eitaa logo
شهدای مدافع حرم
370 دنبال‌کننده
37.3هزار عکس
30.4هزار ویدیو
65 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم سلام وصلوات بر محمد وال محمد صل الله علیه واله السلام علیک یا ابا عبدالله سلام دوستان شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍂↶ عــهــد ثـــابـت ↷🍂🍃       ☜ روز ☟ 🌸🍃 اذکــ📿ــار روز ◽️⇦ 100مرتبه ◽️⇦ یـا غـنی 1060 مرتبه 🌸🍃 سـوره روز ◽️⇦ سوره مبارکه معارج ↶ خداوند در روز قیامت از گناه او سؤال نمی‌کند و در بهشت او را با حضرت رسول ﷺ سکونت می‌دهند 🌸🍃 ادعیـه و زیـارت روز 🔹دعـای روز شنبـه 🔷حـدیـث کسـاء 🔹دعـای نـادعـلی 🌸🍃 نمـاز روز شنبـه ◽️چهار رکعت نماز بجا آورد ◽️در هر رکعت بعد از سوره حمد ◽️یک مرتبه سوره توحید و آیةالکرسی ↶ بنویسد خداوند او را در درجه پیغمبران و شهداء و صالحین 🌸🍃 دعـای دستـه جمعی روز ◽️⇦ سوره مبارکه حمـد ↶ هدیه به امام سجاد علیه‌السلام به نیت شفای همه بیماران ☆🌺〰️🍃〰️🌺〰️🍃☆ 🕊🌺الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🤲 ‌‌‌╲\   ╭``┓ ╭``🌺``╯ ┗``╯  \╲‌
تادر رهِ‌پیرےبہ‌چہ‌آئین‌رَوےاےدل بارے،بہ‌غلط‌صرف‌شدایّامِ شبابت اےقصرِد‌ل‌افروز،ڪہ‌‌منزلگہِ‌اُنسے یـارب‌مَڪُنادآفـتِ‌ایّـام‌خـرابت.. "حافظ‌شیرازے" 🏝محبوبم! جهانم آشفته است؛ جهانم میزان نیست جهانم پر از اضطراب است لحظات چموش‌اند. تنها هنگامی که به شما می‌رسم، رو به روی توام و به تو سلام می‌کنم، آن زمان جهان به تعادل می‌رسد. جواب بدهی یا نه، تو جهان مرا متعادل می‌کنی!🏝 ‌‌‌╲\   ╭``┓ ╭``🌺``╯ ┗``╯  \╲‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
➷🌺➹➷🌺➹➷🌺➹➷🌺 🌷از بامداد روی تـو دیدن 🌿حیات ماسـت 🌸امـروز روی خوب تـو 🌿یا رب چـه دلرباسـت 🌷امـروز در جمال تـو 🌿خود لطف دیگرسـت 🌸امـروز هر چـه 🌿عاشق شیدا کند سزاست    🌷سـلام صبح زیباتون بخیر و شادی 🌿امـروزتون سراسر مهر و نیکبختی ‌‌‌╲\   ╭``┓ ╭``🌺``╯ ┗``╯  \╲‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
●یکی از بی سیم های تکفیری ها افتاد دست ما. سریع بی سیم را برداشتم، می خواستم بد و بیراه بگم «شهیدمحمدحسین محمدخانی» آمد وگفت که دشمن را عصبی نکن.گفتم پس چی بگم به اینا!!! گفت: ‌‌«بگو اگه شما مسلمونید، ماهم مسلمونیم، این گلوله های که شما به سمت ما میزنید باید وسط اسرائیل فرود میومد..» ●سوال کردن شما کی هستید و چرا با ما می جنگید؟ گفت : به اونا بگو همون های هستیم که صهیونست ها رو از لبنان بیرون کردیم ما همون های هستیم که امریکایی ها رو از عراق بیرون کردیم.ما لشکری هستیم از لشکرمحمد رسول الله.. ●هدف نهایی ما مبارزه با صهیونست ها وآزادی قبله اول مسلمون ها، مسجدالاقصی است.. ●بحث و جدل ادامه پیدا کرد تا اذان.. بعدازظهر همان روز ۱۲ نفر از تکفیری ها تسلیم ما شدند می گفتند « از شما در ذهن ما یک کافر ساخته اند» ✌️ 🌷 کانال شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
ابراهیم همت درسال ۱۳۳۴، در شهر قمشه اصفهان، به دنیا آمد وی در سایه محبت‌های پدر و مادر پاکدامن، وارسته و مهربانش دوران کودکی را سپری کرد. این دوران نیز همانند زندگی بسیاری از کودکان هم سن و سال او طبیعی گذشت. با رسیدن به سن 7 سالگی وارد مدرسه شد. در دوران تحصیل از هوش و استعداد فوق‌العاده‌ای برخوردار بود، به طوری که توجه همه را به خود جلب می‌کرد. ابراهیم از همان سنین کودکی و هنگام فراغت از تحصیل، به ویژه در تعطیلات تابستان، با کار و تلاش فراوان مخارج تحصیل خود را به دست می‌آورد و از این راه به خانواده زحمت‌کش خود نیز کمک می‌کرد. او با شور و نشاط و محبتی که داشت، به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دو چندان می‌بخشید. پس از اتمام دوران ابتدایی و راهنمایی، وارد مقطع دبیرستان شد. او در دوران تحصیلات متوسطه اشتیاق فراوانی به رشته داروسازی نشان می‌داد. وی در سال 1352 دیپلم گرفت و در کنکور سراسری شرکت کرد. عدم موفقیت ابراهیم در ورود به دانشگاه نتوانست خللی در اراده او به وجود آورد. در همان سال، پس از قبولی در امتحانات ورودی «دانشسرای تربیت معلم اصفهان» برای تحصیل عازم این شهر شد.
سال بعد، با اتمام تحصیل، به خدمت سربازی رفت. در همین مدت توانست با برخی از جوانان روشنفکر و انقلابی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از کتاب‌هایی که از نظر ساواک و دولت آن روز ممنوعه به حساب می‌آمد، دست یابد. مطالعه آن کتاب‌ها که به طور مخفیانه و توسط برخی از دوستان برایش فراهم می‌شد، تاثیری عمیق و سازنده در روح و جان او گذاشت و به روشنایی اندیشه‌اش کمک شایانی کرد. در سال 1356، پس از بازگشت به زادگاه و آغوش گرم و پرمهر خانواده، شغل معلمی را برگزید. او در روستاهای محروم و طاغوت‌زده مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این مرز و بوم همت گماشت. ابراهیم، در روزگار معلمی، با تعدادی از روحانیون متعهد و انقلابی آشنا شد و در اثر همنشینی با علمای اسلامی مبارز، با شخصیت ژرف حضرت امام خمینی(ره) آشنایی بیشتری پیدا کرد و نسبت به آن بزرگوار معرفتی عمیق در وجود خود ایجاد کرد. هر روز آتش عشق به امام(ره) در کانون جانش شعله‌ور می‌شد. او سعی وافری داشت تا عشق و علاقه به امام(ره) را در محیط درس گسترش دهد و جان دانش‌آموزان را که ضمیرشان به صافی آب و آیینه بود، از عشق «روح‌الله» لبریز سازد. او در خصوص امام(ره) و احکام مترقی اسلام همواره به بحث می‌نشست و دانش‌آموزان را به مطالعه کتاب‌های سودمند و روشنگر ترغیب می‌نمود. همین امر سبب شد که در چندین نوبت از طرف ساواک به او اخطار شد لکن روح سرکش و بی‌باک او به همة آن اخطارها بی‌توجه و بی‌اعتنا بود. او هدف و راهش را بدون تزلزل و تشویش پی می‌گرفت و از تربیت شاگردان لحظه‌ای غفلت نورزید. با گسترده شدن امواج خروشان انقلاب، ابراهیم نیز فعالیتهای سیاسی خود را علنی کرد. حضور او در پیشاپیش صفوف تظاهرکنندگان و سفر به شهرهای اطراف برای دریافت و نشر اعلامیه‌های رهبر کبیر انقلاب و ضبط و تکثیر نوارهای سخنرانی ایشان و سایر پیشگامان انقلاب، خاطراتی نیست که به سادگی از اذهان مردم شهر و اعضاء خانواده و دوستانش محو شود. وقتی انقلاب به ثمر رسید و اماکن اطلاعاتی ساواک شهرضا به دست مردم انقلابی فتح شد، پرونده سنگینی از ابراهیم به دست آمد. در این پرونده بیش از بیست گزارش و خبر مکتوب در تایید نقش فعال وی در صحنه تظاهرات و شورش علیه رژیم شاه به چشم می‌خورد که در صورت عدم پیروزی انقلاب، مجازات سنگینی برای او تدارک دیده می‌شد. تیمسار «ناجی»، فرمانده نظامی وقت اصفهان، دستور داده بود که هر جا او را دیدند با گلوله مورد هدف قرار بدهند. ابراهیم پس از ابراز لیاقت در طول مبارزات و فعالیت‌ها، چه قبل و چه پس از انقلاب اسلامی، در تشکیل سپاه پاسداران قمشه نیز نقش چشمگیری داشت. او عضویت در شورای فرماندهی سپاه پاسداران و مسؤولیت واحد روابط عمومی را به عهده گرفت و فعالیتهای خود را بعدی تازه بخشید. به دنبال غائله کردستان، به شهرستان پاوه عزیمت کرد و مسؤولیت روابط عمومی سپاه آن‌جا را به عهده گرفت. پس از یک سال خدمت در کردستان، به همراه حاج احمد متوسلیان، به مکه مشرف شد. با شهادت ناصر کاظمی به فرماندهی سپاه پاوه منصوب شد و تا آغاز جنگ تحمیلی در این سمت باقی ماند.
با شروع عملیات رمضان، در تاریخ 23/4/61 در منطقه شرق بصره، فرماندهی تیپ 27 محمدرسول‌الله(ص) را به عهده گرفت و بعدها با ارتقاء این یگان به لشکر، تا زمان شهادتش، در سمت فرماندهی آن لشکر انجام وظیفه کرد. در عملیات مسلم‌بن‌عقیل(ع) و محرم در سمت فرمانده قرارگاه ظفر، سلحشورانه با دشمن متجاوز جنگید. در عملیات والفجر مقدماتی، مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را که شامل: لشکر 27 حضرت رسول(ص)، لشکر 31 عاشورا، لشکر 5 نصر و تیپ 10 سیدالشهدا بود، به عهده گرفت. سرعت عمل و صلابت رزمندگان لشکر 27 تحت فرماندهی او در عملیات والفجر چهار و تصرف ارتفاعات کانی مانگا هرگز از خاطره‌ها محو نمی‌شود. اوج حماسه آفرینی این سردار بزرگ در عملیات خیبر بود. در این مقطع، حاج همت تمام توان خود را به کار گرفت و در آخرین روزهای حیات دنیوی‌اش، خواب و خوراک و هرگونه بهرة مادی از دنیا را برخود حرام کرد و با ایثار خون خود برگی خونین در تاریخ دفاع مقدس رقم زد. سرانجام، محمدابراهیم همت 17 اسفند سال 1362 در جزیره مجنون به شهادت رسید.
ديدار محبوب در جزيره مجنون؛ سه راهي شهادت وقتي حاجي در حال بازگشت به طرف قرارگاه بوده تا در آن جا فكري به حال خط مقدم بكند در همان سه راهي مرگ به شهادت مي رسد. پس از رفتن حاج همت به سمت عقب يكي دو ساعتي طول نكشيد كه خط ساكت شد. همان خطي كه حدود يك ماه لحظه اي درگيري در آن قطع نشده بود و اين سبب تعجب همه شد. ما منتظر مانديم. گفتيم شايد باز هم درگيري آغاز شود. صبح فردا هوا روشن شد اما باز هم از حمله دشمن خبري نشد. اطلاع نداشتيم كه چه اتفاقي افتاده است.  بي خبر از آن بوديم كه در جزيره سري از بدن جدا شده و حاج همت بي سر به ديدار محبوب رفته و دستي قطع شده همان دستي كه براي بسيجيان در خط آب آورد. جزيره با شهادت حاجي از تب و تاب افتاد. بالاخره زماني كه اطمينان حاصل شد از حمله عراقي ها خبري نيست، تصميم گرفتم به عقب برگردم. در حالي كه به عقب برمي گشتم در سه راهي چشمم به پيكر شهيدي افتاد كه سر در بدن نداشت و يك دست او نيز از بدن قطع شده بود. از روي لباسهاي او متوجه شدم كه پيكر مطهر حاج همت است اما از آنجا كه شهادت ايشان برايم خيلي دردناك بود همان طور كه به عقب مي آمدم خود را دلداري مي دادم كه نه اين جنازه حاج همت نبود. وقتي به قرارگاه رسيدم و متوجه شدم كه همه دنبال حاجي مي گردند به ناچار و اگر چه خيلي سخت بود اما پذيرفتم كه او شهيد شده است.