نام:سیداحسان
نام خانوادگی:حاجی حتم لو
نام پدر:سیدمحمد
تاریخ تولد:۶۳/۱/۱
محل تولد:گرگان
تاریخ شهادت:۹۳/۱۱/۱۳
محل شهادت:حلب سوریه
نام فرزند:محمدطه
#زندگینامه
در روز چهارشنبه اول فروردین 1363، هجری شمسی، مصادف با هفدهم جمادی الثانی سال 1404 درخانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود. پدرش از سادات حسینی تربیت حیدریه و مادرش اهل گرگان است.
سید احسان، از همان سن و سال کم به مسائل مذهبی گرایش نشان می داد.از همان دوران کودکی وارد بسیج پایگاه شهید بهشتی در مسجد نزدیک خانه شان شد.در همین مسجد رفتن ها دوست های خوبی هم پیدا کرد.
نمازش را هنوز به سن تکلیف نرسیده می خواند و روزه اش را هنوز واجب نشده بود می گرفت. بعد از آن هم، بزرگتر که شد به هیئت فاطمیون رفت و با بچه های خوب آنجا دوست گرمابه و گلستان شد.
پاسدار شهید «احسان حاجی حتم لو»؛بزرگترین آرزویش شهادت بود،سید احسان عضو گروه تخریب تیپ 45 جوادالائمه بارها به مناطق مرزی کشور و مبارزه با گروهای انحرافی پژاک واشرار و نیز مناطق برون مرزی از جمله سوریه و لبنان انجام وظیفه نموده بود. وی سرانجام در عصر روز دوشنبه 13 بهمن 1393، مصادف با دهه فجر انقلاب اسلامی همراه با دیگر همرزمانش با شعار (کُلُنا عَباسُکَ یا زینب) در حومه شهر حلب سوریه به آرزوی دیرینه اش رسید و جامه فاخر شهادت را برتن کرد.
هدیه به ارواح طیبه شهدا صلوات🌹
🥀#زندگینامه 🌸🍃
🟢دادستانی که آوازه عدلش خشم مجرمان و مخلان امنیت را برافروخت
🔹آوازه عدل و عدالت و انصاف موسی نوری دادستان زابل خشم مجرمان و مخلان امنیت را برافروخت و آنها را بر آن داشت که وی را به شهادت برسانند تا بتوانند به اقدامات مجرمانه خود در منطقه ادامه دهند.
🔸شهید موسی نوریقلعهنو در 12 فروردین 1355 در خانوادهای مذهبی در زاهدان متولد شد، پدرش از معتمدین محل و کاسبی خوش نام و با انصاف بود و بیش از 30 سال در مغازه خواروبارفروشیاش به فعالیت پرداخت و مادرش در کنار خانهداری کمک حال همسرش بود.
🔹شهید نوری دو برادر و پنج خواهر دارد که تمام خواهران و برادران به لطف پروردگار و تلاش و زحمات شبانهروزی پدر و مادر گرامیشان ادامه تحصیل داده و دارای تحصیلات عالیه هستند.
🔸شهید نوری در سال 1373 با کسب رتبه شش کنکور در رشته حقوق وارد دانشگاه آزاد اسلامی واحد زاهدان شد و پس از فراغت از تحصیل در مقطع کارشناسی حقوق، مدتی با سازمان بازرسی کل کشور همکاری کرد و سپس به عنوان کارمند دادگستری مدتی را در شهرستان ایرانشهر مشغول بود تا اینکه در سال 1382 علاوه بر وکالت در آزمون قضاوت نیز پذیرفته شد.
🔹شهید با توجه به ایمان قوی، اعتقادات پاک و عشق به مولایش علی (ع) و با داشتن روحیه خدمتگزاری به خلق خدا در راستای رضایت پروردگار و گرفتن حق مظلوم از ظالم، ردای مقدس قضاوت را بر تن کرد. ایشان در ابتدای دوران قضاوت در سمت دادیاری اجرای احکام در زابل ایفای نقش کرد، که پس از مدتی به دلیل لیاقتهای بیشائبه و سواد بالای حقوقی به سمت بازپرس ویژه قتل در همان منطقه منصوب شد.
🔸بعد از مدتی به دلیل صداقت، پشتکار و شجاعت در رسیدگیها به سمت دادستانی هیرمند منصوب شدند و از آنجا نیز پس از دو سال خدمت صادقانه و قاطعانه در مهر ماه 1391 در سمت دادستان عمومی و انقلاب شهرستان زابل مشغول شد.
🔹شهید نوری در سال 1380 ازدواج کرد که حاصل آن یک پسر یکساله به نام محمدپارسا است.
🔸شهید با توجه به علاقه شدید به پیشرفت تحصیلی و افزایش آگاهیهای حقوقی در رشته حقوق جزا و جرمشناسی در مقطع کارشناسی ارشد در مهر ماه 1389 پذیرفته شد و این مقطع تحصیلی را با کسب نمره ممتاز فارغالتحصیل شد.
🔹روز چهارشنبه 15 آبان ماه 1392 هجری شمسی مصادف با دوم محرمالحرام 1435 هجری قمری در ساعت هفت و چهل و پنج دقیقه صبح دادستان غیور، مقتدر، باصلابت، باایمان، باتقوی، پرتلاش، شجاع، عادل، دلسوز، مردمدار، یتیمنواز، حامی قشر مظلوم و ستمدیده، شهید راه حق، سردار عدالت حاج موسی نوریقلعهنو به کاروان شهدای کربلا ملحق شدند.
🔸حرکتهای مذبوحانه هیچ خللی در عزم و اراده مسئولان و دستگاه قضایی در راستای مبارزه با قاچاقچیان و مخلان امنیت ایجاد نمیکند و از آنجایی که خون شهدا پایمال نمیشود، دو هفته بعد از شهادت دادستان زابل روابط عمومی قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه از دستگیری اعضای تیم ترور دادستان زابل طی یک عملیات پیچیده اطلاعاتی خبر داد.
🔹سرانجام در تاریخ شش اردیبهشت ماه امسال با حضور خانواده معظم شهدا، جمع کثیری از مردم و مسئولان استان سیستان و بلوچستان سه تن از عاملان ترور دادستان زابل در همان مکان شهادت دادستان زابل و همراهش در ملاءعام اعدام شدند.
᯽────❁────᯽
🍃اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم📚🖌
᯽────❁────᯽
#زندگینامه
شهیده زینب کمایی نماز های مغرب و عشا رو توی مسجد میخوندند، اینطور بگم که توی اون دوران جنگ و نا امنی ها تنها خواهش شهیده این بوده که مادر اجازه بدهند ایشون به مسجد بره و نماز جماعت بخونه
لباس های نویی که داشته میپوشه💔
و برای بار آخر
میره نماز جماعت به مسجد برسه
نمازشو میخونه
وخدا میدونه تو اون نماز درد و دل هاش چی بوده
حتما اولین حرفش با خدا شهادت بوده 🤍
همه میگن نماز آخر زینب خیلی فرق داشته
اینقدر سجده هاش طولانی میشده که از امام جماعت عقب میفتاده🥲
زینب بهش وحی شده بود نماز اخرته
میدونی چرا چون غسل شهادتشم انجام داده بود❤️🩹