با شروع جنگ تحمیلی میدان نبرد با دشمن بعثی را انتخاب نمود. در عملیات فتح المبین و بیت المقدس شرکت کرد و در زمره نیروهای اعزامی تیپ محمد رسول الله (ص) به سوریه برای مقابله با دشمن صهیونیستی بود. او جزو رزمندگانی بود که در تاریکی شب خود را به تانک های اسراییلی رسانده و عکس امام را روی بدنه تانکها چسباندند.
محمود تا زنده بود جبهه را رها نکرد. شهادت شاگردانش او را دغدار میکرد و او صبور بود. سال 60 بود که ازدواج کرد و نصف دیگر دینش را کامل کرد. روزهای نامزدی محمود هم به بندگی مضاعف گذشت. همسرش میگفت قرار ما شد که هر هفته او حدیثی بنویسد و من آن را حفظ کنم و تا روز آخری که محمود بود این ادامه داشت و محمود باز به جبهه رفت. این بار جذبه شهید عبدالله نوریان او را به جمع تخریبچیان تیپ سیدالشهداء(ع) کشاند و عملیات والفجر 2 و 4 به عنوان تخریبچی در عملیات شرکت کرد. محمود آنقدر شیفته شهید نوریان شده بود که حرف روی حرف او نمیزد و این شد که محمود با پشنهاد و سفارش عبدالله با علی و ابراهیم و اسدالله به تهران آمدند و پاسدار شدند و با لباس سبز به جبهه بازگشتند
زمستان سال 62 بود که خانواده از محمود خواستند که تشکیل زندگی دهد. پدرش در نزدیکی منزلشان برای عروس و داماد خانه مناسبی خرید و دستی به سر و روی خانه کشید تا حجله گاه فرزند دلبندش محمود باشد. اما محمود میخندید و میگفت: این خانه مبارک صاحبش باشد، اما من دوست ندارم سندی از دنیا به نام من باشد. من شهید میشوم و این خانه میماند.
دیماه 62 بود که محمود کارت عروسی خود را در ضریح امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) انداخت و یقین داشت که آنها در میهمانی او شرکت میکنند. بساط جشن عروسی محمود در تالاری در تهران مهیا شد و میهمانان او بچه های رزمنده و بسیجی بودند. او اصرار داشت که با لباس سبز سپاه دامادیش را جشن بگیرد اما مادرش دست بردار نبود و به خواهش مادر کت و شلوار سفیدی به تن کرد. دو هفته بیشتر در کنار شریک زندگی اش نبود و ساکش را بست و خودش را به جبهه رساند.
دکتر علیرضا زاکانی در خاطراتی از او میگوید:
اوایل تابستان سا ل 62 در گردان تخریب تیپ سید الشهدا (ع) با شهید محمود بهرامی در کنار هم بودیم. فضای معنوی حاکم بر گردان و حضور فرماندهی خوب مثل عبدالله نوریان شرایط خاصی را فراهم کرده بود. حضور همزمان من با شهید بهرامی در عملیات والفجر 4 این امکان را فراهم کرد که با روحیات او بیشتر آشنا شوم. شهید بهرامی از خانوادهای مرفه بود. برای ازدواجش مهمانی مفصلی گرفتند و حدود هشتصد نفر از بچه های گردان تخریب و بچه های رزمنده و بسیجی در جشن ازدواج او شرکت کردند. اما درست چند روز بعد از مراسم عروسی به منطقه آمد و کارش را دوباره در گردان تخریب شروع کرد.
قبل از عملیات خیبر با یکی از دوستان به منزل شهید بهرامی رفتیم. چیزی که اسباب تعجب ما را فراهم کرد این بود که اولا او به دست خودش پلاکارد تبریک و تسلیت به خانواده را نوشته بود و ثانیا شمایل زیبایی از خودش را به عنوان شهید نقاشی کرده بود! وقتی از او پرسیدم که اینها برای چیست؟ گفت: وقت رفتن است و برای اینکه باری از روی دوش خانواده بعد از شهادت بردارم این بوم و پلاکارد را آماده کردم. بعد از این ماجرا به منطقه برگشتیم و در پادگان دو کوهه مستقر بودیم. بعد از مدتی به دستو ر فرمانده گردان، من و شهید بهرامی با عده ای از دوستان به منطقه جفیر اعزام شدیم. طبق عادت، غروب ها در یکی از پاسگاه های نزدیک، نماز جماعت مغرب و عشاء برگزار می کردیم. یکی از شب ها که برای ادای نماز جماعت به پاسگاه رفته و برای نماز مهیا شده بودیم متوجه شهید بهرامی شدم که به سرعت از پاسگاه بیرون آمد. مدتی طول کشید و برنگشت و من هم به دنبال او بیرون آمدم، دیدم که دارد لعن می فرستد و پایش را به زمین می زند. پرسیدم چرا این کار را می کنی؟
گفت: وقت ذکر خدا یاد همسرم افتادم و احساس کردم که شیطان سراغم آمده است. احساس کردم که یاد همسرم در این شرایط مانع از یاد و ذکر خدا می شود برای همین شیطان را لعن کردم.
برایم خیلی جالب بود. او با اینکه تازه ازدواج کرده بود و به همسرش هم علاقه زیادی داشت، حاضر نبود یاد همسرش هم موجب غفلت از یاد خدا شود.
روز سوم عملیات خیبر بود که تیپ سیدالشهداء(ع) وارد عملیات شد. محمود از من جدا شد و به عنوان تخریبچی با گردان حضرت قاسم (ع) به جزیره مجنون رفت و من هم برای حضور در گردان حضرت علی اصغر (س)آماده شدم. آخرین دیدار من و ایشان فردای اعزام بود که با موتور به مقر گردان برگشت، او را دیدم. دست دور گردن من انداخت که با هم وداع کنیم. کنار گوش من گفت: «این آخرین دیدار ماست. دیدار ما به قیامت! من شهید می شوم و دیگر برنمی گردم. شما زحمت بکشید سلام مرا به مادرم برسان و از مادرم حلالیت بطلب؛ چون خیلی برای من زحمت کشید و من نتوانستم زحمات او را جبران کنم.»
همان طور که او گفته بود، این آخرین دیدار ما بود. او رفت و با دو هزار شهیدی بر گشت که از آنها تنها پلاک و مشتی استخوان به یادگار مانده بود.
🌸 برای زین اب
"برای زین اب"، روایت تک تک نفسهای با برکت پسری است که بینفس به دنیا آمد و مردی شد که به لطف شهادت، پس از مرگ هم نفس میکشد..
"مژده بدین؛ بچه نفس میکشه"، صدای قابله بود که امید را به پدر و مادر محمد بلباسی برگرداند و کسی نمیدانست چه حکمتی در این بازگشت نهفته است.
پس از حدود چهار دهه حکمتش مشخص شد و محمد برای دفاع از حرم اهلبیت، جان خود را در خان طومان سوریه تقدیم اسلام کرد.
کتاب حاضر لحظه لحظه زندگی درس آموز شهید بلباسی از زبان مادر، همسر، خواهران و برادران و دوستان این شهید والامقام است.
آنقدر شیرین که خواننده دوست ندارد کتاب را بر زمین بگذارد. او حدود چهل سال، خود را ساخت تا لایق این وصال شود... و پیکر مطهرش هنوز به میهن اسلامی بازنگشته است.
🔸 قیمت ۱۲۰ هزار تومان
🔵 چهار دعای هر روز بسیار مهم توصیه شده امام صادق(علیه السلام ) برای منتظران صاحب الزمان ارواحنافداه
1️⃣ دعای عهد
🔹 امام صادق علیه السلام:
🔺 هر که چهل صبح دعای عهد را بخواند از یاران قائم ما باشد و اگر پیش از ظهور آن حضرت از دنیا برود، خدا او را از قبر بیرون آورد که در خدمت آن حضرت باشد و حق تعالی به هر کلمه آن هزار حسنه، او را کرامت فرماید و هزار گناه از او محو کند.
2️⃣ دعای غریق
🔹امام صادق علیه السلام : زماني ميرسد که امام هدايتگر ونشانه آشکاري نباشد ازحيرت وسرگرداني آن دوره کسي نجات پيدا نميکند مگر کسي که به خواندن دعاي غريق مداومت کند:
🔴 یا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ
📚 کمال الدین جلد ۲ ص ۳۵۱
3️⃣ دعای معرفت
🔹 امام صادق علیه السلام : بامداومت بر اين دعا معرفت امام عصر را از خداوند طلب نماييد: که معرفت تنها راه نجات از مرگ جاهلیت است..
🔴 اللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى
📚 اصول کافی جلد ۱ ص ۳۳۷
4️⃣ صلوات همراه با عجل فرجهم
🔹 امام صادق عليه السلام : هر کس بعد از نماز صبح و ظهر ، در روز جمعه و ديگر روزها بگويد :
🔴 أللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
نميميرد تا اين که حضرت قائم مهدي(صلوات اللَّه عليه) را درک کند.
📚 مصباح المتهجّد ص ۳۶۸
🤲دعا بزرگترین سلاح مؤمن
🤲دعا لبیک به ندای حجت خدا امام زمان ارواحنافداه
🤲دعا بهترین عمل برای نجات از هلاکت دوران غیبت. ..
خدایا ...
از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت
اما شکایتم را پس میگیرم ...
من نفهمیدم! فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت، نگاهم به تو باشد ..
گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست ،معنایش این نیست که تنهایم ...
معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت ...
با تو تنهایی معنا ندارد !
مانده ام تو را نداشتم چه میکردم ...!
🌹دوستت دارم ، خدای خوب من
#شهید_مصطفی_چمران
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
⚫ دستور مهم امام صادق علیه السلام برای ما...
💠 امام صادق علیه السلام فرمودند:
🌸 هر کس که شاد می شود از اینجا جزو اصحاب امام زمان عجل الله باشد، بایستی در انتظار باشد و با همین حال انتظار باید با پرهیزکاری و اخلاقیات نیکو رفتار کند. پس اگر اجلش فرا رسید و امام قائم (عجل الله) پس از فوت او قیام کند، برای او اجری هست برابر با پاداش کسی است که آن حضرت را درک کرده باشد. پس کوشا و منتظر باشید، گوارا باد شما را ای گروهی که مشمول رحمت شده اید
📚 غیبت نعمانی - جلد ۱ صفحه ۲۰۰
🏴 شهادت امام جعفر صادق علیه السلام آن امام عزیزی که باعث ماندگاری و ترویج مذهب شیعه گردید را به محضر آقا صاحب الزمان تسلیت عرض میکنیم.
...«الهی بحق زینب عجل لولیک الفرج»...
__________________________________
🌐 کانال نسخه نجات
امام صادق (علیه السلام)میفرمایند:
تَسْبیحُ فاطِمَةَ علیهاالسلام فى کُلِّ یَوْمٍ فى دُبُرِ کُلِّ صَلاةٍ اَحَبُّ اِلَىَّ مِنْ صَلاةِ اَلْفِ رَکْعَةٍ فى کُلِّ یَوْمٍ.
تسبیحات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در هر روز پس از هر نماز، نزد من محبوبتر از هزار رکعت نماز در هر روز است.
📚 کافى: ج۳، ص۳۴۳، ح ۱۵
۳۴مرتبه #اللهاکبر
۳۳مرتبه #الحمدلله
۳۳مرتبه #سبحانالله