوشه دیگری بایستند تا زیر پایشان جارو شود، این عمل نقل مکان و سلب آسایش ناشی از جارو شدن زیر پا رفته رفته به صورت ضربالمثل درآمد و در مورد هر گونه اخراج یا انتقال افراد از شغل و کارشان مورد استفاده قرار گرفت.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد