#سبکزندگیشهدا🦋
#رزقحلال☘
یک روز، ابراهیم کاری کرد که پدر از او خواست
از خانه بیرون برود و تا شب بر نگردد! او هم رفت
و تا شب نیامد.همهي خانواده ناراحت بودند
که ناهار را چه کرده و چه خورده؟ شب که برگشت و با ادب سلام کرد، بلافاصله سؤال کردیم: ناهار چي خوردی؟ ابراهیم گفت: توی کوچه راه میرفتم،
دیدم یه پیرزن کلی وسایل خریده و نمیدونه
چهطور ببره خونه! منم رفتم کمکش کردم.
کلی تشکر کرد و به اصرار یه پنج ریالی بهم داد.
چون برای اون پول زحمت کشیده بودم،
خیالم راحت بود که حلاله و باهاش نون خریدم و خوردم.
کتاب سلام بر ابراهیم،ص17📚
#شهیدابراهیمهادی