eitaa logo
شهدای مدافع حرم
364 دنبال‌کننده
36.6هزار عکس
29.7هزار ویدیو
64 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم سلام وصلوات بر محمد وال محمد صل الله علیه واله السلام علیک یا ابا عبدالله سلام دوستان شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خراب و مستِ مدامم زِ عطرِ جامِ علـــــــی🏴 علی امام من است و منم غلامِ علـــــــی🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 دستورالعمل بسیار مهم آیت الله فاطمی نیا، درمورد شب قدر 👌👌👌 نشر حداکثری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤔 اعتقادات مردم کم شده؟! 📍پ.ن : مواظب باشید در و بازی‌های رسانه‌ای دشمن و برآوردها از دیده ها و شنیده‌هایتان ، مغلوب نشوید و تعداد افرادی که تظاهر به بی دینی میکنند در نگاهتان بزرگ جلوه نکند! اکثریت مردم دین دار هستند حتی اگر ظاهر آنها این را نشان ندهد! 🔻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍... ❤️ همه بدونند این انقلاب به ظهور متصل است و کسی نمی تواند به ما سیلی بزند ✔️این ما هستیم که به دشمن سیلی خواهیم زد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 🎥 چرا مچ پا و دست و دکمه مانتوها در مد جدید، باز است؟🤔 🍃🌹🍃 ✅ این ۴ دقیقه ارزش دیدن رو برای حفظ شخصیت انسان دارد 🆔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🥀 ⁉️ ♻️ آدم‌هـا دو دستـہ‌اند؛ غـــــیرتۍ و قیمتـــــے 👌غــیرتی ها بــا " معاملــہ ڪـــردند 👌وقیمتی هـا بــا 🕊🥀 ‎‎‌‌‎‎‌‌‎─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
ای معبودم و ای معشوقم و همه کس و کاره‌ام..! نمیدانم در برابر عظمتِ تو چگونه ستایشت کنم ولی همین قدر میدانم که کسی که تو را شناخت، عاشقت شد و هرکسی عاشقت شد، دست از همه چیز کشید و به سوی تو می‌شتابد و این را به خوبی در خود احساس کرده و میکنم.. :) ‎‎‌‌‎‎‌‌‎─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
شهدا میشود قدری ما را دعا کنید دلمان عجیب زخمی ست جا نمی شویم نه در زمین... نه در زمان...💔 ‎‎‌‌‎‎‌‌‎─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🕊ش‍‌ه‍‌ی‍‌ـــــــــــد گ‍‌م‍‌ن‍‌ا‍‌م 🕊 یه بزرگی میگفت: اگه به یه شهید فکر کردی! شک نکن چند لحظه قبلش همون شهید داشته به تو فکر میکرده ....!! خدایاااااا .... ای شهدا یعنی به اندازه بی قراری ها و دلتنگی های من ، شما هم به فکر من هستید ........🥀😭❤️ 🦋🌺🕊 ‎‎‌‌‎‎‌‌‎─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم قدیمی از روزهای به یاد ماندنی از حضور ابر مرد دوران، امام خامنه ای عزیز در کنار رزمندگان تیپ ۴۴ قمر بنی هاشم (ع)- گردان امام سجاد (ع) 🌴 دوران ‎‎‌‌‎‎‌‌‎─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
این خالکوبی یا فردا پاک می‌شود یا خاک می‌شود🚫 🔹شهید مجید قربانخانی به خاطر خالکوبی‌هایش طوری در سوریه وضو می‌گرفته که معلوم نباشد. اما شب آخر بی خیال می‌شود و راحت می‌گیرد. یکی از بچه‌ها که تازه مجید را در شناخته بود به او می‌گوید: مجید جان تو این همه خوبی حیف نیست خالکوبی داری؟ مجید هم در جوابش می‌گوید: این خالکوبی یا فردا پاک می‌شود، یا خاک می‌شود. 🔹 می‌گوید: «مجید بچه زبر و زرنگی بود و درآمد خوبی داشت. اما عجیب دست و دلباز بود و اگر مستمندی را می‌دید، هرچه داشت به او می‌بخشید. فکر هم نمی‌کند که شاید یک ساعت بعد خودش به آن پول نیاز پیدا کند. گاهی در یک روز کلی با کار می‌کرد، اما روز بعد پول بنزینش را از من می‌گرفت! ته توی کارش را که در می‌آوردی میفهمیدی کل روزش را بخشیده است. واقعاً دل بزرگی داشت و همیشه تکه کلامش این بود که «خدای بزرگ می‌رساند» . ••[📜🦋]••   ~~|🕌🌱|~~ ‎‎‌‌‎‎‌‌‎─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
نگاه هزاران شهید به اعمال ماست ای دوست! یادت باشد اگردر امنیت وآرامش نفس میکشے، بخاطر 🕊 مبادا با گناه،شرمنده شان شوی😔 ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
گمنامی تنها برای شهرت پرستان درد آور است وگرنه همه اجر‌ها در گمنامیست محکمه خون شهداء محکمه عدلیست که ما را در آن به محاکمه می‌کشند😔 ‌💐شادی روح شهید راه نابودی اسرائیل حاج داوود جعفری صلوات🌹 ‌‌ 🌷 🌷 🌷 ‎‎‌‌‎‎‌‌‎─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
اگرروزی‌شهیدنمی‌شدی، فلسفه‌ِشهادت‌درباورم‌نمی‌گنجید💔 ‎‎‌‌‎‎‌‌‎─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سردار شهید عبدالحسین برونسی🌻 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 تاریخ ولادت: ۱۳۲۱ محل ولادت: روستای گلبوی کدکن_تربت حیدریه تاریخ شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۳ محل شهادت: دجله مزار: بعد از ۲۵ سال گمنامی پیکر مطهرش شناسایی و در بهشت امام رضای مشهد به خاک سپرده شد ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🌷🕊🌿🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰زندگینامه شهید والامقام عبدالحسین برونسی 💐شهید عبدالحسین برونسی در سال ۱۳۲۱ در روستای گلبوی کدکن تربت حیدریه چشم به جهان گشود . تا هنگام ازدواج و پس از آن به شغلهای ساده ای نظیر کشاورزی ، کار در مغازه لبنیات فروشی و سبزی فروشی و نهایتا به بنایی پرداخت. سال ۱۳۵۲ پس از آشنایی با یکی از روحانیون مبارز با درسهای آیت الله خامنه ای آشنا شده و از آن پس دل در گرو جهاد و انقلاب نهاد. فعالیت او در اندک مدتی چنان بالا گرفت که ساواک بارها و بارها خانه اش را مورد هجوم و بازرسی قرار داد. آخرین بار در مراسم چهلم شهدای یزد دستگیر و به سختی شکنجه شد، از جمله این شکنجه ها این بود که ساواکیها تمام دندانهایش را شکستند. کمی بعد به قید ضمانت آزاد شد و دوباره به فعالیت پرداخت و در نقش رابط مقام معظم رهبری که به ایرانشهر تبعید شده بودند ایفای وظیفه کرد.... ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🕊🌿🌺🕊🌿🌺🕊🌿🌺🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️🍃شهید عبدالحسین برونسی به روایت همسر ☘از گلبوی نیشابور و تقسیم اراضی، تا مشهد و سبزی فروشی… ” آن روزها عبدالحسین در روستای گلبوی اطراف نیشابور کار کشاورزی می‌کرد، خودش زمین نداشت، حتی یک متر! همیشه برای این و آن کار می‌کرد و معتقد بود نانی که از زحمتکشی و عرق پیشانی طلب شود حلال است و به این راضی بود… اگر بگویم اصل مبارزه عبدالحسین به علت آمدن به مشهد بود، بیراه نیست. آن وقت‌ها یک پسر داشتیم که نامش حسن بود، زمان تقسیم اراضی توسط رژیم شاه بود، همه اهالی روستا خوشحال بودند ولی عبدالحسین از همان لحظه اول ناراحت بود، گفتم چرا بعضی‌ها خوشحال هستند و شما ناراحت؟ جواب درستی نداد فقط گفت: همه چیز خراب می‌شود همه چیز را می‌خواهند نجس کنند، این زمین‌ها مال یتیم و صغیر است. کم کم می‌فهمیدم چرا گرفتن زمین را قبول نمی‌کرد، روزی به من گفت چیزی را که طاغوت بده، نجس است و من هم به چنین چیز نجسی نیاز ندارم. آنها به فکر خیر و صلاح ما نیستند. تاکید شهید عبدالحسین برونسی بر حلال و حرام به حدی بود که دوباره رفت کشاورزی این و آن را می‌کرد؛ پسرم حسن ۹ ماهه بود که اولین محصول گندم اهالی بعد از تقسیم اراضی برداشت شده بود گفت از امروز باید مواظب باشی در منزل پدرم چیزی نخورید و مواظب حسن هم باشید تا لقمه‌ای نان از اموال پدرم نخورد. لحن کلامش محکم و قاطع بود، از آن به بعد در منزل پدرش هیچ چیز نخورد.» 💥چه شد که به مشهد آمدید؟ عبدالحسین برای زیارت رفت مشهد و بازگشتش طول کشید؛ روزی نامه‌ای آمد که در آن نوشته بود من دیگر به روستا برنمی‌گردم اگر دوست دارید همسر مرا به مشهد بفرستید و گرنه تمام زندگی و اموال برای شما باشد. از همان روز وسایلمان را فروختیم و عازم مشهد شدیم و طلب طلبکارها را نیز دادیم زیرا تحمل وضعیتی که در روستا درست شده بود واقعا مشکل بود. در مشهد ابتدا رفت سر کار سبزی فروشی. روزی ۵۰ ریال حقوق می‌گرفت؛ روزی به من گفت این کار برای من خیلی سنگین است من از تقسیم اراضی فرار کردم که گرفتار مال حرام نشوم ولی اینجا از روستا بدتر است. با زن‌های بی‌حجاب سر و کار زیادی دارم و صاحب سبزی فروش هم، سبزی ها را در آب می ریزد تا سنگین‌تر شود. فردای آن روز در یک لبنیاتی کار پیدا کرد. در آنجا ۱۰۰ ریال حقوق می‌گرفت. پس از ۱۵ روز که آنجا کار کرد روزی گفت می خواهم بروم سر گذر کار کنم گفتم چرا ؟ و عبدالحسین در جواب گفت: این یکی از کار سبزی فروشی حرام‌تر است. صاحب لبنیاتی کم فروشی می‌کند، جنس بد را با جنس خوب مخلوط می‌کند و با قیمت بالا می فروشد، ترازو را هم سبک می‌کشد و بدتر از این می‌خواهد من هم مانند او باشم. سه چهار روز بعد آخر شب آمد و گفت: یک بنا پیدا شده و مرا با خود سر کار می‌برد و روزی صد ریال حقوق می‌دهد این نان زحمت‌کشی پاک و حلال است.» شهید عبدالحسین برونسی مبارزه، مبارزه، و باز هم مبارزه… از سال ۱۳۴۱ مبارزات شهید آغاز شد و تا زمان شهادتش در سال ۶۳ ادامه یافت. هیچ وقت بدون غسل شهادت از منزل بیرون نمی‌رفت. وقتی سر کار هم می رفت غسل شهادت می‌کرد. می‌گفت: اگر اتفاقی بیفتد اجر شهید را دارد، زمانی که می‌رفت اعلامیه‌های امام را پخش کند می‌گفت اگر ماموران شاه آمدند به آنها بگو شوهرم بناست و می‌رود سر کار، از چیز دیگری نیز خبر ندارم. روزی برای پخش اعلامیه رفت ولی برنگشت. چند روز بعد فهمیدیم ساواکی‌ها او را گرفته‌اند، کم کم از آمدنش ناامید می‌شدم که یک روز پیدایش شد. درست در خاطرم نمانده است که چگونه آزاد شد؟. پیام جدیدی از امام خمینی (ره) رسیده بود و از مردم خواسته بودند به خیابان‌ها بیایند و علیه رژیم تظاهرات کنند. عبدالحسین آن روز سر کار نرفت، غسل شهادت کرد و به حرم رفت. ماموران شاه هم حرم را حمام خون کردند. وقتی عبدالحسین برنگشت نگران شدم، تمام نوارها و رساله‌ امام و اعلامیه‌ها را در خانه داخل بالشت و قابلمه‌ها مخفی کردم. ماموران شاه هم با لطف خدا نتوانستند وسایل ایشان را پیدا کنند. چند روز بعد مشخص شد عبدالحسین در زندان وکیل‌آباد است. برای آزادی وی صد هزار تومان و یک سند خانه لازم بود؛ ظهر همان روز متوجه شدم کوچه شلوغ است رفتم بیرون منزل دیدیم مردم شیرینی پخش می‌کنند لابه لای جمعیت عبدالحسین را دیدم خیلی پیرتر شده بود، دهانش کوچک شده بود و صورتش شکسته بود. آن روز هر چه اصرار کردم تا ماجرا را بگوید حرفی نزد؛ کم کم حالش که بهتر شد دوستان طلبه‌اش آمدند و با هم صحبت می‌کردند من از پشت پرده می‌شنیدم که سروانی ساواکی تمام دندانهایش را شکسته و او را شکنجه کرده است.» ✨ادامه👇