📚معرفی کتاب های شهید حاج یونس زنگی آبادی:
✔️《ظهور 》
زندگینامه شهید والامقام یونس زنگی آبادی
نویسنده کریم صفایی
🕊🌤🕊🌤🕊
✔️《حاج یونس》
خاطرات سردار شهید حاج یونس زنگیآبادی فرمانده تیپ امام حسین (علیه السلام) لشکر 41 ثارالله
🕊🌤🕊🌤🕊
✔️《مثل مالک》
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
🌷 کانال شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
8.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥قصه ی شهید زنگی آبادی
(مستند به روایت شهید حاج قاسم سلیمانی)
#شهیدان_شاهدان_کوی_عشقاند🕊
#نثار_ارواح_طیبه_شهدا_صلوات🌹
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
🌷 کانال شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت های شنیدنی از حاج یونس زنگی آبادی
#یادیکههرگزدردلهانمیمیردیادشهیداناست🕊
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
🌷 کانال شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به نیابت از شهید والامقام" یونس زنگی آبادی" نذر سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج و هدیه به محضر چهارده معصوم علیهم السلام
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
🚩#قرائت_زیارت_عاشورا
🕯️به نیت شهید "یونس زنگی آبادی"
💚همنوا با امام زمان(عج)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
🌷 کانال شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
زیارت عاشورا.pdf
حجم:
253.3K
ا🔰 pdf زیارت عاشورا⇧
صلےاللهعلیڪیااباعبدللھ
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلفــَرَج🤲
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
🌷 کانال شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
AUD-20220806-WA0119.mp3
زمان:
حجم:
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
🌷 کانال شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💠معجزه و کرامات شهید والامقام حاج یونس زنگی آبادی
✨🔹(معجزه ی توسل به شهدا، از زبان خانم احمدی نیا یکی از اعضای محترم کانال متوسلین به شهدا)🔹✨
🌷 وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ .
هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده اند مرده مپندار بلكه زنده اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند.
آل عمران (آیه ۱۶۹)
💥بسم الله الرحمن الرحیم
ماجرای شفای همسرم از خداوند با شفاعت شهید حاج یونس زنگی آبادی ...
من از بچگی با شهدا آشنا بودم و همه ی شهدا رو دوست داشتم ولی اگر بخواهم شناخت کامل خودم رو از بزرگی شهدا بگم تقریبا از ۱۴ سال پیش شروع کردم به شناخت شهدا، بهتره بگم که خانواده من همگی احترام خاصی برای شهدای عزیزمان قائل هستن و همان ۱۴ سال پیش حاجتی داشتم و از خدا درخواست میکردم که برآورده بشه، چشمم به عکس شهدا داخل اتاق برادرم افتاد و خدارو شکر به برکت شهدا حاجت روا شدم و به شهدا قول دادم همیشه به یادشان باشم و هروقت تونستم به بهشت زهرا بروم و یادی از همه شهدا کنم
خوب خداروشکر همین کار رو هم انجامj میدادم تا سرو کله ی ویروس کرونا پیدا شد و
نمیتوانستم به بهشت زهرا بروم ولی همیشه یاد شهدا بودم ، همسر من فرهنگی هستن و سمت همسرم معاونت آموزشی هست و بخاطر مریضی دیابت که داشت همش میترسیدم.
مدرسه میرفت میگفتم مواظب خودت باش ، تا یک سال که از کرونا گذشت خداروشکر هیچ کدام از اعضای خانواده درگیر بیماری کرونا نشدیم تا اینکه روز پنجم شهریور ۱۴۰۰ یک روز اقای احمدی نیا از مدرسه آمدن مثل همیشه سرحال نبودن و من ترسیدم هر کاری کردم که مدرسه نرود و استراحت کند قبول نکرد و گفت حق الناس هست...
با گذشت چند روز یعنی دهم شهریور ۱۴۰۰ با حال خیلی بد و رنگ پریده از مدرسه آمد و رفت داخل اتاق تا غروب همانجا خوابید
من که خیلی نگران بودم با اصرار فرستادم رفت پیش دکتر خانوادگی ما وقتی برگشت دکتر کلی دارو داده بود و برایش اسکن نوشته بود ،
رفت بیمارستان و اسکن رو گرفت
بله حسین آقا کرونا گرفته بود و ریه اش ۲۵ درصد درگیر شده بود
وقتی جواب اسکن رو به دکتر نشان دادیم گفت چیزی نیست ۲۵ درصد با دارو خوب میشه و احتیاجی به بیمارستان نیست داخل خونه استراحت کنه و مدرسه نره تا خوب بشه
من هم گفتم خوب خونه بهتره خودم رسیدگی میکنم زود خوب بشه،
ولی با گذشت دو روز خیییلی حال بدی پیداکرد جوری که هیج غذایی نمیتونست بخوره و کلا حرف هم نمیتونست بزنه کار منم شده بود بردن دکتر شب و روز ساعت به ساعت یا مطب یا درمانگاه یا بیمارستان که بهتر که نمیشد هیچ خیلی بدتر شده بود دیگه ترس تمام وجودم رو گرفته بود
کارم شده بود گریه ،دست تنها بخاطر ویروس کرونا همه فقط تلفنی میتونستن حالمون رو بپرسن خواهر و برادر های هردوتاییمون ،من بهشون نمیگفتم که حال حسین چقدر خرابه فقط میگفتم دعا کنید زود خوب شه،
روز پنجم مریضیش بود دیگه همه امید و انرژیم رو از دست داده بودم،
داخل آشپزخانه نشستم به گریه، البته کار هر شب و هر روزم بود، متوسل شدم به شهدا بی اختیار اشک از چشمم سرازیر میشد، پسرم و دخترم هم یواشکی گریه میکردن که یاد شهید زنگی آبادی افتادم،
گفتم خوب مگه بهت نمیگن شهید زنده ؟
الان که میشنوی ،میبینی، حال منو میدونی من بعداز خدا و شهدا فقط حسین رو دارم حالا بیا و حسین رو شفا بده !!!
بعداز کلی حرف زدن با شهدا و شهید زنگی آبادی گفتم بخدا قسم اگه شفای حسینم رو از خدا نگیرید دیگه براتون شب های جمعه استوری نمیذارم و بهشت زهرا نمیام
(آخه من هر شب جمعه برای معرفی شهدا براشون استوری میذاشتم و بهشت زهرا هم ماهی یک بار رو میرفتم)
خب گذشت و حال حسین بدتر و بدتر و بدتر شد ،انقدر بد که همون شب تا صبح دوتا بیمارستان و درمانگاه بردمش ولی دیگه حتی راه هم نمیتونست بره،
خلاصه اون شب بعداز گشتن بیمارستان و درمانگاه نشستم توی خیابان تا مطب دکتر خودش( دکتر امیری) باز شد وقتی منشی دکتر اومد و گفت دکتر ساعت ۱۰ صبح میاد و دیدم حالش خییلی بده باز برش گردوندم بیمارستان شهدا
بردم تریاژ ، فرستاد پیش دکتر اورژانس؛
دکتر گفت: خانم باید آمپول رمدسیور تزریق کنن پول همراهت هست؟ گفتم بله تورو خدا فقط زودتر
گفت: مریضی خاصی ندارن؟
گفتم: بله دیابت دارن !
گفت پس اول آزمایش بعد تزریق آمپول...
✨ادامه👇