فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ این صحبت های رهبر انقلاب واقعا شنیدنی است؛
آقایان محافظه کار و از راه وامانده و ریشوهای التقاطی، بچه های انقلابی را به تندروی متهم نکنند!
....
....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انتخابات، عرصه قدرت است؛ و اصحاب ثروت، همیشه چشم به قدرت دارند. سرمایهداران در انتخابات هزینه تبلیغات میکنند تا از محرومان برای کاندیدای خود رای بگیرند. مردم باید اولا گرفتار دام زرق و برق تبلیغات نشوند، ثانیا با جسم و جان خود به یاری اصلح بروند.
.....
....
🔸 ترکیه همیشه الگوی اصلاحطلبها و آزادیخواههای ایرانی بوده. برای کنار گذاشتن قوانین اسلامی «مثل ترکیه» را تکرار میکردند و پشت بندش با قیافه حق به جانب میگفتند «مگر چه عیبی دارد؟»
🔹 قبلا آمار تعدد شریک جنسی را نشان دادیم که ترکیه در صدر قرار گرفته و اینجا هم خشونت علیه زنان توسط شریک جنسی را میبینید، باز ترکیه گوی رقابت را از سایر کشورها حتی آمریکا ربوده.
🔸 اینها را جزو نتایج «آزادی» در نظر نمیگیرند اما این افراطها خاصیت بیهویتی است، همانطور که پهلویها در کشف حجاب و شکستن حرمتها در سینما و تئاتر شدیدتر از ترکیه عمل کردند.
....
....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️صوت سید محمد خاتمی در رد تقلب انتخابات ۸۸ برای اولین بار منتشر شد...
🗳 ⃟ٖٖٜٖٜ ⃟ٖٖٜٖٜ ⃟ٖٖٜٖٜ☫🇮🇷 @marsad #کانالمرصاد
♦️خداییش از حق نگذریم روحانی با همه کم کاریاش تیم رسانهای خوبی داشت
🔹مثلاً؛ تو دولت قبل یه هواپیمای بویینگ که مرجوعی اسپانیا بود رو خریدن و با کلی جشن و سر و صدا آوردن ایران،آخوندی وزیر راه و صالحی معاون رئیس جمهور و پزشکیان نائب رییس مجلس رفتن فرودگاه برا استقبال بعد توی سخنرانی با ذوق زدگی گفتن بوی نویی میده😂 خلاصه رسانههای کشور تا چند هفته درگیر این هواپیمای خوشبو بود تا اینکه خبر رسید هواپیما نقص فنی داره و نمیتونه پرواز کنه😒
🔹بعد توی دولت رئیسی با وجود تمام تحریمهای زمان روحانی بلکه بیشتر تا الان ۶۰ فروند هواپیما خریدن و هیچکی خبر نداره!!!
نه واقعا خبر داشتی؟؟
✍" امینی آزاده "
#جهاد_تبیین
🗳 ⃟ٖٖٜٖٜ ⃟ٖٖٜٖٜ ⃟ٖٖٜٖٜ☫🇮🇷 @marsad #کانالمرصاد
🔴 انتخابات تخریبی یا ایجابی؟
فقط سیزده روز تا #انتخابات فرصت داریم و باید تمام توان و تمرکز جبهه انقلاب روی #مشارکت باشد، اما متاسفانه برخی افراد، طیفها و جریانهای درون جبهه انقلاب، اساس مشارکت را بر #تخریب به اصطلاح رقیب یا جریان مخالف گذاشتهاند. حتی در تحلیلها بیش از هر چیز بر جنبه تخریبی و شاخصهای سلبی فعالیت میکنند.
عجیب است که از یک چیز غفلت شده؛
چه این افراد پیروز بشوند، چه شکست بخورند، هزینه #انتخابات_تخریبی نهایتاً به حساب نظام نوشته میشود و این افراد عمداً یا سهواً به این نکته مهم توجه ندارند!
امروز ما نیازمند #انتخابات_ایجابی هستیم. اثبات توانمندیهای فردی/گروهی برای حل مشکلات کشور و مردم.
متأسفانه هنوز فضای جدی انتخابات شکل نگرفته اما برخی از گروهها در حال تکفیر همدیگر هستند و عجب که میگویند فلان کلیپ را هم برای شب آخر گذاشتهام!!
مسئله اول #مشارکت است و اصلا تشخیص آن سخت نیست که این جنس کنش سیاسی، موجب کمتر شدن مشارکت است ...
🗳 ⃟ٖٖٜٖٜ ⃟ٖٖٜٖٜ ⃟ٖٖٜٖٜ☫🇮🇷 @marsad #کانالمرصاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🎥 مردم را دلسرد نکنید
🗳 ⃟ٖٖٜٖٜ ⃟ٖٖٜٖٜ ⃟ٖٖٜٖٜ☫🇮🇷 @marsad #کانالمرصاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیم به نگاه پرفروغ تان
🌸🌷🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مگه امامان عرب نیستن!! 🤔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷ابتکار جالب کشیدن بنزین🌷
یک عمر اشتباهی از باک خودرو، بنزین می کشیدیم😐» ۱۴۰۲/۱۱/۲۶
🌷📚🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰عقل مردم در آخرالزمان
🎥 تعریف امام سجاد از مردم زمان غیبت امام زمان...
🔹خداوند به مردم آخرالزمان یه عقل خاصی داده، با اینکه امامشان را نمیبینند ولی آنقدر معتقدند که انگار او را میبینند...
🎙 #آیت_الله_فاطمی_نیا
#میلاد_امام_سجاد_ع✨
#یا_سید_الساجدین_ع 💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️ پاسخ به شبهات درباره تعداد زوجات پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله
#استاد #رائفی_پور
➖➖➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌🏼تو عجم زاده ای تو فامیلی!🇮🇷
پس حرم سازیت به گردن ماست...♥️
#ولادتامامسجاد🎊🎂🎉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌صفحات مجازی رهبری رو با کلی ذوق و شوق بستند غافل از اینکه رهبری در قلب مردم جا داره...!❤️
#حماسه_حضور🇮🇷
#انتشارش_با_شما
#شهید_احمد_نیری👇
۲۷ بهمن سالگرد شهادت
💥شهیدی که با صحنه شنا کردن دختران روبرو شد... دکتر محسن نوری دوست و همراز شهید احمد علی نیری می گوید: یکبار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سوالی از تو دارم نمیدانم چرا در این چند سال اخیرشما این قدر رشد معنوی کردید اما من…لبخندی زد و میخواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیدم بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت بنشین تا بهت بگم.
🔹نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچههای مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا رودخانه است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم. راه زیادی نبود از لا به لای بوتهها ودرختها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم!
🔸بدنم شروع به لرزیدن کرد نمیدانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوتهها مخفی شدم. من میتوانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوتهها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند. من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم :«خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمیشود اما به خاطر تو از این از این گناه میگذرم.»
بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچهها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همین طور از چشمانم جاری بود.
🔸یادم افتاد که حاج آقا گفته بود:
«هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.»
من همینطور که اشک میریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه میکنم... حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک میریختم و با خدا مناجات می
کردم خیلی با توجه گفتم:
«یاالله یا الله…»
🔹به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزهها و تمام کوهها و درختها صدا میآمد. همه میگفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچهها متوجه نشدند...
من در آن غروب با بدنی که از وحشت میلرزید به اطراف میرفتم از همه ذرات عالم این صدا را میشنیدم! احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: 👈 از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد!
احمد بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم. گفتم تا بدانی انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت: تا زندهام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن.
💥تشرف_به_محضر_امام_زمان
🍃یک بار با احمد آقا و بچّه های مسجد رفتیم زیارت قم و جمکران. در مسجد جمکران پس از اقامهی نماز به سمت اتوبوس برگشتیم. راننده گفت: اگر میخواهید سوهان بخرید یا جایی بروید و…، یک ساعت وقت دارید. ما هم رفتیم سمت مغازه ها، که یک دفعه دیدم احمد آقا رفت سمت بیابان . من و رفیقم دنبالش راه افتادیم. یک دفعه احمد آقا برگشت و گفت: چرا دنبال من می آیید!؟
☘جا خوردیم. گفتیم: شما پشت سرت رو می بینی؟ چطور متوجّه شدی؟ احمد آقا گفت: کار خوبی نکردید برگرد. گفتم: نمی شه، ما با شما رفیقیم. هر جا بری ما هم مییایم. در ثانی اینجا تاریک و خطرناکه، یک وقت کسی، حیوانی، چیزی به شما حمله می کنه…
☘گفت: خواهش میکنم برگردید. دوباره اصرار کرد و ما هم جواب قبلی…
سرش را انداخت پایین و گفت: #طاقتش_رو_دارید؟ می تونید با من بیایید!؟ ما هم که از همه ی احوالات احمد آقا بی خبر بودیم گفتیم: طاقت چی رو، مگه کجا می خوای بری؟!
🌟نفسی کشید و گفت: دارم میرم #دست_بوسی_مولا باور کنید تا این حرف را زد زانوهای ما شُل شد. ترسیده بودیم. من بدنم لرزید. احمد این را گفت و برگشت و به راهش ادامه داد. همین طور که از ما دور می شد گفت: اگه دوست دارید بیاید بسم الله.
🌿نمی دانید چه حالی بود، آن لحظه وحشت وجود ما را گرفته بود مجبور شدیم با ترس و لرز برگردیم.ساعتی بعد دیدیم احمد آقا از دور به سمت اتوبوس میآید. چهرهاش برافروخته بود. با کسی حرف نزد و سر جایش نشست.
#کتاب_زندگي_به_سبک_شهدا #ناصر_کاوه
منبع : کتاب عارفانه
💥حال_عجیب_در_قنوت_نماز
#شهید_احمد_نیری
🍃یک بار برنامه ها تا ساعت سه بامداد ادامه داشت. بعد احمد آهسته به شبستان مسجد رفت و مشغول نماز شب شد. من از دور او را نگاه میکردم. حالت او تغییر کرده بود. گویی خداوند در مقابلش ایستاده و او مانند یک بنده ضعیف مشغول صحبت با پروردگار است.
🍃قنوت نماز او طولانی شد. آنقدر که برای من سؤال ایجاد کرد. یعنی چه شده؟! بعد از نماز به سراغش رفتم. از او پرسیدم: احمد آقا توی قنوت نماز چیزی شده بود؟ احمد همیشه در جوابهایش فکر میکرد. برای همین کمی فکر کرد و گفت: نه ، چیز خاصی نبود. میخواست طبق معمول موضوع را عوض کند ؛ اما آنقدر اصرار کردم که مجبور شد حرف بزندو گفت: 🍃 «در قنوت نماز بودم که گویی از فضای مسجد خارج شدم. نمیدانی چه خبر بود! آنچه که از زیباییهای بهشت و عذابهای جهنم گفته شده همه را دیدم! انبیا را دیدم که در کنار هم بودند و…»
🍃روز به روز روحیات معنوی احمد آقا تغییر میکرد. هر چه جلو میرفتیم نمازهای احمد آقا معنوی تر میشد. کار به جایی رسید که موقع نماز سعی میکرد از بقیه فاصله بگیرد! در انتهای مسجد امین الدوله یک فرو رفتگی در دیوار وجود داشت که از دید نمازگزاران دور بود. آنجا یک نفر میتوانست نماز بخواند. احمد آقا بیشتر به آنجا میرفت و از همانجا به جماعت متصل میشد...
🍃یک بار وقتی احمد آقا نماز را شروع کرد به آنجا رفتم و در کنارش مشغول نماز شدم. احمد آقا بعد از اینکه نماز را شروع کرد به شدّت منقلب شد. بدنش می لرزید. گویی یک بنده ی حقیر در مقابل یک سلطان با عظمت قرار گرفته.
🍃البتّه احمد آقا بسیار کتوم بود ، یعنی از حالات درونی خود حرفی نمیزد. من یک بار از خود ایشان شنیدم که حدیث: «نماز معراج مؤمن است» را خواند. و بعد خیلی عادی گفت: بچّه ها باید نماز شما معراج داشته باشد تا حقیقت بندگی را حس کنید. من آن شب اصرار کردم که: احمد آقا آیا این معراج برای شما اتفاق افتاده؟ معمولاً در این شرایط به نحوی زیرکانه بحث را عوض میکرد امّا آن شب، سرش را به نشانه ی تأیید تکان داد ...
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا #ناصر_کاوه
📚«عارفانه»
#نماز_اول_وقت_شهید_نیری
🍃گفتند: چند دقیقه ی دیگه امتحان شروع میشه. صدای #اذان اومد . احمد آهسته رفت سمت نمازخانه. دنبالش رفتم و گفتم: احمد برگرد. این آقا معلم خیلی به نظم حساسه، اگه دیر بیای، ازت امتحان نمی گیره اما گوش نداد و رفت... مرتب از داخل کلاس سرک می کشیدم و داخل حیاط و نمازخانه را نگاه می کردم. خیلی ناراحت احمد بودم. حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشه...
🌿همه رو به صف کرده بودند و آماده امتحان بودیم اما بیست دقیقه همین طور توی کلاس نشسته بودیم. نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد! همه داشتند توی کلاس پچ پچ می کردند که یک دفعه درب کلاس باز شد. معلم با برگه های امتحانی وارد شد. همه بلند شدند. معلم با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت ما رو تلف کرد تا این برگه ها آماده بشه! بعد هم یکی از بچّه ها را صدا زد و گفت: پاشو برگه ها رو پخش کن. هنوز حرف معلم تمام نشده بود که درب کلاس به صدا درآمد. در باز شد و احمد در چارچوب در نمایان شد و مثل بقیه نشست و امتحانش را داد...
🍂🍃پرواز به سبک شهدا🍂🍃👇
👈آیت الله حق شناس👳، در مجلسی که بعد از شهادت احمدعلی👼 داشتند بین دونماز، سخنرانیشان 🗣را به این شهید بزرگوار🌹 اختصاص داده و با آهی😞 از حسرت که در فراق احمد بود، بیان داشتند: “این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم .از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود: تمام مطالبی که (از برزخ و…) می گویند حق است. از شب اول قبر و سوال و…اما من را بی حساب و کتاب بردند. رفقا! آیت الله بروجردی حساب و کتاب داشتند👁 اما من نمی دانم این جوان چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟!"
سپس در همان شب ایشان به همراه چند نفر👨👨👦👦 از دوستان به سمت منزل احمدآقا 🏡که در ضلع شمالی مسجد امین الدوله 🕌در چهار راه مولوی بود، رهسپار شدند. در منزل این شهید بزرگوار روبه برادرش اظهار داشتند: "من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم.🕌 به جز بنده وخادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت🔑 به محض اینکه در را باز کردم، دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. دیدم که یک جوانی🙇 در حال سجده است. اما نه روی زمین ! بلکه بین زمین وآسمان🌏 مشغول تسبیح حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم احمدآقا است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد و گفت تا زنده ام به کسی حرفی نزنید"🌺
#کتاب_زندگي_به_سبک_شهدا #ناصر_کاوه
منبع : کتاب عارفانه