eitaa logo
شهدای مدافع حرم
481 دنبال‌کننده
46.7هزار عکس
37.6هزار ویدیو
83 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم سلام وصلوات بر محمد وال محمد صل الله علیه واله السلام علیک یا ابا عبدالله سلام دوستان شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃 مے گویند ڪه ابتداے صبــح رزق بندگانت را تقسیم میڪنی!! مے شود رزق من امـروز رفاقتی️ باشد از جنس شهـیدان .. با عطـر شهــادت .. 🍀🍀🍀
«برآورده کردن نیازهای دیگران»
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ نام مادر سادات را که به زبان می آورد، بلافاصله می گفت (سلام الله علیها) یادم هست یک بار در ایام فاطمیه در زورخانه، مرشد شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا (سلام الله علیها) نمود. ابراهیم همین طور که شنا می رفت، با صدای بلند شروع به گریه کرد ، لحظاتی بعد صدای او بلند تر شد و به هق هق افتاد طوری که برای دقایقی ورزش مختل شد و مرشد شعرش را عوض کرد. ❁═══┅┄ 🕊
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ از وقتی رفت جبهه و برگشت، چون در مناطق غرب و کرد نشین بود، شلوار کردی پوش شد. چون این شلوارها بلند و گشاد و راحت بودند. چه زمانی که به منطقه می‌رفت و چه وقتی که در تهران بود، دائم کردی می‌پوشید. یک پیراهن بلند و گشاد هم تنش می‌کرد. خیلی از دوستانش هم به تبع او کرد پوش شده و شکل و شمایلشان را هم مثل او کرده بودند. یکی از دوستان ابراهیم به نام «مهدی حسین قمی» که خیلی به او ارادت داشت و دارد هنوز هم با شلوار کردی این ور و آن ور می رود
در شوخی‌ها، مراقب بود به کسی بی‌احترامی نکند. تمام افراد نیز احترام او را داشتند. ابراهیم همیشه در مقابل بدی دیگران گذشت داشت. بارها به من می‌گفت: «طوری زندگی و رفاقت کن که احترامت را داشته باشند‌. بی‌دلیل از کسی چیزی نخواه. عزت نفس داشته باش.» میگفت: «این دعواها و مشکلات خانوادگی را ببین. بیشتر به خاطر اینه که کسی گذشت نداره. بابا دنیا ارزش این همه اهمیت دادن نداره. آدم اگه بتونه توی این دنیا برای خدا کاری کنه ارزش داره.» وقتی ازدواج کردم، غیر مستقیم مرا نصیحت می‌کرد. مثل آدم‌های دنیا دیده می‌گفت: «توی زندگی، اگر برخی مسائل پیش آمد که برایت تلخ بود، توی خودت بریز و اجازه نده که این مسائل، باعث کدورت و دلگیری شود. از خدا بخواه، خدا به بهترین حالت، مشکلات را برطرف می‌کند.» .
‍ 🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃 این خصلت گمنامی او بود که شد آوازه‌ی اویی که جهانیست از عشق دنیا که‌مرا اسیر و در بندش خواست او‌بود رهاکرد مرا بال‌و پرم‌شد تا عشق او بود و نگاهش که دلم روشن شد او بود و دلش‌که عشق‌هم عاشق شد مجموعه رفتار من این شد از عشق جانم شهدا و هدفم اهدافش این دست خودم نبود ابراهیم بود دستم بگرفت و هادیم شد درعشق 🌷 🍃🌱 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ شهید ابراهیم هادی دستش رو شبیه یک دایره کرد و گفت: اگر دنیا مثل این کره باشد امام زمان(عج) مانند دستهای من به دنیا احاطه دارد. خداوند نیز بر تمام دنیا شاهد و ناظر هست. ✨ اللهم عجل لولیک الفرج 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ شهید ابراهیم هادی دستش رو شبیه یک دایره کرد و گفت: اگر دنیا مثل این کره باشد امام زمان(عج) مانند دستهای من به دنیا احاطه دارد. خداوند نیز بر تمام دنیا شاهد و ناظر هست. ✨ اللهم عجل لولیک الفرج 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
🍃🌸🍃 مے گویند ڪه ابتداے صبــح رزق بندگانت را تقسیم میڪنی!! مے شود رزق من امـروز رفاقتی️ باشد از جنس شهـیدان .. با عطـر شهــادت .. 🍀🍀🍀 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
1.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بعد عملیات شناسایی ابراهیم هادی دلواپس بود تا همرزمش را که فکر میکرد شهـید شده برگرداند. بعد جستجو او را در نقطه ای امن پیدا میکند. بعد از برگرداندن همرزمش و رساندن به آمبولانس میرود توی فکر که چطور او با آن جراحت سنگین از آن میدان مین به محل امن جابجا شده؟ ماشاالله ، مجروح آن حادثه بعدها به من گفت:خون زیادی از من رفته بود بی حس بودم و فقط زیر لب ذکر "یا صاحب الزمان ادرکنی" میگفتم. 🌱✨ ناگاه جوانی خوش سیما و نورانی بالای سرم آمد .خیلی آرام مرا از منطقه خطر دور کرد و بعد فرمودند کسی می اید و شما را نجات میدهد. او دوست ماست! لحظاتی بعد ابراهیم آمد با همان صلابت همیشگی و مرا به دوش کشید و به عقب برگرداند..‌ آن چهره نورانی ابراهیم را دوست خود معرفی کرده بود...💚 📚 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
1.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بعد عملیات شناسایی ابراهیم هادی دلواپس بود تا همرزمش را که فکر میکرد شهـید شده برگرداند. بعد جستجو او را در نقطه ای امن پیدا میکند. بعد از برگرداندن همرزمش و رساندن به آمبولانس میرود توی فکر که چطور او با آن جراحت سنگین از آن میدان مین به محل امن جابجا شده؟ ماشاالله ، مجروح آن حادثه بعدها به من گفت:خون زیادی از من رفته بود بی حس بودم و فقط زیر لب ذکر "یا صاحب الزمان ادرکنی" میگفتم. 🌱✨ ناگاه جوانی خوش سیما و نورانی بالای سرم آمد .خیلی آرام مرا از منطقه خطر دور کرد و بعد فرمودند کسی می اید و شما را نجات میدهد. او دوست ماست! لحظاتی بعد ابراهیم آمد با همان صلابت همیشگی و مرا به دوش کشید و به عقب برگرداند..‌ آن چهره نورانی ابراهیم را دوست خود معرفی کرده بود...💚 📚