💯 کشف حجاب جلوی آیتالله بیدآبادی
❗❗❗❗❗❗
💠 جمعی از اشرار اصفهان آیتالله محمدبیدآبادی را میبینند و از ایشان تقاضا میکنند که جهت ایراد خطبه عقد به منزلی در همان حوالی بروند و دو جوان را از تجرد درآورند.
ایشان دعوت را قبول نموده و به همراه آنان به یکی از محلههای اصفهان میروند. سرانجام به خانهای میرسند به محض ورود ایشان، زنی سربرهنه و با لباس نامناسب از اتاق بیرون آمده و به ایشان میگوید: بهبه! حاج آقا خوش آمدی، صفا آوردی! ایشان متوجه قضایا میشوند و قصد مراجعت میکنند که جمع اوباش جلوی ایشان را گرفته و میگویند: چارهای نداری جز این که امروز را با ما بگذرانی! سپس همان زن که در ابتدا به ایشان خوش آمد گفته بود، در حالی که دایره ای یا تنبکی به دست داشته، وارد اتاق میشود و شروع به زدن و رقصیدن نموده و به دور اتاق میچرخد! جماعت اوباش نیز حلقهوار دور تا دور اتاق نشسته و کف میزنند. این زن در حال رقص، این شعر را خطاب به ایشان خوانده و مکرر میگوید:
در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را
🔻پس از دقایقی که ایشان سر به زیر افکنده بودند، ناگهان سر بلند کردند و خطاب به آنان میفرماید: «تغییر دادم!» به محض آن که این دو کلمه از دهان عالم سالک خارج میشود، آن جماعت به #سجده میافتند و از رفتار و کردار خود عذرخواهی نموده و بر دست و پای آن ولی الهی بوسه میزنند و ایشان نیز حکم توبه بر آنان جاری مینماید. درباره این حادثه ایشان فرمودند: در یک لحظه #قلب آنان را از #تصرّف_شیطان به سوی خداوند بازگرداندم.
📙حکایات عاشقان
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#سیره_شهدا
#شهید_والامقام
#حبیب_اله_رحیمی_خواه
رزمنده با اخلاصی که در حالـــــت #سجـــــده و رو به قبله #شهیـــد شد
ساعت ۳:۳۰ بامداد از خواب بلند شدم و برای سرکشی نگهبانها رفتم، دیدم #شهید_رحیمی_خواه در اتاق نیستند.
بیرون رفتم. یک نفر کنار پادگان در تاریکی دیده میشد. نزدیک که رفتم دیدم خودش است که با یک بیست لیتری "که پایین آن را تعدادی سوراخ ایجاد کرده بود" در حال دوش گرفتن است.
برگشتم و پس از چند دقیقه که آمدند، سوال کردم کجا بودی؟ گفت رفتم #غسل_شهادت کنم. گفتم: مثل اینکه خبری در مورد #شهادت شما رسیده است.
بعد از آن مشغول نماز شب شد. صبح در حالی که به طرف خط حسینیه در حرکت بودیم، #گلوله_خمپاره کنار ماشین ما فرود آمد و تمام اطراف ما گرد و غبار شد. به هر طوری بود ماشین را کنترل و متوقف کردم.
پایین رفتم دیدم همه بچهها مجروح روی زمین افتادهاند و #شهید_رحیمی_خواه به صورت سجده و #رو_به_قبله قرار گرفته بود و به #شهادت رسیده بود.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 🥀🕊
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#گریه_شهید
#در_قبر_شهدا
#شهید_والامقام
#رسول_خلیلی
#رسول ارادت خاصی به حضرت زهرا (س) داشت ، به همین خاطر پهلو ، دست و صورت سمت راستش در آن انفجار هدیه شد . به طوری که من در شناسایی #رسول مشکل داشتم .
#رسول خودش خواسته بود ، یک عمری خدا گفته اینها #گوش کردند ، یک بار هم اینها در #خلوت به خدا گفته اند و خدا #استجابت کرده است .
در ۱۷ سالگی #رسول با ما به راهیان نور آمد .
با هم به سمت گردان تخریب رفته بودیم ، به #رسول گفتم ببین اینجا #حسینیه ما بود ، دراین سمت #قبرهایی میبینی که #شهدا برای خود کنده بودند ، حالا #شهدا رفته اند و اینجا غریب مانده است.
هم زمان با صحبتهای من #اذان ظهر شد ، رفتیم #نماز جماعت و بعد آن متوجه شدیم #رسول نیست .
وقتی پی او گشتیم دیدیم داخل یکی از #قبرها رفته ، #چفیه را روی سرش کشیده وهای های #گریه میکند در حالی که #سجده کرده است.
این صحنه برای ما تبدیل به #روضه شد .
من همان موقع تنها کاری که توانستم انجام دهم ثبت آن لحظه توسط #دوربین عکاسی بود .
#عکسی که الان به دیوار اتاقش که به موزه تبدیل شده، #نصب است .
راوی :
#پدرشهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 🥀🕊
♦️مگر نمازت را نخوانده ای؟!
🔸در جزیره مجنون در #عملیات_خیبر توفیق شرکت داشتیم.
یک روز عراق از ساعت 5 صبح پاتک زد و شروع کرد به ریختن آتش و تا ظهر هم ادامه داشت.
🔹 وقتی نمازمان را خواندیم. دیدیم تانکها به ما نزدیک میشوند. به سرعت شروع کردیم به «آر پی جی» زدن.
🔸من و یکی از دوستانم به اسم "ذوالفقار بور بورانی" در کنار هم بودیم.
بعد از چند لحظه وقتی سرم را به طرف ایشان برگردانم، دیدم به حالت سجده سرش را روی خاک گذاشته است.
🔹در همان حال گفتم: «مگر نمازت را نخوانده ای؟»
او تکانی نخورد حرفی هم نزد.
بالای سرش که رفتم دیدم گلوله دوشکا درست خورده بود وسط گلویش؛ خواستم بلندش کنم اما نگذشت.
🍀 میخواست در همان حالت #سجده به دیدار معبود بشتابد...
🌹 شهید ذوالفقار بور بورانی
#نمازاول_وقت
#دفاع_مقدس
🌷 کانال شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
#خاطرات_شهید 🌷
داشتیم براے عملیات آماده مے شدیم #اذان_صبح گفتند، سریع آمدیم توے چادر تا نماز بخونیم و حرڪت ڪنیم منطقہ شناسایـے شده بود و بمباران شروع شد توے چادر مشغول نماز خواندن بودیم ڪہ دو سہ تا راڪت افتاد ڪنار چادر ما برادرے ڪہ درحال تشهد بود یڪهو بہ #سجده رفت وهمانطور ماند...
دیدم از ڪنار پیشانے اش رگہ خونے بیرون زد یاد ضربت خوردن حضرت علے(ع) افتادم این بچہ ها بہ آقاے خودشان اقتدا ڪردند حتے شهادتشان هم #علے_گونہ بود...
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
✍ #وقت_اختصاصی_برای_خدا ( #خاطره_ای_از_شهید_حجت_السلام_مصطفی_ردانی_پور )
🌷 #گفتم:" با فرمانده تان کار دارم."
گفت:"الان ساعت یازده است،ملاقاتی قبول نمی کند."
رفتم پشت در اتاقش در زدم،گفت:"کیه؟"
گفتم :"مصطفی من هستم.""
گفت :"بیا تو."
سرش را از #سجده بلند کرد ،چشمهای سرخ، خیس اشک و رنگش پریده بود.
نگران شدم :"گفتم چه شده مصطفی؟ خبری شده؟کسی طوری اش شده؟"
دو زانو نشست. سرش را انداخت پایین.زُل زد به مهرش .دانه های تسبیح را یکی یکی از لای انگشتهایش رد می کرد.
#گفت :"ساعت یازده تا دوازده هر روز را فقط #برای_خدا گذاشتم.بر می گردم کارهایم را نگاه می کنم.
از خودم می پرسم کارهایی که کردم ،برای خدا بود یا برای دل خودم؟""🌷
❤️ #کپی_با_ذکر_صلوات_آزاد_است❤️
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed