#سرگذشت_ترلان
#عاقبت_به_خیر
#پارت_پنجاه_دو
من ترلان هستم یه دختر آذری
سال ۱۳۳۸ تو یکی از روستاهای اطراف تبریز به دنیا اومدم
یه روز خسته از کار نشسته بودم و داشتم سبزی پاک میکردم که خاطره بهونه گرفت و ازم آب خواست منم از سعیده خواستم که بره براش بیاره ولی طبق معمول به حرفم گوش نداد و بهونه آورد که درس دارم.دیگه کاسهی صبرم لبریز شد و با صدای بلندی فریاد زدم، دخترهی خیرهسر میخوای به ننهات بگم که دوست پسر داری تا روزگارت رو سیاه کنه؟تو همین لحظه خانوم وارد خونه شد و با شنیدن این حرفها حمله کرد به سمت من..چنان دستم رو پیچوند که از دردش جیغ بلندی کشیدم.در حالیکه بازوم رو محکم گرفته بود و فشار میداد با خشم گفت؛ به سعیده چی گفتی؟ میخوای بهش انگ بزنی؟ حسابت رو میرسم از ترس مثل بید میلرزیدم،خانوم ول کن نبود و همش داد و بیداد میکردسعیده وقتی طرفداری مادرش رو دید شیر شد و شروع کرد به دعوا کردن با منو و کولیبازی.همون لحظه عمهخانوم اومد خونمون و چون خبر داشت که سعیده دوست پسر داره فهمید که دعوا سر چیه و حرف منو تایید کرد با عصبانیت گفت؛ تو دختر خودت رو جمع کن چیکار به این بدبخت داری، همه میدونند که این چشسفید دوست پسر داره..خانوم با شنیدن حرفهای عمهخانوم از عصبانیت سرخ شد و سریع منو ول کرد و چسبید به سعیده....
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
احساسات معلم شما هستن :
خشم به شما نشون میده حدو مرزاتون کجان.
حسادت به شما نشون میده که دلتون میخواد به چی برسین.
شرم اون قسمت از شما که نیاز به پذیرش و بهبودی داره رو براتون آشکار میکنه.
ترس بهتون نشون میده بزرگترین توانمندیتون کجا پنهان شده.
پشیمونی شما رو به بخشیدن خودتون دعوت میکنه.
نا امیدی بهتون نشون میده که انتظارات بیان نشدتون چیا هستن.
اضطراب به شما نشون میده که چیزی درون و بیرونتون نیاز به تغییر داره.
غم بهتون نشون میده که شما گاهی وقتا نیاز دارید سوگواری کنید .
ما در جامعه ای بزرگ شدیم که یادمون دادن احساسات مثبت رو بپذیریم و احساسات منفی رو سرکوب کنیم، ولی ناخوشایند ترین حس ها بهترین معلم ها هستن.
به خودتون اجازه بدید تا تمام احساساتتون رو حس و درک کنید، چون هر احساسی یه دلیل و درس و داستانی پشتش داره که منجر به شناخت بیشتر نسبت به خودمون و رشد فردی میشه.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
دوست داشتن زیباست، رفاقت زیباست، عشق زیباست... اما اینکه با گذر زمان، همه چیز به عادت و تکرار میگراید و هیچ حسی شبیه به روزهای اول باقی نخواهد ماند، تلخترین قسمت ماجراست...
من بارها عمیقا دوست داشته شدهام و به مرور؟؟؟ دیدهام که سنگ علاقهی آدمها هرچند محکم، چطور در آسیاب زمان، کوچک و کوچکتر میشود و چه ناباورانه تحلیل میرود و چطور از یکجایی به بعد دیگر آدمها از حضور آدمها به وجد نمیآیند و عشق میمیرد...
منتظر ایستادهام ببینم تو کِی از من خسته خواهیشد، کِی دل تو را میزنم، کی حضور من اتفاق جدیدی در جهان تو نخواهد بود..
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_ترلان
#عاقبت_به_خیر
#پارت_پنجاه_سه
من ترلان هستم یه دختر آذری
سال ۱۳۳۸ تو یکی از روستاهای اطراف تبریز به دنیا اومدم
اون روز با کتکهایی که نثار سعیده شد دلم حسابی خنک شد.از اون روز به بعد خانوم سعیده رو زیر نظر داشت و نمیذاشت که بره بیرون،اوایل تابستان بودخانوم که دیگه از گیر دادن به سعیده خسته شده بود بهونه کرد که وحیده حالش بده و باید سعیده بره ارومیه و کمک حال خواهرش باشه..در حالیکه وحیده، فقط خودش و شوهرش بودند و کار زیادی تو خونه نداشت ولی من با یه بچه و چند نفر دیگه که کارهای اونارم باید میکردم دست تنها بودم و برای هیچکسی مهم نبودم.به اصرار خانوم، سعیده راهیه ارومیه شد و دیگه خانوم میتونست براحتی همه جا بره و نیازی به پاییدن سعیده هم نداشت.از آخرین باری که خونهی آنا رفته بودم ۵ ماهی میگذشت،دلم گرفته بود خواستم به خانوم بگم ولی ترس اجازه نداد و بیخیال شدم،یه هفته بعد حسین اومد بهش گفتم که دلم برای آنا تنگ شده، اونم با من من و هزار دوز و کلک به خانوم گفت که ما میخواهیم بریم پیش آنا و شام نیستیم..آخه هر بار که خونشون میرفتم بعد از برگشتنمون سر یه چیز الکی تو خونه دعوا داشتیم....
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🔑 پنج كليد رابطه موثر :
1- به جای پنهان كردن ، "تعمير" كنيد. از مشكلات ، ناراحتی ها و دلخوری ها فرار نكنيد. آنها روی هم تلمبار شده باعث ميشود منفجر شده يا نا اميد شويد.
2-"با یکدیگر همكاری" كنيد. رابطه يک كار دو نفره است. یک نفر به تنهايی نميتواند رابطه را به موفقيت برساند.
3- نشان دهيد قابليت شنيدن گله و "انتقاد" را داريد. اگر گلايه همسرتان به شما بربخورد به مرور رابطه رو به سردی خواهد گذاشت.
4- تمركز خود را بر قسمتهای "مثبت "رابطه بگذاريد نه قسمتهای منفی آن
5-برقراری "درست" رابطه را بياموزيد.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
💕یک دانه کبریت را روشن کن
و کف دستت بگذار...
میسوزاند نه؟
ده بار دیگر هم که امتحان کنی
فقط بیشتر میسوزی، همین!
بعضی از چیزها ذاتشان خطرناک است
و هزار سال هم که بگذرد تغییر نمیکنند،
مثل کبریت که می سوزاند،
یا چاقو که تیز است و بُرنده
و هر چقدر هم
در استفاده از آنها احتیاط کنی
یک لحظه بی توجهیات کافیست
تا زخمیات کنند.
راستش بعضی از آدمها
هم اینگونه هستند...
یک بار، دو بار، سه بار که یک نفر را
امتحان کردی و دیدی دلت را سوزاند
و احساست را زخمی کرد
برای همیشه کنارش بگذار…
زیرا فرصت دادن
به آنهایی که ذاتشان خطرناک است
وقت تلف کردن است،
مثلِ: "بازی با آتش"...!
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
گاهی ، کسانی دشمنت می شوند که بهترین خاطره ها را با آنها داشتی
کسانی که روزی عزیزترینت بودند و عزیزترینشان بودی .
جوری در سخت ترین شرایط ، زیرِ پای تو را خالی می کنند ، که ناباورانه زمین می خوری ، بغض می کنی ، نا امید می شوی و از آرزوهایت دست می کشی .
دقیقا همانجاست که می فهمی ؛ هیچ شانه ای ، ارزشِ تکیه دادن ندارد !
که هیچ کس لایقِ اعتماد نیست !
که دنیا همین است و هر کار هم که کنی ، هیچ کس ، بخاطرِ خودت ، تو را نخواهد خواست .
دقیقا در همان نقطه از زندگی است که یاد می گیری ؛ قوی تر باشی ، به خودت تکیه کنی و امن ترین پناهگاهِ خودت باشی .
موفقیت های بزرگ ، زاده ی محدودیت و شکست هایِ عمیق اند
زاده ی ضربه هایی که دردشان تا همیشه با تو خواهد ماند .
تسلیم نشو ، کنار نکش ، تو "خودت" را داری !
تو خودت را ... "باور" داری !!
چیزی که خیلی ها بلد نیستند ...
چیزی که خیلی ها ندارند !
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#قدردانی
با قدردانی زندگی کنید
ذهنتان را آموزش دهید که قدردان و شکرگزار باشد.
استعدادها، زیبایی و شکوه خودتان را تحسین کنید خودتان را با تمام نقصها دوست داشته باشید
بگذارید بصیرتتان هدایتتان کند همه پاسخها به درون خودتان برمیگردد به دنبال نشانهها باشید
و به احساسات درونیتان توجه کنید وقتی میخواهید تصمیمی بگیرید، احتمالاً دو صدا از درون خودتان میشنوید
صدایی آرام در خود والایتان و صدایی بلند که نفستان است همیشه راهی که صدای آرام نشانتان میدهد را دنبال کنید.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_ترلان
#عاقبت_به_خیر
#پارت_پنجاه_چهار
من ترلان هستم یه دختر آذری
سال ۱۳۳۸ تو یکی از روستاهای اطراف تبریز به دنیا اومدم...
بعد از شام برگشتیم خونه،حسین حال و روز بد منو میدید ولی از ترس مادرش چیزی نمی تونست بگه.فردای اون روز آخر شب خسته از کار زیاد، داشتم جاهارو پهن میکردم که بخوابیم.حسین یواشکی گفت؛ ترلان برات آبمیوه گرفتم و گذاشتم پشت در باغ روبروی کوچه تا کسی نبینه تو حواست باشه که کسی نفهمه من یواشکی میرم که بیاریمش.حسین رفت و من کشیک میدادم تا برگرده.قلبم تندتند میزد و میترسیدم بازم خانوم فضولیش گل کنه و دعوا راه بیافته،حسین بعد از نیم ساعت دستخالی برگشت با تعجب پرسیدم، حسین آبمیوه کجاست؟ نکنه خانوم فهمید و ازت گرفت..گفت؛نه، آوردم گذاشتم فریزر یکم خنک بشه.از جیبش یکم پسته در آوردمیشکست و بهم میداد تا بخورم، چون هم حامله بودم وهم میدونست که ضعیف شدم..بعد از یه ساعت آبمیوه آورد و خوردیم و خوابیدیم.مطمئن بودم که کسی نفهمیده ولی سر سفره صبحانه نشسته بودیم که یهویی خانوم گفت؛ سرم درد میکنه
حسین رفت و براش یه قرص آورد و گفت؛ اینو بعد از صبحونه بخور خوب می شی
خانوم اخمهاش رو درهم کشید و گفت؛ آره دیگه، قرص تلخ برای من باشه آبمیوه شیرین برا زنت...
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
11.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حال خوب 🕊️
🌊🌊🌊
وقتی که رها میکنی و خالی میشی؛
فضا برای ورود چیزهای بهتر به
زندگی تو به وجود می آید...🌸🍂
آنقدر دریا دل باش که از چیزی نگران نشوی ؛
آنقدر راضی باش که به هیچ مشکلی اجازه
خودنمایی ندهی ؛
یک انسان قوی، هیچ گاه گذشته آسانی نداشته،🌸🍂
همین گذشتهی سخت و راههای صعب العبور بوده که
از او یک انسان قدرتمند ساخته است...
به خودت قول بده ، آنقدر قوی باشی که
هیچ چیز نتونه آرامش ذهنیت بهم بریزه..
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🔴دنبالهرو اکثریت نباش
✍چوپانی تعریف میکرد گاهی برای سرگرمی با یک چوبدستی دم در آغل گوسفندان میایستادم و هنگام خارجشدن گوسفندان، چوبدستی را جلوی پایشان میگرفتم، طوری که مجبور به پریدن از روی آن میشدند.
پس از آنکه چندین گوسفند از روی آن میپریدند، چوبدستی را کنار میکشیدم. اما بقیه گوسفندان هم با رسیدن به این نقطه از روی مانع خیالی میپریدند.
تنها دلیل پرش آنها این بود که گوسفندان جلویی در آن نقطه پریده بودند!
گوسفند تنها موجودی نیست که از این گرایش برخوردار است.
تعداد زیادی از آدمها نیز مایل به انجام کارهایی هستند که دیگران انجامش میدهند. مایل به باورکردن چیزهایی هستند که دیگران به آن باور دارند. مایل به پذیرش بیچونوچرای چیزهایی هستند که دیگران قبولش دارند.
وقتی خودت را همصدا با اکثریت میبینی، وقت آن است که بنشینی و عمیقا فکر کنی!
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
📘 زندگي مثل يك درياي مواجه !
وقتي وارد آن مي شيم نمي تونيم جلوي موجها رو بگيريم يا باهاشون بجنگيم و خاموششون كنيم
يا بگيم چرا دريا موج داره؟! موجها جزء ذات دريا هستند و لازمه كه ما براي اينكه غرق نشيم موج سواري و شنا بلد باشيم .
مسائل و مشكلات زندگي هم بخشي از روند زندگي هستند كه نمي تونيم اونها رو حذف كنيمچون اين ها دردهاي طبيعي زندگي ماست .
همونطوركه توي دريا اگر انعطاف داشته باشيم موجها ما رو پرت نمي كنن و روي موج سوار ميشيم ،
توي زندگي هم با انعطاف و پذيرش به جاي اينكه خودمون را از پا بندازيم و خودمون را بدبخت و بدشانس بدونيم ،
مي تونيم راه حل هاي خوبي براي مديريت مسائلمون پيدا كنيم و با
تعهد ، آگاهي و مسئوليت،خوشبختي را بسازيم ...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد