دستِ داوود بصائری (شهید سمت راست) را گرفتم و در دست رفیق دیگرمان اکبر قهرمانی گذاشتم؛ به اکبر هـم سفارش کردم مراقب داوود باشد.از نقطه ی رهایی باید عازم خط میشدیم؛ خداحافظی کردیم و از یکدیگر قول شفاعت گرفتیم.
صبح روز بعد، پاتک سنگین دشمن روی کانال ۱۱۲ آغاز شد. حجم آتش به قدری شدید بود که از گرمای انفجارهای مداوم در داخل کانال، احساس میکردیم پوست بدنمان دارد میسوزد و ریه هایمان داغ شده است.
زیر آن آتش باران شدید، ناگهان داوود و اکبر را دیدم که کنار هم به دیوار کانال تکیه داده بودند. با دیدن این دو بچه محل در آن وادی آتش و خون، کلی خوشحال شدم؛ آنها هم با دیدن من خیلی ذوق کردند. دستی برایشان تکان دادم که به یکباره گلوله ی توپ ۱۲۰ نزدیک آنها به زمین خورد. گرد و خاک که فرو نشست،دیدم سر داوود به روی شانه اکبر افتاده و همینطور کنار هم به شهادت رسیده اند. قلبم داشت از حرکت می ایستاد با حسرت نگاهشان کردم و در دل از خدا خواستم شفاعتشان را شامل حال من گرداند.
پیکر مطهرشان تا سال ۷۳ به همین شکل در منطقه فکه، زیارتگاه ملائکة الله بوده.
#شهید_داوود_بصائری
#شهید_اکبر_قهرمانی
#شادی_روح_پاکشان_صلوات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"🌷کانال شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
💚قول شهید همت به مادر سردار شهید محمدرضاکارور چه بود؟
🌷شهید محمدرضا کارور از نخبههای دفاع مقدس که در بیشتر عملیاتها همراه شهید همت بود.
هنگامی که خبر شهادتش را به شهید همت دادند، او گفت: با شهادت محمد رضا کارور کمر من شکست.
🌷مادر شهید کارور در خاطرات خود نقل میکند که شهید همت دربحبوحه عملیات خیبر با او تماس گرفته و این مادر را دلداری داده و به او قول داده که تا پیکر فرزندش را پیدا نکند از منطقه بازنخواهد گشت.
این در حالی است که هنوز پیکر این شهید پیدا نشده و جزو مفقودالاثرهاست!
با این وجود شهید همت به قول خود عمل کرد، زیرا به فاصله چند روز پس از شهادت کارور، او نیز به آرزوی خود یعنی شهادت رسید.
🌷شهید کارور در چهارم اسفند سال ۱۳۶۲ به درجه رفیع شهادت نائل گردید و شهید همت نیز در هفده اسفند همان سال و به فاصله سیزده روز از شهید کارور آسمانی شد. پیکر پاک شهید همت در شهرضا قرار دارد و پیکر شهید کارور همچنان مهمان جزیره مجنون است.🕊
#شهید #محمدرضا_کارور
#شهید #محمدابراهیم_همت
#شادی_روح_پاکشان_صلوات
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🌷 کانال شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
دستِ داوود بصائری (شهید سمت راست) را گرفتم و در دست رفیق دیگرمان اکبر قهرمانی گذاشتم؛ به اکبر هـم سفارش کردم مراقب داوود باشد.از نقطه ی رهایی باید عازم خط میشدیم؛ خداحافظی کردیم و از یکدیگر قول شفاعت گرفتیم.
صبح روز بعد، پاتک سنگین دشمن روی کانال ۱۱۲ آغاز شد. حجم آتش به قدری شدید بود که از گرمای انفجارهای مداوم در داخل کانال، احساس میکردیم پوست بدنمان دارد میسوزد و ریه هایمان داغ شده است.
زیر آن آتش باران شدید، ناگهان داوود و اکبر را دیدم که کنار هم به دیوار کانال تکیه داده بودند. با دیدن این دو بچه محل در آن وادی آتش و خون، کلی خوشحال شدم؛ آنها هم با دیدن من خیلی ذوق کردند. دستی برایشان تکان دادم که به یکباره گلوله ی توپ ۱۲۰ نزدیک آنها به زمین خورد. گرد و خاک که فرو نشست،دیدم سر داوود به روی شانه اکبر افتاده و همینطور کنار هم به شهادت رسیده اند. قلبم داشت از حرکت می ایستاد با حسرت نگاهشان کردم و در دل از خدا خواستم شفاعتشان را شامل حال من گرداند.
پیکر مطهرشان تا سال ۷۳ به همین شکل در منطقه فکه، زیارتگاه ملائکة الله بوده.
#شهید_داوود_بصائری
#شهید_اکبر_قهرمانی
#شادی_روح_پاکشان_صلوات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"🌷کانال شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
🥀ماجرای عجیب دو شهید مدافع حرم؛
همنام و سال تولد و سال شهادت مشترک!
❤️🔥هر دو شهید، «سید مصطفی موسوی» هستند.
❤️🔥هر دو از "شهدای مدافع حرم" هستند.
❤️🔥هر دو "متولد سال ۷۴" هستند.
❤️🔥هر دو در "سال ۹۴ شهید" شدهاند.
#شهیدان #سید_مصطفی_موسوی
#شادی_روح_پاکشان_صلوات
🌷کانال شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
شهیدی که امام بر بازوانش بوسه زد
🌷شهید مهرداد عزیزاللهی
تاریخ تولد: ۱۳۴۶
تاریخ شهادت: ۴ / ۱۰ / ۱۳۶۵
محل تولد:اصفهان
محل شهادت: جزیره امالرصاص
🌷در گردان تخریب به مهرداد عزیزاللهی مهندس مین میگفتند⚡️و رادیوهای بیگانه از او به عنوان کوچکترین ژنرال تخریبچی یاد میکردند.🌙بجز مین روبی،در کار غواصی هم ماهر بود🌊 این شهید نوجوان دانش آموز به دیدار امام نیز میرود،🕊مصاحبه معروف مهرداد،در سن ۱۴ سالگی اوایل جنگ پخش میشود امام خمینی هم آن فیلم را دیده بود و خواسته بودند تا مهرداد را ببرند پیش ایشان.🌙امام مهرداد را میبینند و بازوی او را بوسه میزنند و او هم دست امام را میبوسد.💫اواخر حضور مهرداد در جبهه بود که با آموزشهای لازم وارد گردان غواصی لشکر شد،🌊 شب عملیات کربلای ۴، با تبسم به یاد ماندنی خود با خوشحالی و نشاط وصفناشدنی،از همه دوستان و همرزمانش حلالیت طلبید و رفتارش به نحوی بود که گویی شهادت خود را اعلام میکرد.🌙زمانی که برای عملیات رفته بود،با درگیری زیادی که با دشمن داشت و با وجود حجم زیاد آتش،نتوانست به عقب برگردد🥀و سرانجام در سن ۱۹ سالگی در عملیات کربلای ۴ در جزیره «ام الرصاص»در حال غواصی به شهادت رسید و جاودانه شد🌙پیکر مطهرش پس از سه سال در حالیکه یک دست و پا در بدن نداشت به میهن بازگشت.🥀خانواده «عزیز اللهی» ۶ پسر داشتند که ۴ نفر از آنها در جبههها حاضر بودند.از این میان مهرداد و مسعود به شهادت رسیدند،🕊پیکر پاک مهرداد به اصفهان منتقل و در کنار مزار برادر و دیگر همرزمانش به خاک سپرده شد🕊🕋
#شهید_مهرداد_عزیزاللهی
#شهید_مسعود_عزیزاللهی
#شادی_روح_پاکشان_صلوات💙🌷
فرمانده لشکر ۱۷ علے ابن ابی طالب
🌷شهید مهدی زین الدین
تاریخ تولد: ۱۸ / ۷ / ۱۳۳۸
تاریخ شهادت: ۲۷ /۸ / ۱۳۶۳
محل تولد:تهران
محل شهادت:سردشت
مزار:قم
*🌷همرزم← شهید مهدی زینالدین فرماندهے ما بود نصف شب از شناسایی برگشته بود وقتی دید بچه ها تو چادر خوابن خودش بیرون چادر خوابید‼️بسیجی اومده بود نگهبان بعدی رو صدا بزنه شروع کرد با قنداق اسلحه به پهلوی مهدی زدن‼️و میگفت پاشو نوبت پستته🍂مهدی اسلحه رو ازش میگیره میره سر پست و تا صبح نگهبانی میده🥀صبح که بلند میشوند میبینند فرمانده مهدی زین الدین بوده‼️از خجالت همه بچه ها آب شدند.🥀همرزم←رفتم دستشویی،دیدم آفتابه ها خالیه تا رودخونهی هور فاصلهی زیادی بود نزدیک تر هم آب پیدا نمیشد،یه بسیجی رو دیدم،بهش گفتم: دستت درد نکنه،میری این آفتابه رو آب کنی؟⁉️ بدون هیچ حرفی قبول کرد و رفت آب بیاره،وقتی برگشت دیدم آب کثیف آورده❗️گفتم:برادر جون! اگه صد متر بالاتر آب میکردی،تمیزتر بودا (: دوباره آفتابه رو برداشت و رفت آب تمیز آورد،🥀بعدها اون بسیجی رو دیدم وقتی شناختمش شرمنده شدم🥀 آخه اون بسیجی مهدی زین الدین بود فرمانده ی لشکرمون.»🌙لباسهای ساده بسیجی، و تواضع بسیار،از ویژگیهای بارز اخلاقی او بود🌙مهدی و برادرش مجید در یک زمان شهید شدند🕊️مهدی میگوید خواب دیدم که شهید شدیم🕊️زنگ به پدر و مادر میزنند و با آنها خداحافظی میکنند📞طبق خواب مهدی،در بین راه به کمین ضد انقلاب میخورند💥و آنها با آرپی جی به ماشین میزنند💥مجید پشت فرمان شهید میشود🕊️و مهدی هم تیر میخورد🥀و به شهادت میرسد*🕊🕋
#شهید_مهدی_زینالدین
#شهید_مجید_زینالدین
#شادی_روح_پاکشان_صلوات💙🌷
*شهیدے که در قبر لبخند زد🕊️*
*لحظهاے که شهید «مهدی محمد حسین یاغی» را در قبر گذاشتند. او چشمانش باز و لبخندے بر لب داشت که این تصویر توسط دوستان ثبت شد و فیلم آن موجود مےباشد*🌙🌷
*شهادت: بیست و سوم ماه مبارک رمضان*
*نکته: چهار سال پس از شهادت مهدی،برادرش «علی» هم به شهادت رسید و در کنار مهدی در خاک آرمید*🕊️
*#شادی_روح_پاکشان_صلوات*
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
دو قلوهای غریب
🌷شهید ثاقب و ثابت شهابی نشاط
تاریخ تولد: ۱۳۴۳
تاریخ شهادت ثاقب: ۱۸ / ۱۰ / ۱۳۷۷
تاریخ شهادت ثابت: ۲۵ / ۹ / ۱۳۸۵
محل تولد: تهران
محل شهادت: تهران
*🌷راوی← روزی شخصی ثاقب و ثابت را داخل زنبیل کوچک قرمز رنگ گذاشته و زیر شرشر باران کنار بهزیستی رهایشان میکند،🥀درد نان بود یا جان کسی نمیداند،از آن پس بود که آن زنبیل کوچک شد تنها یادگاری از مادر ندیدهشان🥀هر جا میرفتند نوشته ای بر روی دیوارها میزدند:✍🏻"مادر،پدر! از آن روز که ما را تنها در کنار خیابان رها کردید و رفتید سالها میگذرد🥀حال امروز دیگر ما برای خودمان مردی شدهایم ولی همچنان مشتاق و محتاج دیدار شماییم.»🌱ثابت و ثاقب شهابی نشاط،را کسی نمیشناخت وقتی نامه به خط مقدم میآمد معمولاً ثابت و ثاقب غیبشان میزد!❗️یک روز متوجه شدیم دوقلوها دست در گردن هم در کنج سنگر گریه میکنند!🥀بعدها که موضوع را جویا شدیم،فهمیدیم آنها بیسرپرست هستند🥀هر بار دلشان میشکند که کسی آنسوی جبهه چشم انتظارشان نیست.🥀این دو برادر حتی مرخصی هم نمیرفتن چون کسی پشت جبهه چشم براهشان نبود!🥀میگفتیم خب شما که پدر و مادر ندارید و پرورشگاهی هستید برای چی آمدهاید جبهه؟گفتند ما پدر و مادر نداریم؛شرف که داریم،غیرت که داریم.»🌱اما هیچگاه روزی فرا نرسید که پدر مادرشان پیدا شود.🥀ثاقب،به دلیل مجروحیت های ناشی از جنگ شهید شد و ثابت را تنها گذاشت.🕊مدتها بعد ثابت هم دوری او را تاب نیاورد🥀و بر اثر استنشاق گازهای شیمیایی او هم شهید شد و هر دو با قبر مشکی در کنار هم در بهشت زهرا قطعه ۵۰ خفتهاند*🕊️🕋
شهیدان
#ثاقب_و_ثابت_شهابینشاط
#شادی_روح_پاکشان_صلوات💙🌷
شهیدی که در خواب از حادثه منا خبر داد
🌷شهید عباس فخارنیا
🌷راوی← [ دو سال بعد از شهادت عباس خوابش را دیدم، اومده بود در خونه ما، بعد از احوالپرسی تعارف کردم بیا منزل.گفت نه باید برم مهمان دارم...🌱فردای اون شب خبر شهادت علی را شنیدم،🕊یاد خوابم افتادم،که میهمان عباس، علی بوده.»🥀عباس و علی برادر بودند. عباس در سال ۶۵ در مهران و علی سال ۶۷ در عملیات مرصاد به شهادت رسیدند.]🕊عباس فخارنیا شهیدی که در خواب از حادثه منا خبر داد..»⚡️پدر شهید← روحانی کاروان با کلی پرس و جو من رو پیدا کرد و از من پرسید، شما حاج منصوری؟❓گفتم بله. بعد گفت: شما پدر شهیدی و اسم پسرت عباسه؟ گفتم بله، یکی از دو شهیدم عباسه.»🌱روحانی کاروان گفت: حاج منصور من که شما رو نمیشناختم و نمیدونستم پدر شهید هستی، شهید شما به خوابم اومد و گفت اسم من عباس فخارنیاست،🌱برید پدر من رو تو کاروان خودتون پیدا کنید و بهش بگید چون قلبش مشکل داره امشب به مشعر و فردا به منا نرود.»❗️به روحانی کاروان گفتم،اینطوری که نمیشه. در جواب گفت: این چیزى بود که باید میامدم به شما میگفتم،شما هم مىتوانید نایب بگیرید و خودتون از همین جا برگردید مکه به هتلتون.🌙راوی← حاج منصور گفت: همین کار را انجام دادم و برای خودم و همسرم نایب گرفتم و برگشتیم هتل،🌱و بعد از این که حادثه منا رخ داد،⚡️حکمت این اتفاق رو فهمیدم و به این که میگویند، شهدا زندهاند بیشتر اعتقاد پیدا کردم.🌱عاقبت حاج منصور و همسرش به ترتیب سال ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳ پس از تحمل سالها فراق فرزندان خود،به فرزندان شهیدشان پیوستند🕊🕋
#شهید_عباس_فخارنیا
#شهید_علی_فخارنیا
#شادی_روح_پاکشان_صلوات💙🌷
3.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت مادر شهیدی که هیچگاه ماهی نخورد
🌷شهید محسن جاویدی
تاریخ تولد: ۱۹ / ۷ / ۱۳۴۵
تاریخ شهادت: ۴ / ۱۰ / ۱۳۶۵
محل تولد: خیرآباد،فسا
محل شهادت: اروندرود
*🌷مادرشهید← به محسن گفتم ننه نرو،اما رفت. من تمام شهر را دنبالش گشتم.پاهایم تاول زد تا توانستم داخل پایگاه بسیج پیدایش کنم.🥀گفتم نرو پدرت از دنیا رفته و کسی بالای سر من نیست.پسرم گفت من باید بروم از کشورم دفاع کنم. رفت و بعد از ۲ ماه برگشت.🌱خواستم او را ببوسم گفت ننه ماچم نکن همرزمم شهید شده، مادرش تو را ببیند غصه میخورد.🥀دوباره رفت اینبار خبر آوردند محسنم توی دریا افتاده است(منظور،شهادت در اروندرود است).»🥀شهید جاویدی در جبهه راننده قایق و آرپیجی زن بود و در عملیات کربلای ۴ آرپیجی داخل قایقش میخورد و به اروند میافتند و پیکرش هرگز پیدا نشد.🥀مادر سالها چشم انتظار بود،گاهی اوقات جلوی در خانه مینشست و منتظر بود تا پسرش برگردد.🥀رختخواب،موتور قدیمی و وسایل های شخصی پسرش را نگه داشته بود.🥀به دلیل آرام کردن مادر به او گفته بودند پسرت را ماهی ها خورده.🥀در مصاحبهای به مادر گفتند که ما شنیدهایم شما ماهی نمیخورید،علت آن را بگویید؟❓ناگهان مادر شهید خیلی ناراحت شد⚡️بعد که کمی گذشت، گفت: پسر من را در اروند ماهیها خوردهاند و من بیایم ماهی بخورم؟⚡️اسم ماهی جلوی من نیاورید،تعریف میکرد که اگر ماهی حتی در آکواریوم یا تنگ ببیند حالش بد میشود.🥀مادر است دیگر و چه کشید این مادر تا لحظهی رفتنش.🥀عاقبت مادر در ماه صفر ۱۴۰۴ به رحمت خدا رفت و شنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۴ به خاک سپرده شد*🕊🕋
#شهید_محسن_جاویدی
#مادرشهید
#شادی_روح_پاکشان_صلوات🖤🌷