eitaa logo
شهدای مدافع حرم
481 دنبال‌کننده
46.6هزار عکس
37.6هزار ویدیو
83 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم سلام وصلوات بر محمد وال محمد صل الله علیه واله السلام علیک یا ابا عبدالله سلام دوستان شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 به ساعتم نگاه کردم، وقت بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و می‌توانستم را بخوانم. انتظارم برای آمدن طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نیست، همین جا را می‌خوانم. تا تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشه‌ای از رفتم و را که همراه داشتم به انداختم و مشغول شدم. در حال خواندن بودم که متوجه شدم وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ را ادامه بدهم یا ؟ بالاخره گفتم، را ادامه می‌دهم، هر چه بخواهد همان خواهد شد. سرانجام را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی می‌نشستم از معذرت ‌خواهی کردم. پس از چند لحظه نگاه به من کرد و گفت: چه می‌کردی؟ گفتم: می‌کردم. گفت: بیشتر توضیح بده. گفتم: در دین ما بر این است که در ساعت‌های از باید با به بپردازیم و در این ساعات آن فرا رسیده بود، من هم از نبودن شما در استفاده کردم و این را انجام دادم. با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست. این طور نیست؟ پاسخ دادم: آری همین‌طور است. او لبخندی زد. از نوع نگاهش پیدا بود که از و من به و فرهنگ و نباختنم در برابر جامعه آمریکا خوشش آمده است. با چهره‌ای خود نویس را از جیبش بیرون آورد و را کرد. سپس با حالتی از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت: به شما می‌گویم. شما قبول شدید. برای شما آرزوی دارم. من هم متقابلاً از او کردم. احترام گذاشتم و از خارج شدم. آن روز به اولین محل که رسیدم به پاس این بزرگی که به من کرده بود، دو رکعت خواندم . 🌹 🌹 🕊 🥀🌹
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 💠زندگی نامه وخصوصیات اخلاقی💠 🌷🌷🌷 در پنجمین روز مرداد سال 1366 در روستای (شهرستان تیران و کرون) به دنیا آمد. در یک خانواده روستایی و با ایمان قد کشید. در دوران نوجوانی رفتن بر سر و خواندن بود. تحصیلاتش را تا مقطع در روستای خیرآباد به پایان رساند و سال 1381 ساکن شدند. در تمام این سال‌ها عضو فعال بسیج بود و فعالیت می‌کرد. سال 1385 سربازی‌اش را در (پادگان مالک اشتر ارومیه) گذراند و بعد از گذراندن دوره نظامی در پادگان به سپاه درآمد و لباس مقدس سپاه را به تن کرد و در زرهی 8 نجف اشرف نجف‌آباد مشغول به فعالیت شد. یکی از نیروهای گردان پیاده لشکر8 در جنگ با 29 اسفند 1393 در کشور (شیخ هلال) در سن 28 سالگی بر اثر به سر به درجه رفیع نائل آمد و پیکر مطهرش بعد از انتقال به نجف‌آباد در گلزار این شهر به خاک سپرده شد. همسر در مورد اخلاق و منش این گفت: نوری و بود و همیشه به لب داشت، بعد از هم کسانی که از او یاد می‌کنند از رو بودنش می‌گفتند. او بود و معمولا از کسی ناراحت نمی‌شد. همیشه با دیگران را متوجه اشتباهشان می‌کرد، از و بیزار بود و را در زندگی سرلوحه خود قرار داده بود. آزاده عشوری افزود: طوری رفتار می‌کرد که مطمئن بودم می‌شود، حتی زمانی که وسایلش را جمع می‌کرد و گفت می‌خواهم به بروم، من گریه می‌کردم و می‌گفتم تو اگر بروی می‌شوی. وی ادامه داد: او خیلی خوشحال بود، چون پنج یا شش بار درخواست رفتن داده بود ولی قبول نکرده بودند. این دفعه که موافقت کرده بودند خیلی خوشحال بود و می‌گفت من نخواهم شد، می‌روم و دوباره برمی‌گردم. الان هم می‌گویم اگر تقدیرش بوده، خدا را شکر که با از دنیا رفت. 🌹
بسم الله الرحمن الرحیم اگر من جای آقای پزشکیان بودم در بیانیه خود از چه کسانی تشکر می کردم. 1️⃣اول از که با تکرار تمرکز رای اصلاح طلبان بر روی یک کاندیدا همچون سال ۹۲ باعث تکرار شکست جبهه انقلاب در سال 1403 شد. 2️⃣ از آیت الله مدیون پاس گل بسیار زیبای آیت الله جوادی آملی به دکتر پزشکیان هست که از میان تمامی مشکلات اقتصادی ،فرهنگی و سیاسی موضوع حجاب را مطرح و پشتوانه معنوی شعار انتخاباتی جمع آوری گشت ارشاد را فراهم نمود. 3️⃣ قطعا از تیم ستاد انتخاباتی آقای پزشکیان کسانی بودند که به دلیل ترک فعل و یا خسارت های غیر قابل جبران در دوره روحانی دادگاهی می شدند اما به خاطر قوه قضاییه فشل و ناکارآمد ما نه تنها محاکمه نشدند بلکه به عنوان چهره به تبلیغات و حمایت از دکتر پرداختند 4️⃣از دکتر مدیون نقش آفرینی به موقع و بجای آقای قلیباف باید بود که به خوبی نقش دکتر ولایتی را در سال 92 ایفا کرد و باعث شکسته شدن آراء شد و با کنار نرفتن از صحنه انتخابات نگذاشت در همان دور اول دکتر جلیلی پیروز میدان شود. 5️⃣از دکتر قالیباف به خصوص طرفداران بی منطق و طلبکار ایشان که وقتی آمار و ارقام ایشان بالا بود با نظریه «» به دنبال کنار زدن اصلح بودن و زمانیکه جریان مغلوبه شد و اصلح دارای رای بالاتر بود با نظریه احتمال توزیع آراء به سمت پزشکیان خواستار کناره گیری دکتر جلیلی به نفع قالیباف بودند و از همه جالبتر طلبکاری طرفداران ایشان است که توقع داشتند دکتر جلیلی با 9 میلیون را در برابر 3 میلیون رای قالیباف کنار برود. 6️⃣از که با موضع گیری دیر هنگام خود جامعه متدینین را در انتخابات سرگردان گذاشت 7️⃣ از شهیر که با سرمایه گذاری روی آقای قالیباف در مسیر طراحی ایشان قرار گرفتند و در دور دوم انتخابات کمترین نقش را در حمایت از دکتر جلیلی ایفا کردند. 8️⃣از تیم رسانه ای دکتر که نتوانست متناسب با عملیات روانی، لجن پراکنی و وعده های دروغ رقیب اخبار مورد نیاز را به جامعه منعکس کند. 9️⃣از که توانست را بطور کامل در تسخیر تبلیغاتی خود قرار داده و سه ضلع مهم رسانه ای شبکه های ماهواره ای، شبکه های اجتماعی و رسانه های داخلی را به هم پیوند بزند به گونه ای که وعده ها و صحبت های دکتر به راحتی در پایین ترین لایه های اجتماعی منعکس می شد. 🔟از سالیانی هست که رسانه ملی شعارهای ملی گرایانه را جایگزین شعارها و آرمان های اسلامی و انقلابی نموده که همخوانی کاملی با شعار «برای ایران» دکتر پزشکیان داشت و همین امر رسانه ملی را به ستاد انتخاباتی دکتر پزشکیان تبدیل کرده بود که ۲۴ ساعته شعار دکتر را در ذهن ها تداعی می نمود. 1️⃣1️⃣از حامیان مالی اینکه تبلیغات یک کاندیدا در فیلتر شکن ها، بازی ها، اپلیکیشن و سایر برنامه های گوشی، سایت ها بطور گسترده منتشر شود و یا برای جلب آراء سلبریتی ها میلیارد ها خرج شود و جهت تبلیغات گسترده در سراسر کشور سرمایه گذاری شود قطعا حامیان مالی گردن کلفتی را می طلبد. 2️⃣1️⃣ از طرفداران رای دنده 16 میلیون رأی دنده به بنده از عجایب روزگاه هست کسانیکه در عین اینکه اسناد های بنده را دیدن اما ادعای صداقت مرا پذیرفتن، بی برنامگی مرا دیدند اما به لاف زنی های من اعتماد کردن، به سردار ملی را شنیدند اما باز به من اعتماد کردند کسانیکه تیم ورشکسته دکتر حامی حاضر در ستاد من دیدند اما باز هم اعتماد کردند. کسانیکه به بنده نسبت به اینکه صراحتا می گفتم نمی فهمم و بلد نیستم رای دادند. کسانیکه بر شیپور مشکلات اقتصادی می دمند اما به خاطر رفع ، مخالفت با به من رأی دادن کانال ایران مقتدر https://eitaa.com/hAIRAN
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 به ساعتم نگاه کردم، وقت بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و می‌توانستم را بخوانم. انتظارم برای آمدن طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نیست، همین جا را می‌خوانم. تا تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشه‌ای از رفتم و را که همراه داشتم به انداختم و مشغول شدم. در حال خواندن بودم که متوجه شدم وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ را ادامه بدهم یا ؟ بالاخره گفتم، را ادامه می‌دهم، هر چه بخواهد همان خواهد شد. سرانجام را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی می‌نشستم از معذرت ‌خواهی کردم. پس از چند لحظه نگاه به من کرد و گفت: چه می‌کردی؟ گفتم: می‌کردم. گفت: بیشتر توضیح بده. گفتم: در دین ما بر این است که در ساعت‌های از باید با به بپردازیم و در این ساعات آن فرا رسیده بود، من هم از نبودن شما در استفاده کردم و این را انجام دادم. با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست. این طور نیست؟ پاسخ دادم: آری همین‌طور است. او لبخندی زد. از نوع نگاهش پیدا بود که از و من به و فرهنگ و نباختنم در برابر جامعه آمریکا خوشش آمده است. با چهره‌ای خود نویس را از جیبش بیرون آورد و را کرد. سپس با حالتی از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت: به شما می‌گویم. شما قبول شدید. برای شما آرزوی دارم. من هم متقابلاً از او کردم. احترام گذاشتم و از خارج شدم. آن روز به اولین محل که رسیدم به پاس این بزرگی که به من کرده بود، دو رکعت خواندم . 🌹 🌹 🕊 🥀🌹