🔅#پندانه
✍️ تو یک بذر کاشتهشده هستی
🔹رنج نباید تو را غمگین کند. این همانجاییست که اکثر مردم اشتباه میکنند.
🔸رنج قرار است تو را بیدار کند. چون انسان زمانی بیدار میشود که زخمی شود. قرار است تو را آگاه کند به اینکه چیزی درون تو نیاز به تغییر دارد.
🔹رنجت را تحمل نکن، درکش کن. این فرصتیست که طبیعت به تو داده تا بیدار شوی.
🔸اگر حس میکنی در مکان تاریکی مدفون شدی و فقط درد میکشی، بدون که تو یک بذر کاشتهشده هستی و اینجا نقطه دگرگونی، رشد، قویشدن و سبزشدن توست.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
💠 تقصیر من است یا #همسرم؟
💠 به راحتی میشود آدمها را با حرفهایشان شناخت.
فرض کنید یک خودکار روی طاقچه است!
👈 به یکی میگویی برو بیار. میرود میگردد. خودکار هست [اما] پیدایش نمیکند. میگوید: «نمیبینم».
👈 به دومی میگویی برو. [خودکار] هست [اما] پیدایش نمیکند. میگوید: «نیست».
💠آن که میگوید نمیبینم یک #شخصیت دارد؛ آن که میگوید نیست، یک شخصیت.
💠آن که میگوید نمیبینم ... #ضعفها و نقصها را متوجه #خودش میداند. فردا اگر اتفاق ناخوشی در زندگیاش افتاد، پای خدا [را] وسط نمیکشد، به حساب خودش میگذارد، چون اینجا به حساب خودش گذاشت. گفت ضعف #بینایی من هست. «من» نمیبینم.
💠 اما آن که میگوید: «نیست» ... فردا هر اتفاقی بیفتد، #فرافکنی میکند. به دوش خدا، روزگار، (#همسر و...) میاندازد.
🔅من و شما از کدام دستهایم؟
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_اکبر
#وابستگی_مادر
#پارت_صد_بیست_نه
من اکبر هستم متولد سال ۱۳۶۷شهر ارومیه اما از همون نوزادی ساکن تهرانم
شام رو اوردند مشغول خوردن شدیم…..ناصر با ولع خورد و سیر شد …بعدش رفتیم خوابیدیم…صبح وقتی بیدار شدم ناصر نون خریده و صبحونه رو هم آماده کرده بود…سعی میکرد خوش خدمتی کنه تا جای خواب رو از دست نده…ناصر بعداز صبحونه گفت:اکبر…میشه من بمونم خونه؟؟همه کار میکنم…حتی غذا میپزم…با جدیت گفتم:نه..بیا باهم بریم مغازه تا به شاگردام تورو معرفی کنم..نمیخواهم کار زیادی بکنی،،همین که بالاسر شاگردام باشی کافیه..فقط حواستو جمع کن ببین چی برمیدارند،،چی میبرند..چقدر میفروشند و غیره….شب هم میتونی توی همون مغازه بخوابی…ناصر گرفته وناراحت گفت:خب اینجا که کسی نیست،،شبهارو بیام همینجا بخوابم دیگه..گفتم:نه..من میخواهم ازدواج کنم…
ناصر بی حوصله و ناراحت آماده شد و باهم رفتیم مغازه…..به بچه های مغازه معرفیش کردم و گفتم:یکی از اقواممونه که از شهرستان اومده اینجا کار کنه….شب رو هم توی مغازه میخوابه..بهش احترام بزارید و حرفشو گوش کنید….
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
💚پرگار دو شاخه دارد
یک شاخه ثابت و یکی متحرک
پایه متحرک هرچه میکشد، شکیل است بدون کجی، چون به یک پایه ثابت و محکم متکی است.
اگر پایه شل باشد، دایره رسم نمی شود و یا اگر رسم شود کج و کوله است.
آدم مثال پرگار را دارد و #خداوند نقطه ثابت عالم است. برای همین می گویند و توکل علی الله... ❤️
آن وقت است که در دایره زندگی دچار لغزش و استرس و ناامیدی و بی قراری نمی شویم، چون نقطه اتکایمان هیچ گاه سست و نابود نمیشود.
کسانی که نقطه اتکای زندگیشان، دنیا( مقام و زیبایی و پول و....) است، هیچ گاه آرامش ندارند چون دنیا سست است و محل تغییر و گذر.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
تو برای من هیچ کاری نکردی!
حتی اگر خودتان را قطعه قطعه کنید و برای آرامش و رفاه کسی در چرخ گوشت بیندازید و رشته رشته شوید، یک روز از راه می رسد که همان کس، توی چشمتان خیره شود و می گوید:
- تو هیچوقت، هیچ کاری برای من نکردی!
وقتی این "هیچ" را میگوید دلت میخواهد زندگی دنده عقب داشت و مثل خرسی که تمام یک زمستان سرد را در دل غاری گرم میخوابد، برمیگشتی به بطن مادرت، کز میکردی، همانجا میماندی و هرگز به این دنیا نمیآمدی.
اگر میخواهید در این دنیا زنده بمانید تمرین کنید از "هیچ کس هیچ چیز" توقع نداشته باشید، حتی از پدر و مادرتان. حتی از آنها که هم خونتان هستند چه برسد به دیگران.
اینطور هیچچیز غافلگیرتان نمیکند حتی وقتی همان یک نفر برمیگردد، توی چشم تان خیره میشود و میگوید:
-تو هیچوقت، هیچ کاری برای من نکردی!
اگر این جمله را نشنیده اید هنوز روزش فرا نرسیده، اما میرسد!
بی توقع بودن تمرین سختی است. خیلی سخت. مثل رنجِ زنده زنده، رشته رشته شدن در چرخ گوشت...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
❌از امروز تصمیم بگیرید هر روز یکی از اخلاق بدتان را کنار بگذارید.
مگر محبت و احترام و اطاعت نمی خواهید❓ پس خوش اخلاق باشید.
داد نزنید.
مطمئن باشید با اخم کردن، چیزی بیش از خط و خطوطی که پیشانی شما را زشت می کند، بدست نخواهید آورد.
آیا با یک لبخند کوچک چیزی را از دست می دهید.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
✨﷽✨
#پندانه
🔴يكی همیشه ما را میبيند
✍فقیری پسری کم سن و سال داشت. روزی به او گفت: بیا با هم برویم از میوههای درخت فلان باغ دزدی کنیم.
پسر اطاعت کرد و با پدر به طرف باغ رفتند. با اینکه پسر میدانست این کار زشت و ناپسند است ولی نمیخواست با پدرش مخالفت کند. سرانجام با هم به کنار درخت رسیدند، پدر گفت: پسرم! من برای میوه چیدن بالای درخت میروم و تو پایین درخت مواظب باش و به اطراف نگاه کن، اگر کسی ما را دید مرا خبر بده.
فرزند پای درخت ایستاد. پدرش بالای درخت رفت و مشغول چیدن میوه شد. بعد از چند لحظه، پسر گفت: پدرجان، یکی ما را میبیند. پدر از این سخن ترسید و از درخت پایین آمد و پرسید: آن کس که ما را میبیند کیست؟
فرزند در جواب گفت: «أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى؛ آيا او نمیداند كه خداوند همه اعمالش را میبيند؟!»(علق:14)
پدر از سخن پسر شرمنده شد و پس از آن دیگر دزدی نکرد!خیلی از اعمال ما مانند غیبت، تهمت و ... هم به اندازه دزدی و چهبسا بیشتر قبیح است اما چون مثل دزدی در ذهن ما جلوه بدی از آن شکل نگرفته، بدون توجه به اینکه یک نفر نظارهگر رفتار ماست همچنان آن را ادامه میدهیم.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_اکبر
#وابستگی_مادر
#پارت_صد_سی
من اکبر هستم متولد سال ۱۳۶۷شهر ارومیه اما از همون نوزادی ساکن تهرانم
ناصر داخل توی مغازه شدو منم حرکت کردم خونه ی مامان تا از هانیه اینا خبری بگیرم…اکثر وقتها خواهرم خونه ی مامان بودند.تا رسیدم همشون دست زدند و کل کشیدند و مامان گفت:فدای قد و بالای پسر دامادم،با خوشحالی گفتم:چه خبره؟؟؟نکنه جواب مثبت رو دادند!؟خواهر کوچیکم گفت:معلومه که جوابش مثبته…غلط بکنه جواب منفی بده.از خداش هم باشه…مامان گفت:قلبم..مادرش زنگ زده بود…با لبخند در حالیکه چهره امو سوالی کرده بودم گفتم:خب…چی گفت،؟؟مامان گفت:همشون از تو خوششون اومده حتی پدرش،فقط آدرس محل کارتو خواست تا یه کم در موردت پرس و جو کنند…گفتم:آدرس مغازه رو میدادی…خواهرم گفت:دادیم.به شاگردات بسپار که حسابی ازت تعریف کنند.گفتم:سپردن نمیخواهد….خودشون میدونند چی بگند…خلاصه تا شب کلی با خانواده گفتیم و خندیدیم و شام خوردم و برگشتم خونه…..مغازه هم نرفتم چون میدونستم که ناصر اونجاست و مراقبه….وقتی رسیدم خونه هنوز وقت خواب نشده بود و حوصله ام داشت سر میرفت که یهو ناصر زنگ زد و گفت:اکبر!بچه ها رفتند و منم در و پیکر رو بستم،میخواهم برم مهمونی..صبح اول وقت میام…..
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🌹حکایتی از ملانصرالدین!
✍میگویند ملانصرالدین از همسایهاش دیگی را قرض گرفت. چند روز بعد دیگ را به همراه دیگی کوچک به او پس داد. وقتی همسایه قصه دیگ اضافی را پرسید، ملا گفت دیگ شما در خانه ما وضع حمل کرد. چند روز بعد، ملا دوباره برای قرض گرفتن دیگ به سراغ همسایه رفت و همسایه خوش خیال این بار دیگی بزرگتر به ملا داد، به این امید که دیگچه بزرگتری نصیبش شود.
تا مدتی از ملا نصرالدین خبری نشد. همسایه به در خانه ملا رفت و سراغ دیگ خود را گرفت. ملا گفت دیگ شما موقع وضع حمل در خانه ما فوت کرد. همسایه گفت مگر دیگ هم میمیرد؟ چرا مزخرف میگی! و جواب شنید: چرا روزی که گفتم دیگ تو زاییده نگفتی که دیگ نمیزاید. دیگی که میزاید، حتما مردن هم دارد!
🔺 این حکایت اغلب ما مردم است هرجا که به نفع ما باشد، عجیبترین دروغها و داستانها را باور میکنیم اما کوچکترین ضرر را بر نخواهیم تابید..
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🌟🌙#داستــــــــــان شـــــــــب🌙🌟
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🔴مرد نکونام نمیرد هرگز...
امیرکبیر کمتر از ۴ سال (٣ سال و ٢ ماه) بر مسند صدارت بود اما در همان مدت کوتاهِ صدارتش آنقدر خدمت کرد ک حتی مورخین غربی هم نقش او را در تاریخ ایران نادیده نگرفتهاند.
امیرکبیر در این مدت تجارت ایران را سامان داد و با پوشیدن لباسِ ایرانی به مردم، باعث رونقِ تولیداتِ ملی شد و به سفرایِ کشورهای قدرتمند مانند انگلستان و روسیه به آسانی وقت ملاقات نمیداد، امیرکبیر فامیل بازی را در آن دوره ریشهکن کرد و پایِ رجالِ مفتخور و چاپلوس را از دربارِ ایران برید، برایِ اقلیتهایِ مذهبی حقوق برابر قائل شد و شکنجه را حذف کرد، مهمّاتسازی در زمان او رشد زیادی کرد و ارتش منظم شد، ادارهی شیلات را از روسها گرفت و به اتباع ایران سپرد، اما قطعا بهترین و بزرگترین خدمت امیرکبیر دارلفنون بود تا جایی که ژاپن شانزده سال بعد از دارالفنون اقدام به تاسیس اولین دانشگاه خود کرد...
تقدیم به امیرکبیر دیگر ایران شهید خدمت حضرت آیت الله ابراهیم رئیسی ((روحش شاد و یادش گرامی ))
✍🏻📚 هر شب یک داستان جذاب و خواندنی 📚✍🏻
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید🌱
🗓 امروز چهار شنبه↯
☀️ ۲ خرداد ۱۴۰۳
🌙 ۱۳ذی القعده ۱۴۴۵
🌲 ۲۲می ۲۰۲۴
📿 ذکر روز :
یا حی یا قیوم
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادت باشه:
به همه نمیتوانى كمك كنى
همه چيز را نمیتوانى عوض كنى
همه تو را دوست نخواهند داشت
همه را نمیتوانى راضى نگه دارى
پس آنطور كه خودت دوست دارى زندگى كن...
#سلام
#صبح_بخیر
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد