#سرگذشت_پروین
#چشم_هم_چشمی
#پارت_دویست_سی_پنج
سلام اسم من پروین هست متولد سال چهل هستم...
خلاصه پدرم و با هزاران اندوه به خاک سپردیم سر خاک پدرم شاید نزدیک به هزار نفر آدم اومده بودن پدرم آدم سرشناسی بود ولی حیف که اونطوری که می خواست نتونست بچه هاشو خوشبخت ببینه..بعد از فوت پدرم حسابی افسردگی گرفته بودم چهل روز تمام کنار مادرم موندم و بعد رفتم خونمون..با دقت به همه جا نگاه میکردم انگار باز می ترسیدم که اتفاقی افتاده باشه،ولی همه چیز سر جاش بود و ظاهرا اتفاق دیگه ای نیفتاده بود،،سه چهار ماه اصلا تو حال خودم نبودم ولی کمکم تونستم خودموجمع و جور کنم و به زندگی عادی برگردم...دوباره حامله شده بودم اینو از طرف خدا میدیدم که شاید باعث بشه غم از دست دادن پدرم و راحت تر بتونم تحمل کنم..
ایندفعه هم دکتر بهم گفت باید استراحت مطلق باشم به مادرم زنگ زدم و ازشون خواهش کردم که چند وقتی بیاد خونه ی ما باشه.. خونه ی ما بزرگ بود یکی از اتاق ها رو به مادرم و معصومه دادیم و مادرم و معصومه با تمام آرامش از من مراقبت کردن در این هنگام بود که یکی از همسایهها معصومه رو دیده بود و برای برادرش که دو تا بچه داشت..خواستگاری کرده بود،به نظر من که معصومه خودش خیلی شوق وذوق داشت برای این ازدواج ولی مادرم گفت شاید نتونه اون دوتا بچه رو بزرگ کنه..معصومه روی حرف مادرم چیزی نگفت ولی من از چشماش میخوندم که دوست داره ازدواج کنه ...
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
📘#داستان_کوتاه
زنبوری موری را دید که به هزار حیله دانه به خانه میکشید و در آن رنج بسیار می دید و حرصی تمام میزد. او را گفت:
ای مور این چه رنج است که بر خود نهاده ای و این چه بار است که اختیار کرده ای؟ بیا تا مطعم و مشرب (آب و غذا) من ببین، که هر طعام که لذیذتر است تا من از آن نخورم به پادشاهان نرسد، آنجا که خواهم نشینم و آنجا که خواهم خورم.
این بگفت و به سوی دکان قصابی پر زد و بر روی پاره ای گوشت نشست. قصاب کارد در دست داشت و بزد و زنبور را به دو پاره کرد و بر زمین افتاد.
مور بیامد و پای او بگرفت و بکشید.
زنبور گفت: مرا به کجا میبری؟
مور گفت: هر که به حرص به جائی نشیند که خود خواهد، به جاییش کشند که نخواهد.
و اگر عاقل یک نظر در این سخن تامل کند، از موعظه واعظان بی نیاز گردد...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
⭕️➕ #قانون_جذب چیست؟؟
🔰قانون جذب به طور خلاصه میگه که هرچیزی که انسان #تصور کنه اعم از خوب یا بد، زشت یا زیبا در دنیای واقعی پدیدار میشه.
🔺قانون جذب میگه به هر چی #فکر کنی به همون تبدیل میشی.
🔹قانون جذب قانونیه که از وقتی به #دنیا اومدیم داریم ازش استفاده میکنیم.
🛑 اگر #درکش نمیکنی به این معنی نیست که وجود نداره چون شاید شما قانون الکتریسته هم درک نکنی ولی کلید را میزنی و لامپ روشن میشه آیا فکر میکنی چطوری؟؟ نه فقط میخواهی لامپ روشن بشه و کلید را میزنی!!
🔸دونستن و ندونستن شما #تاثیری نداره و #مهم نیست!! قانون جذب هر لحظه داره کار میکنه
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
یک لیوان آب کدر را با همه ی آلودگی ها و ذرات درونش تجسم کنید.
اگر دائما آبی تمیز را درون این لیوان بریزیم تا محتوای لیوان سرریز شود، بالاخره همه ی آب کثیف از لیوان خارج می شود و آبی که لیوان را پر می کند، کاملا شفاف خواهد بود.
لازم نبود که سعی کنیم از شر آب کثیف لیوان خلاص شویم. فقط بایستی آنچه را درست بود جایگزین میکردیم و طولی نمی کشید که آنچه غلط بود، از بین می رفت.
همین امر درباره ی شیوه ی فکرکردنمان هم صادق است.
اگر به داشتن افکار درست عادت کنید، افکاری برخاسته از ایمان، امید، دلگرمی و میتوانم ها؛ آنگاه ذهنتان دگرگون خواهد شد و خودتان را خوشبین، امیدوار، قوی و پر جرات خواهید یافت.
👤جوئل اوستین
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#تلنگر_مثبت
آگاهی درمانی
تنها راه نجات از بازی های مخرب و ویرانگر ذهن بیرون آمدن از این بازی هاست
☘ بدین معنی که انسان به جایگاهی برسد که نداشتن خشم ، نفرت ، کینه ، عدم برتری جویی بر دیگران ، عدم حرص و آز و طمع و . . . را تجربه و زندگی کند.
🌾این امر تحقق نمی پذیرد مگر اینکه ذهن به واسطه ی آگاهی های گسترده و عمیق از اندیشه گری و تفکرات زاید باز ایستد و گفتگوهای ذهنی آزار دهنده در فرد متوقف شوند.
🌴 مراقبه تکنیکی است که موجب سکون و آرامش جسم در ابتدای راه و پی آمد آن سکون و آرامش ذهن میگردد.
🌴بخاطر داشته باشید که کلید تمام ادراکات و آگاهی ها در علوم روحی و ماوارئی "سکون" و "سکوت درونی" است و این مهم بواسطه مراقبه و مدیتیشن قطعا تحقق می یابد. فقط شما باید "بخواهید."
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🔵 برای اصلاح باورهایت وقت بگذار؛
هر شرایطی که اکنون تجربه می کنید بواسطه باورهایست که اکنون دارید، تمام افراد ، موقعیتها و شرایطی جسمی و روحی شما هر لحظه از باورهایتان تاثیر می پذیرد.
حال باورها چگونه به وجود می آیند؟
✅ تکرار فکر کردن
✅ تکرار توجه کردن
به عبارتی وقتی شما بارها راجع به یک موضوع فکر می کنید، راجع به آن صحبت می کنید، آن را در ذهنتان به تصویر می کشید باور آن موضوع را در درونتان ایجاد می کنید و نتیجه هم جنس با همان باوری را دریافت خواهید کرد که در خودتان ایجاد کردید.
بنابراین دقت کنید چه نوع فکری را تکرار می کنید، مدام راجع به چه چیزهایی صحبت می کنید همانها واقعیت زندگی شما خواهد شد...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
آرامش
وقتی دیگران شما را در آرامش می بینند, ارزش آرامش را به خاطر می آورند- یعنی شما به آنها الهام می کنید که آرام باشند.
از آنجایی که شما کسانی را که در جستجوی آرامشند به سوی خود جذب می کنید, آنها سرانجام تلاش می کنند تا از شما یاری بخواهند.
با هر کاری که انجام می دهید, همواره چیزی را به دیگران می آموزید, بنابراین بگذارید درسهای امروزتان درباره ی آرامش باشند.
گامهایی برای تمرکز کردن بردارید, مانند بستن چشم ها, دعا کردن, تنفس عمیق, گذراندن وقت در بیرون از خانه و غیره.
این سرمایه گذاری های زمانی اخگرهای هماهنگتان را درخشان نگه میدارند...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_پروین
#چشم_هم_چشمی
#پارت_دویست_سی_شش
سلام اسم من پروین هست متولد سال چهل هستم...
خلاصه نه ماه تمام مادرم و معصومه کنار من موندن و من زایمان خیلی خوبی داشتم و دوباره یک پسر خوشگل و توپول موپول به دنیا آوردم..مادرم چهل روز پیش من موندو با معصومه رفتن ،بعد از اینکه رفتن دوباره همون همسایمون اومد و گفت شما که به برادر من جواب منفی دادین لااقل بیاد با برادر شوهرم ازدواج بکنه شصت سالشه و بچه نمیخواد تاالان هم ازدواج نکرده.به مادرمو معصومه گفتم دوباره برگشتن و خواستگاری انجام شد وبه این ترتیب معصومه سی ساله همسر یک مرد شصت ساله شد.خدالعنت کنه محسن رو که با یک لگد خواهرمو ناقص کرد،خدا تمام مردهای ظالم رو لعنت بکنه...مادرم دوباره برای معصومه جهیزیه خرید،معصومه زندگی جدیدشو تقریباً نزدیک خونه من شروع کرده بود، الان دیگه تنها نگرانیم تنها زندگی کردن مادرم بود چون می دونستم کنار عروس هاش راحت نیست...شاید سال یکبار هم خونه اونا نره و همیشه تو خونه تنها بود،دلخوشی مادرم کلاسهای قرآن بود ،وگاهی به اصرار یکی دوهفته میومد میموندو میرفت...پسرم بیست وپنج سالش بود وپزشکی میخوند..دخترم دانشگاه آزاد حقوق میخوند،مرتضی محبت رو درحق بچه های من تمام کرده بود واقعا مرد نمونه ای بود ..چند مدت بود که مرتضی حال و حوصله نداشت هرچی می پرسیدم مرتضی چته هیچ حرفی نمی زد..
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختر کوچولویی با مداد شمعی
نصف مبل کرم رنگ نشیمن رو سیاه کرده بود.
وقتی متوجه شدند صداش کردند
و با تظاهر به ناراحتی گفتند که :
عزیز دل اینجا چیزهای ناراحت کننده ای می بینیم.به نظرت باید چکار کرد؟
بچه خونسرد سری تکون داد و گفت :
خب پاکش کن!
اگه پاک نمیشه چشماتونو ببندین!
به همین سادگی!
تمام فلسفه ی آرامش
در همین جمله ی کوتاه...!
«پاکش کن،اگه پاک نمیشه چشماتو ببند»👌
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
تلنگر👌
دارکوبها را از درخت زندگی تان دور کنید!
به دارکوب ها نگاه کنید. آنها اَره برقی ندارند. مته همراه شان نیست اما تنه سخت ترین درخت ها را سوراخ می کنند و در دل شان لانه خودشان را می سازند.
دارکوب ها با ضربه های سریع، کوتاه اما پشت سر هم درخت ها را سوراخ می کنند. آنها سردرد نمی گیرند، خسته نمی شوند، تا لحظه ای که موفق نشوند دست از کار نمی کشند، نه ناامید می شوند و نه پشیمان. دارکوب ها به خودشان ایمان دارند.
در زندگی هر کدام از ما دارکوب هایی هستند که با نوک زدن های مکرر، با سماجت و بدون آنکه خسته شوند، به درون مان نفوذ می کنند و لانه شان را می سازند.
این دارکوب ها خسته نمی شوند، به کارشان ایمان دارند و تا وقتی که پیروز نشوند دست از آن نوک زدن های مکرر برنمی دارند. سردرد نمی گیرند، کلافه نمی شود اما ما را کلافه می کنند!
دارکوب های طبیعت اگر لانه می سازند و زندگی تازه ای خلق می کنند، دارکوب های زندگی فقط یک حفره سیاه خلق می کنند، توی دل آدم را خالی می کنند و بعد می روند سراغ درخت زندگی یک نفر دیگر و خلق یک حفره دیگر!
این همه به روان آدم های دیگر نوک نزنیم، نیش نزنیم، درون درخت زندگی آدم ها حفره سیاه خلق نکنیم. ایمان آنها را ندزدیم. بگذاریم شادمان زنده بمانند، زندگی کنند. ما دارکوب نیستیم، انسانیم!
@ravankhob 🌹
#سرگذشت_پروین
#چشم_هم_چشمی
#پارت_دویست_سی_هفت
سلام اسم من پروین هست متولد سال چهل هستم...
پسرم که متوجه تغییراتی تومرتضی شده بود گفت مادر فکر کنم که بابا مرتضی براش اتفاقی افتاده و جاییش درد میکنه گفتم خدا نکنه اگه جایی ازبدنش درد داشت حتماً به من میگفت مرتضی کسی نیست که از من چیزی رو پنهان بکنه ..پسرم گفت ولی طبق اون چیزی که من خوندم احساس میکنم که بابا مرتضی مریضه.. نمیدونم چرا دلم به شور افتاد تا مرتضی بیاد خونه مردم و زنده شدم وقتی رسید بدون هیچ مقدمه ای گفتم مرتضی تو مریضی؟؟ از این حرفم کاملا معلوم بود که شوکه شده و یکه خورده..گفت کی گفته!!! من مریض نیستم..شروع کردم به گریه کردن گفتم مرتضی قیافه ات نشون میده که صددرصد یه چیزیت هست تو رو خدا به من بگو..گفت من چیزیم نیست فقط یکم کلیه هام درد میکنن که اونم انشالله خوب میشه،دستپاچه شدم گفتم زود حاضر شو بریم دکتر باید ببینیم که چته..خندید و گفت چرا هول می کنی انگار منو خیلی دوست داری ها ،من چیزیم نیست یکم کلیه درد دارم که اونم به زودی خوب میشه پول اضافی ندارم که برم دکتر ...گفتم خوبه خودت درمانگاه داری وچندتا دکتربرات کارمیکنن... بزار بریم معاینه ات کنند تا ببینیم چته؟؟
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
💚تصور کنید شخصی که ساعت ها و روزها و ماهها و سالها در طلب چیزی باشد و در مسیر رسیدن به آن حرکت کند و وقتی به جای مورد نظرش رسید آنجا را مثل بیابان خشک و خالی و بدون هیچ گیاه و درختی و بنائی بیابد و دستش خالی بماند. چقدر زیبانبار و سخت است.
روی آوردن به کسی غیر از خداوند هم همین گونه است.
منبع عشق، ثروت، برکت، رحمت، آرامش، زیبایی، آگاهی....خداوند است. هر انچه که میخواهیم از او طلب کنیم، قطعا او ما را هدایت خواهد کرد.
💚ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلا بِكَ
آنان كه به درگاه غير تو وارد شدند به تباهى رسيدند.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد